حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر
آخرین نامه به سرزمین یمامه است یمامه بین نجد و بحرین  که سفیر پیامبر به این سرزمین رهسپار میشه و نامه رو به امیر یمامه  شخصی است به نام هوذة بن علی الحنفی نامه رو میبره به او میده حالا متن نامه اینه بسم الله الرحمن الرحیم  سلام بر پیروان هدایت کلی میگه بدان آیین من به آخرین نقطه‌ای که  مرکب‌های تندرو به آنجا می‌رسد شرق و غرب خواهد رسید  اسلام آورد تا در امان باشی و قدرت و سلطنت تو باقی بماند  خب زمامدار یمامه مسیحی بود همین هوذه بن علی حنفی این مسیحی بود  و سفیری هم که برای این منطقه در نظر گرفته شد مردی بود که  مدت‌ها در حبشه به سر برده بود و از آداب و رسوم مسیحیا خبر داشت  کیه این شخص که قراره نامه رو ببره به حوزه برسونه  سلیت بن عمرو یه شخصی به نام سلیت بن عمر که
خدای تبارک و تعالی امر می کنه به همگان که از خدا بخواید از فضل خدا بخواید که خدا به شماها نسبت به شماها خیلی  مهربونه تو دعای ابوحمزه امام سجاد علیه السلام یه فقره اش می فرماید که  اللهم انت.... تو خودت گفتی و قولک الحق و وعدک الصدق این وعده اتم راست حالا خدایا تو چی گفتی 
بهترین توانگری ، بهترین قدرت ها همینه چون وقتی ترک آرزو میکنی قانع میشی قناعت که پیدا میکنی بی نیاز میشی  آرزو های بیهوده که عملی هم برای آدم نداره و همینجوری آدم انتظار خوشبختی داشته باشه اینها باعث میشه که آدم درجا بزنه  که معمولاََ به خیالاتی هم مبتلا میشه میگه که خدا ارحم الراحمینه  خدا ارحم الراحمین هست اما این آرزوی تو بیهوده اس تو عمل نداشته باشی و آرزوی آمرزش داشته باشی به این میگن آرزوی بیهوده  که هیچ کاری نکردی آرزوی آمرزش داری بعد هم میگی خدا ارحم الراحمینه  کنار کعبه امام سجاد دیدم زیر ناودون طلا مشغول نمازه مناجات میکنه و گریه و زاری میکنه 
خدا بیامرز حاج آقا مجتبی تهرانی رو شبهای قدر که می‌شد یه روایتی رو غالبا می خوند که زراره از امام صادق علیه السلام نقل می کنه  حضرت می فرمایند التقدیر لیله تسع ... بررسی امور سال آینده و اندازه گیریش شب نوزدهم  ثبتش و ضبطش و محکم شدنش در شب بیست و یکم  امضای اين‌ها شب بیست و سوم ، حاج آقا مجتبی رحمت الله علیه ایشون می فرمودند که  از این روایت فهمیده می‌شه که دعا کردن خیلی اينجا مهمه و سرنوشت سازه دعا شب بیست و یکم دعا چرا ؟ چون در روایات داریم ، دعا اون قضای الهی که حتمی شده رو برمی گردونه خدا رحمت کنه حاج آقا خسروشاهی رو خیلی سفارش می کرد حتی این اواخر می فرمود غروب جمعه که میشه قبل از اذان مغرب 
پنجمین نامه حضرت به امیر غسانیان هستش پادشاه غسانیان  اصلاً اینا یه تیره‌ای هستند از قبیله ازد فرض می‌کنم ببینید که اینا یه تیره‌ای هستند که  مدت‌ها تو سرزمین یمن زندگی می‌کردند و یه سدی بوده از اونجا بالاخره اون آبشون و این‌ها تامین می‌شد 
یکی از نامه‌های دیگه‌ای که پیامبر می‌فرستند به سرزمین مصره  که خب حالا مرکز سلطنت فراعنه و محل قدرت قبطی‌ها  اما اون هنگام مصر قدرت مستقل نبوده بلکه این‌ها تحت فرمان امپراطور روم بودند  همچنان که یمن قدرت مستقلی نبود دستور از ایران می‌گرفت این مصرم دستور از رومی‌ها می‌گرفت
رسالت پیامبر اکرم جهانی بود و خب پیامبر واسه عده ای مشخص وعرب محشور نشده بود مبعوث نشده بود بعثت پیغمبر جهانی بود باید می رسید انتشار پیدا می کرد قرآن می فرماید بگو ای مردم! میگه مردم ، یه عده ی خاص نیستن ناس اینجا اتلاق داره ای همه ی مردم من رسول خدا هستم به سوی شما جمیعاََ و لذا باید ترویج پیدا بکنه پیامبر اکرم نامه نوشتن به همه ی امپراطوریهای جهان نامه نوشتند
یکی از نامه‌ها هم که فرستاده شد به سمت قدرت‌ها نامه پیامبر بود به دربار ایران  که حالا این نامه تنظیم شد و خب فرستاده شد به سمت خسرو پرویز  که ببینید این خسرو پرویز ۳۲ سال قبل از هجرت آقا رسول خدا نشست به تخت  و حکومتش خیلی فراز و نشیب داشت تلخی و شیرینی داشت  و او تونست انقدر پیش بره و با رومیا درگیر شد تو اون جنگ اول  حتی صلیب مخصوص مسیحیا رو از این‌ها گرفت و بعد این صلیب رو آورد  تا مدائن خوگب اونا هم مسیحیا هم رو این صلیب حساس بودن  انقدر براشون مهم بود این صلیب حاضر شدن با ایرانی‌ها صلح بکنند اما این غرور بی‌حد و حساب خسرو پرویز و زمامدارها  دیگه این رو به باد داد یعنی اون‌ها حاضر شدن تن بدن و یه سری و اگر این اتفاق می‌افتاد  این وسعت ایران خیلی زیاد می‌شد ولی خب اونا تن به صلح ندادن و مغرور بودن آدمای مغرور عیاش آدم‌های
منادی رسول خدا ندا کرد فریاد زد که حالا که کار صلح به پایان رسید مسلمون ها از احرام بیرون بیان بعضیاتون که مکه نرفتید تصوری ندارید از این  اینا میرن یه جایی محرم میشن لباس احرام میپوشن یه سری کارها براشون حرام میشه تا برن مکه و طواف ها رو انجام بدن و اون نماز هایی که هست رو مقام ابراهیم و اینا رو بخونن خب بالاخره بیان و موهاشونو قیچی کنن و تا از احرام خارج بشن و الا عطر زدن براشون حرامه نگاه کردن در آینه حرامه نزدیک شدن به خانم هاشون حرامه تا این اعمال رو انجام ندن از احرام بیرون نمیان خب حالا که انجام ندادن مکه نتونستن برن داستانشون چی میشه تکلیفشون چی میشه
وقتی قرارداد حدیبیه به امضا رسید این سهیل بن عمر این آدم لجبازی بوده  خیلی هم لجباز در عین حال که اومد برای مذاکره اما سفت و سخت  یه وقتی یکی می‌بینی مثل مثلاً این ابوموسی اشعری لعنت الله علیه  میاد صلحنامه بنویسه همه چیزو به باد میده اما یه آدم سفتی بود حتی من این نقل هم دیدم  که تو بعضی از کتاب‌ها وقتی داشتن این مواد این پیمان نامه رو بررسی می‌کردند این ماده دومش بند دومش  این بود که اگر از قریشی‌ها یه نفر اومد این طرف مسلمون‌ها موظفند  او رو به حکومت مکه برگرداند اما اگر از مدینه به سمت اونور رفت خب حکومت مکه موظف نیست برگرد  میگن یه پسر داشت این سهیل به نام ابوجندل که این ابوجندل مسلمان شده بود  سهیل اینو زندانی کرده بود تو خونه خودش پسر خودشو گرفته بود به باد کتک و بعد شکنجه و زندانی کرده بود  دست و پاشو بسته بود این ابوجندل همین پسر سهیل وقتی فهمیده بود که مسلمون‌ها اومدن نزدیک مکه هستند  به یه طریقی گریخت و خودشو رسوند در حالی که آثار مثلاً قل و زنجیر هم تو دست و پاش بود اون موقعی که داشتن به تفاهم می رسیدن که این باشه اون باشه اینطور باشه اونجور باشه یهو این ابوجندلم وارد خیمه شد  این چشم بابا افتاد به پسره رنگ بابا پرید بعد رو کرد به پیغمبر 

عکس نوشته

تصاویر مذهبی از حاج آقا ذوالقدر

ویدئو کلیپ های دیدنی از حاج آقا ذوالقدر

مطالب صوتی از حاج آقا ذوالقدر