حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر
در سوره مبارکه بقره آیه 43. واقیموا الصلاة وآتوا الزکاة وارکعوا مع الراکعین و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با جماعت بگزارید)! و در سوره مبارکه آل عمران آیه 43. یا مریم اقنتی لربک واسجدی وارکعی مع الراکعین ای مریم! (به شکرانه این نعمت) برای پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوع‌کنندگان، رکوع کن! معنای ظاهر آیه اول امر به مردم است به آنکه نماز خود را با مردم بجا آورند و در آیه دوم امر به حضرت مریم است که نماز خو را بجماعت انجام بده در روایت از پیامبر اکرم هست که می فرمایند: هرگاه از تو ؛ احوال کسانی را پرسیدند که بدون عذر شرعی به نماز جماعت حاضر نمی شوند بگو من آنها را نمی شناسم
در کتاب وسائل از امام رضا علیه السلام نقل کرده  لیس للمراه خطر لا لصالحتهن و لا لطالحتهن اما صالحتهن فلیس خطرها الذهب و الفضه  بل هی خیر من الذهب و الفضه  و اما طالحتهن فلیس التراب خطرها  بل التراب خیر منها یعنی زنانرا قیمتی نیست نه خوبان آنها و نه بدهای آنها زیرا ؛ خوبان آنها قیمتشان طلا و نقره نیست  بلکه آنها از طلا و نقره بهتر هستند
در کتاب خزیمه الجواهر در حکایت هشتم می فرماید: ملا معین هروی در کتاب معارج النبوه که د تاریخ حالات النبیین است از کتاب تنبیه الغافلین نقل نموده سفیان ثوری گفت در طواف کعبه مردی را دیدم که قدم از قدم بر نمی داشت مگر اینکه صلوات می فرستاد  سفیان میگه ازش پرسیدم چرا ذکرهای دیگر نمیگی؟؟؟ گفت : تو کیستی؟؟  گفتم : سفیان ثوری  گفت : اگر غیر تو بود نمی گفتم  گفت: من با پدر دوتایی می آمدیم برای حج در راه پدرم مریض شد مُرد دیدم صورتش سیاه شده چشمانش طوری شده سرش شبیه سر خنزیر(خوک) شد خیلی ناراحت شدم گفتم شاید پدرم منافق بوده و اظهار نمی کرده همچین که به خواب رفتم دیدم که مردی می اید که هرگر نیکو رو تر از اورا در عُمرم ندیدم خوش بو تر از او را ندیدم آمد کنار پدرم نشست دست مبارک خود رو به صورت پدرم کشید صورتش به حالت اول خودش برگشت خواست که برود دامن او را گرفتم  گفتم شما کی هستیدکه در حق من و پدرم حق بزرگی  دارید گفت آیا مرا نشناختید من  محمد بن عبدالله صاحب قرآن هستم  فرمود: این پدر تو در گناه جسارت کرده بود اما بسیار برمن صلوات می فرستاد و وقتی این اتفاق برای او افتاد فریاد زد و از ما کمک خواست  ما هم او را نجات دادیم او را  از مهلکه  به برکت صلوات
در کتاب خزیمه الجواهر در حکایت هفتم می فرماید: روزی سید عالم محمد مصطفی ص در سایه نخلی نشسته بود و امیرالمومنین در خدمت آن سرور بود  یکمرتبه زنبوری آمد مانند پروانه دور شمع حضرت رسالت طواف کرد و با زبانیکه داشت با پیامبر تکلم می کرد حضرت امیر علیه السلام  آن زنبور را از پیامبر دور کرد  حضرت رسالت تبسمی کرد و فرمود یاعلی آیا میدانی این زنبور برای چه آمده بود و منظورش چه بود؟؟ برای این آمده بود تا ما را مهمان کند که در یک جایی عسلی مهیا کرده حضرت امیر را بفرمایید تا عسل را آماده کند و معذرت بسیار می خواهد که مورچه ضعیفی برای سلیمان نبی هدیه آورد و اورا مهمان کرده حالا اگر زنبور بی نوایی خواجه دوسرا را بقدر عسل مهمان کند چه عیبی دارد تا اینکه حضرت
زمان آقا رسول الله مردی رفت بازار ماهی خرید آورد منزل داد به خانمش گفت درستش کن خودش هم آتش درست کرد ماهی آماده شد انداختن به آتش ده دقیقه گذشت دیدن سرخ نمی شود یک ساعتی گذشت دیدن آتش اثر ندارد ماهی قابل خوردن هست ولی در آتش نمی سوزد چیز عجیبی بود آمدند
در کتاب خزیمه الجواهر به نقل از ریاض الازهار آمده مادری دخترش را از دست داد در فراق دخترش خیلی بی قراری و نابه کرد تا اینکه یک شب دخترش را در خواب دید که خیلی اوضاعش وخیم است ودر حال عذاب است از خواب که بیدلر شد ناراحتی اش دو چندان شد و گریه و ناله میکردَ شب دیگر در خواب دید دخترش وضع متفاوتی نسبت به قبل دارد از دخترش علت را جویا شد گفت مادر من حالم همان بود که دید ولی دیروز مردی غریبه ای از  کنار قبرستان عبور کرد و چند صلوات فرستاد و ثوابش را هدیه کرد به اهل قبور  ثواب آن را تقسیم کردند و به من رسید از برکت صلوات او فع
درویشی بود که اوضاع اقتصادی خوبی نداشت برای پیدا کردن رزق و روزی از خانه بیرون آمد دید یک مجلس وعظی هست و واعظ مردم را تشویق میکند به صلوات فرستادن واعظ میگفت اگر پولدار باشید با صلوات پولتان برکت پیدا میکند و اگر فقیر هم باشید با صلوات فرستادن رزق از آسمان برایتان می آید و پولدار می شوید گفت همین پند مرا بس است رو کرد به خانه شروع کرد به صلوات فرستادن بعد سه روز گذارش به یک خرابه ای افتاد پایش به سنگی خورد سنگ حرکت کرد رفت افتاد روی یک صندوق مرد فقیر آمد جلو در صندوق را که باز کرد دید پر از جواهرات زر و سیم است پیش خودش گفت خوب آن واعظ گفت از آسمان برایتان روزی می آید این روزی زمین است و رها کرد و برگشت به منزل وقتی به نزد همسرش آمد شروع کرد به توضیح دادن آنچه اتفاق افتاده از قضاء همسایه یهودی بالای پشت بام بود و حرف آنهارو می شنید تا شنید مرد فقر از طلا و جواهرات میگوید سریع خودش را به خرابه رساند و صندوق را برداشت وقتی به خانه آمد در صندوق را که برداشت دید پر از مار وعقرب است همسایه یهودی فکر میکرد مرد فقیر مسلمان از حضور او در پشت بام آگاه بوده از قصد اینگونه گفته که او را به کشتن بدهد گفت الان ص
به تحقيق بود حسين بن على عليه السّلام زاهد در دنيا در زمان كودكى و صِغَر سنّ و ابتداء امرش و استقبال جوانيش ، مى خورد با اميرالمؤ منين عليه السّلام از قوت مخصوص او، و شركت و همراهى مى كرد با آن حضرت در ضيق و تنگى و صبر آن حضرت و نمازش نزديك به نماز آن حضرت بود و خداوند قرار داده بود امام حسن وامام حسين عليهماالسّلام را قُدوه و مقتداى امّت ، لكن فرق گذاشته بود ما بين اراده آنها تا اقتدا كنند مردم به آن دو بزرگوار، پس اگر هر دو به يك نحو و يك روش بودند مردم در ضيق واقع مى شدند. روايت شده از مسروق كه گفت : وارد شدم روز عرفه بر حسين بن على عليه السّلام و قدح هاى سويق مقابل آن حضرت و اصحابش گذاشته شده بود و قرآنها در كنار ايشان بود يعنى روزه بودند و مشغول خواندن قرآن بودند، و منتظر افطار بودند كه به آن سويق افطار نمايند پس ‍ مساءله اى چند از آن حضرت پرسيدم جواب فرمود، آنگاه از خدمتش ‍ بيرون شدم ؛ پس از آن خدمت امام حسن عليه السّلام رفتم ديدم مردم خدمت آن جناب مى رسند و خوانهاى طعام موجود و بر آنها طعام مهيّا است و مردم از آنها مى خورند و با خود مى برند، من چون چنين ديدم متغيّر شدم حضرت مرا ديد كه حالم تغيير كرده پرسيد: اى
در دیداری که آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ره با مقام معظم رهبری داشتند  حضرت آقا سوال میکنند  چطوره حال مبارکتون؟ ان شاالله حالتون خوبه؟ آیت الله خسروشاهی می فرمایند: دعا کنید خوبی ماه اینکه در این ماه شعبان به رحمت الهی بریم حضرت آقا دعا کردن خدا ان شاالله جنابعالی رو طول عمر بیشتر عنایت کنه خدا ان شاالله جنابعالی رو محفظ بداره ان شاالله دعاتون برکاتتون و نفس پاکتون  شامل حال ما بشه و ما هم بهره ببریم استفاده ببریم  آیت الله خسروشاهی فرمودند هیچ روز و شبی نیست که ما دعاگوتون نباشیم
در خانم فاطمه معصومه یک روحیه ای هست به نام روحیه ولایت پذیری اینکه انسان شرایط زمانش را تشخیص بدهد و هدف امام زمانش را هم بفهمد و در همان راستا قدم بردارد مثلا صلح امام حسن را خیلی ها نفهمیدند

عکس نوشته

تصاویر مذهبی از حاج آقا ذوالقدر

ویدئو کلیپ های دیدنی از حاج آقا ذوالقدر

مطالب صوتی از حاج آقا ذوالقدر