حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 از براي اين حرز حكايت عجيبي است كه روايت كرده آن را ابوالصَّلت هروي

 

 

كه گفت مولاي من عليّ بن موسي الرّضا(عليه السلام) روزي نشسته بود در منزل خود که مامور  مأمون  داخل شد و گفت كه مامون ،شما را مي طلبد پس امام برخاست و مرا گفت: نمي طلبد مرا مأمون در اين وقت مگر به جهت كاري سخت و به خدا كه نمي تواند با من كاري بد کند به جهت اين كلمات كه از جدّم رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به من رسيده

ابوالصّلت گفت همراه امام(عليه السلام) بيرون رفتم  تا رسیدیم به نزد مأمون وقتی نگاه حضرت بر مأمون افتاد اين حرز را تا آخر خواند

پس زماني كه حضرت در مقابل مأمون ایستاد مأمون به امام رضا نگاهی کرد و گفت اي ابوالحسن امر كرده ام كه صد هزار درهم به جهت تو بدهند و بنويس هر حاجتي كه داري

پس وقتی امام پشت گردانيد که برود مأمون نگاه به پشت سر امام رضا كرد و گفت اراده كردم من و اراده كرده است خدا و آنچه اراده كرده است خدا بهتر بوده است

حرزی برای دفع بلا و دوری شیطان

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

بِسْمِ اللهِ،

به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانياش هميشگي است،

اِنّي اَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ اِنْ كُنْتَ تَقِيّاً اَوْ غَيْرَ تَقِيّ،

من از تو به خداي رحمن پناه مي برم اگر پرهيزگار باشي،يا غير پرهيزگار،

اَخَذْتُ بِاللهِ السَّميعِ الْبَصيرِ عَلي سَمْعِكَ وَ بَصَرِكَ،

بستم به خدا شنواي بينا گوش و ديدهات را،

لا سُلْطانَ لَكَ عَلَيَّ وَ لا عَلي سَمْعي وَلا عَلي بَصَري،

تو را تسلّطي بر من نيست و نه بر گوشم و نه بر چشمم،

وَلاعَلي شَعْري وَلاعَلي بَشَري وَلا عَلي لَحْمي،

و نه بر مويم،و نه بر پوستم،و نه بر گوشتم،

وَلا عَلي دَمي وَلا عَلي مُخّي وَلا عَلي عَصَبي،

و نه بر خونم،و نه بر مخم،و نه بر عصبم،

وَلا عَلي عِظامي وَلاعَلي مالي وَ لا عَلي ما رَزَقَني رَبّي،

و نه بر استخوانم،و نه بر داراييام،و نه بر آنچه پروردگارم نصيبم نموده،

سَتَرْتُ بَيْني وَ بَيْنَكَ بِسِتْرِ النُّبُوَّةِ،

پوشاندم بين خود و بين تو را به پوشش نبوّت،

الَّذِي اسْتَتَرَ اَنْبِيآءُ اللهِ بِهِ مِنْ سَطَواتِ الْجَبابِرَةِ وَالْفَراعِنَةِ،

كه پيامبران خود را به آن پوشاندند،از حملات گردنكشان و فرعونها،

جَبْرَئيلُ عَنْ يَميني وَ ميكائيلُ عَنْ يَساري،

جبرئيل از جانب راستم،و ميكائيل از چپم،

وَ اِسْرافيلُ عَنْ وَرآئي وَ مَحَمَّدٌ صَلّيَ اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَمـامي،

و اسرافيل از پشت سرم، و محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)از پيش رويم،

وَاللهُ مُـطَّـلِـعٌ عَـلَيَّ يَمْنَعُـكَ مِنّـي،وَ يَـمْنَـعُ الشَّيْطانَ مِنّي،

خدا آگاه بر من است،تو را از من باز مي دارد،شيطان را از من باز مي دارد،

اَللَّهُمَّ لا يَغْلِبْ جَهْلُهُ اَناتَكَ اَنْ يَسْتَفِزَّني وَ يَسْتَخِفَّني،

خدايا نادانياش بر بردباريات غلبه نمي كند،تا آرامشم را برهم زند،و سبكم شمارد،

اَللَّهُمَّ اِلَيْكَ الْتَجَاْتُ اَللَّهُمَّ اِلَيْكَ الْتَجَاْتُ اَللَّهُمَّ اِلَيْكَ الْتَجَاْتُ

خدايا پناهنده به تو شدم، خدايا پناهنده به تو شدم،خداي پناهنده به تو شدم.امام رضا

روايت است از ياسر خادم مأمون كه گفت :

زماني كه وارد شد ابوالحسن عليّ بن موسي الرّضا(عليه السلام)به قصر حميد بن قحطبه  پیراهن خود را ارزتن بیرون آورد و به حميد و حميد داد و او هم  به کنیز خود داد كه آن را بشويد پس زماني نگذشت  كه آن کنیز آمد و با او نوشته ای بود و آن را به حميد داد و گفت  اين نوشته  را در گريبان لباس ابوالحسن(عليه السلام) پیدا کردم پس حميد به آن حضرت گفت فداي تو گردم بدرستي كه اين کنیز يافته است نوشته ای در گريبان پيراهن شما!!

این چيست؟؟

فرمود: تعويذي است كه آن را از خود دور نمي كنم حميد گفت ممكن است كه ما را مشرّف كني به آن پس فرمود:
اين حرزی است كه هركه نگاه دارد در گريبان خود دفع مي شود بلا از او و مي باشد براي او حرزي از شيطان رجيم پس تعويذ را برای حميد خواند

حرز امام رضا

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *