یکی از اتفاقهایی که تو این مسیر برگشت اومدن به سمت مدینه افتاد
این بود که پیغمبر عبور کرد از کنار خیمه ام معبت که بعد یادتون باشه گفتم
ام معبدت یه بزی داشت این نمیرفت چرا برای چی نمیرفت
از بس لاغر بود و ضعیف بود و اینها که بعد پیغمبر فرمود این شیر داره
گفت آقا این جون نداره چه برسه به شیر که بعد نبی مکرم دست پربرکتشو خدا کنه دست پر برکت رسول خدا به زندگی تک تکمون بخوره
همین که دست پربرکتو پر خیر و نفع پیغمبر به این گوسفنده به این بره خورد به این بز خورد
پرشیر شد و پیغمبر فرمود ظرفها رو بیار همین جور چندتا ظرف شیر از این دوشید و همه خوردن و
ابوبکر خورد و ام معبت خورد و خلاصه یه ظرف هم فکر کنم گذاشتن برای شوهرش
این معجزه مال همین مسیره رفتن سمت مدینه
خب پیغمبر رسید به دو فرسخی مدینه منطقهای به نام قبا که مرکز قبیله بنی عمر بن اوف نبی مکرم روز دوشنبه