حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر
حق تعالی چهار هزار گناه کبیره او را بیامرزد و او را از سکرات مرگ و فشار قبر و صد هزار هَوْلِ قیامت نجات دهد، و از شرّ شیطان و لشگرهای او محفوظ گردد و قرضش ادا شود، و غمّ و همّش زایل گردد و دعا این است:?? «اَعْدَدْتُ لِکُلِّ هَوْلٍ: لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ، وَ لِکُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ: ماشاءَ اللَّهُ، وَ لِکُلِّ نِعمَهٍ: اَلْحَمدُ للَّهِ ِ، وَ لِکُلِّ رَخاءٍ: اَلشُّکرُ للَّهِ ِ، وَ لِکُلِّ اُعجُوبَهٍ: سُبحانَ اللَّهِ، وَ لِکُلِّ ذَنْبٍ: اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ، وَ لِکُلِّ مُصیبَهٍ: اِنّا للَّهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُونَ، وَ لِکُلِّ ضیقٍ: حَسْبِیَ اللَّهُ وَ لِکُلِّ قَضاءٍ وَ قَدَرٍ: تَوَکَّلتُ عَلَی اللَّهِ، وَ لِکُلِّ عَدُوٍّ: اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ، وَ لِکُلِّ طاعَهٍ وَ مَعصِیَهٍ: لا حَولَ وَ لا قُوَّهَ اِلاَّ بِاللَّهِ العَلِیِّ العَظیمِ» التماس دعا?
چند چیز است که به چند چیز احتیاج دارید یکی زن است که به شوهر احتیاج دارد یکی دیگر اسب است که به قمچیل(شلاق)نیاز دارد دیگری علم است که به مذاکره و گفت و شنید احتیاج دارد الدرس حرف و التکرار الف علم وحشی است اگر تکرار نکند به اندک زمانی همه فراموشش می شود
وقتی که نخ کاملاً باز شد و صاف شد حضرت فرمود خیلی آرام تکان بده طرف میگه وقتی من تکان دادم آقا فرمود بسه همه چیز خراب شد  همین که جمع کرده شد دیدم از بیرون مسجد سر و صدا میاد دیگه بیرون مسجد را نگاه کردم دیدم زلزله اومده همه خونه ها خراب شده
در رابطه با آقا امام سجاد (ع)بحثی که هست حضور اون حضرت و پناهگاه هست برای زنان و یک سری از دختران مصیبت دیده ، خب حتما میدونید که امام همیشه پناهگاهه ،امام در مصیبتها و در گرفتاریها میشه مامن ،اگر آدمی میخاد از گرفتاری و از مصیبت به جایی پناه ببره به دامن امام پناه میبره، امام
شمر وقتی فهمید هدف اهل بیت چیه دقیقا برعکس عمل کرد اهل بیت را از دروازه ساعات همان دروازه‌ای که پر ازدحام مردم است بعد دستور داد و سط هر محملی یعنی بین هر دو تا شتر که رد میشد یک سر بگذارند اینها تا دروازه شام رسیدند سهل میگه تا من چشمم به این سر افتاد دیدم وسط این محمل ها و کجاوه هایک سر هست(خب من رسول الله رادیدم بودم) بین این همه شبیه تر به پیامبر است اصلاً با پیغمبر مو نمی‌زند فهمیدم سر آقا اباعبدالله الحسین است این سر را دیدم خودم را
امام سجاد فرمود این زائر ماست این اومده مارو زیارت بکنه از خدای متعال خواستم زندگانی او را خدای متعال هم سی سال به عمر او اضافه کرده روح او را برگردان تا امام سجاد این را گفت دیدم روح به بدن برگشت اما آخرین صحنه یی که من از امام سجاد دیدم این بود که دیدم قابض الارواح داره دست امام سجاد را می بوسه خانم بیا بریم حضور محضر آن بزرگوار را درک کنیم خانم افتاد پای امام سجاد گفت والله خودش همان آقایی که به قابض الارواح سفارش کرد این
خانومش؛ اومد به دفاع کردن و وسط معرکه  و جنگید وهب گفت زن چی شد؟!! یه ساعت پیش به من میگفتی نرو حالا خودت به میدان اومدی ؟! زنش گفت میدونی چرا اومدم؟ گفت : تا صدای غریبی امام بلند شد زینب گریه کرد دختران گریه کردن دلم آتش گرفت زندگی دیگه برای من معنا ندارد خب وهب دست نداشت که خانمش رو برگردونه وقتی دید نمیتونه استغاثه به امام حسین علیه السلام کرد امام اومد و فرمود برگرد او هم  برگشت سمت خیمه خانمش تا دید وهب رو زمین افتاده اختیارش رو از دست داد دوید سمت میدان  و خودش را بر جنازه وهب انداخت شمر به غلامش گفت برو با عمود بر سر آن زن  بزن  عمود بر سر زن وهب  زد و او را شهید کرد وهب در حالی که جانی داشت اوردنش پیش عمر سعد گفت برید سرش را جدا کنید و سرش را برای مادرش پرتاب کرده‌اند مادر سر را بوسید و گفت الحمدالله روسفیدم کردی و بعد از روی عصبانیت سر را به سوی میدان پرتاب کرد اولین شهید خانم دشت  کربلا همسر وهب بود
امام سجاد علیه السلام می فرماید در تمام سفر ؛ در سفری که همش رنج و بلا و مشقت است سفری که پر از مصیبت هست نماز شب عمه ام زینب ترک نشد شبی نشسته نماز شب می‌خواند پرسیدم چرا نشسته نماز میخوانی عمه جان جواب داد سهمیه ما یک قرص نان هست و من سهم خودم را بین بچه ها تقسیم کردم امشب زانوانم قوت نداشت
۱_زینب یک معنایش این است که زینت پدر هست زیبایی پدر اگر در لغات توجه بکنید زینب را یک معنی دیگر هم دارد ۲_زینب یعنی درختی تنومند در بیابانی وسیع تک و تنها یعنی استقامت و صبر زیاد دارد زنی که در مصیبت ها تحمل کرد زینب یعنی در هیچ شرایطی به هم نمی‌ریزد و همیشه پابرجاست صبور هست
یکی از زنان کربلا بانوی هست به نام ام خلف همسر مسلم بن عوسجه است پسر مسلم وقتی دیدید پدر شهید شد به دشمنان حمله کرد امام حسین علیه السلام جلوش رو گرفت گفت برگرد مادرت تنهاست ، کسی را ندارد  غیر تو ؛ سرپرست مادر باش ؛ پسر مسلم حرف امام حسین را گوش کرد و برگشت به سوی خیمه ها ؛ مادر خلف جلوی پسرش را گرفت گفت تو می خواهی برگردی بعد پسر پیامبر به شهادت برسه و تا سالم بمانی من راضی نیستم از تو ؛

عکس نوشته

تصاویر مذهبی از حاج آقا ذوالقدر

ویدئو کلیپ های دیدنی از حاج آقا ذوالقدر

مطالب صوتی از حاج آقا ذوالقدر