حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر
بحث ما در رابطه با حوادث بعد از آقا رسول خدا هستش  و حکومتی که درست شد دولتی که درست شد با اجتماع عده‌ای  و به اتفاق یک عده‌ای رسیدیم به اینجا که حالا بعضی از مورخین علناً یه سری نکته‌هایی رو آوردن تو کتاب هاشون  یه سری مطالبی رو آوردن حاکی از این هستش که اون‌ها به زور وارد خانه شدند و رفتارهایی رو انجام دادند  کارهایی رو کردند که بعدا اظهار پشیمانی کردند آخرین مطلبی که عرض کردیم پشیمانی ابوبکر بود  در هنگامی که از دنیا داره میره وصیت می‌کنه و نکاتی رو میگه  میگه من تاسف نمی‌خورم برای هیچ چیزی مگر سه چیز که ای کاش این سه تا کار را انجام نداده بودم
یکی از مخالفین اصلی حکومت ابوبکر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بودند  بنی هاشم و برخی از یاران اهل بیت علیهم السلام خب در راس این‌ها آقا امیرالمومنین علی علیه الصلاة و السلام بود  که خب این سخت‌ترین مانع بر سر راه دولت جدید و بدون حل این قسمت حکومت معنای واقعی نداشت  ولذا اینا در اولین فرصت یعنی روز چهارشنبه  پیغمبر روز دوشنبه از دنیا رفت
بعد از نبی مکرم بلافاصله مسلمان‌ها جمع شدند اجتماع کردند  و اتفاق کردن که حالا اونایی که زیر ظل بنی ساعده که یکی از انصار انتخاب بشه بعد از پیغمبر  امورو به دست بگیره این اتفاق خوب پیش می‌رفت به نفع یک نفر سعد بن عباده رئیس خزرج کبیر  منتها جریانات قبیله‌گرایی و قبیله پرستی و این‌ها یک مرتبه انگار بعد از پیغمبر سر برآورد
آیا اگر پیامبر بمیرد یا کشته بشود شما به گذشته تون رجوع می‌کنید  این انقلابی که خدای تبارک و تعالی تو قرآن ازش داره اشاره می‌کنه  و یاد می‌کنه بازگشت به دوران جاهلیت بازگشت به عربیت بازگشت به تعصب  و عصبیت این زحماتی که آقا رسول خدا کشیدند در ۲۳ سال  و عربی که خالی بود تهی بود از معنویت خالی بود تهی بود از اخلاق از آداب و رسوم اسلامی
پیامبر خدا در صدد این بود که جانشینی رو بعد از خودش محکم بکنه تعيين که کرده بود می‌خواست محکم بکنه  که بعد عمر اینجا سرپیچی می‌کنه و از اون عبارت آقا رسول خدا  که قلم و دوات بیارید من براتون یه چیزی بنویسم که هیچ گمراه نشید  تو جاهای دیگه هم به کار برده شده انی تارک فیکم الثقلین ما ان .. به این دوتا تمسک بکنید هيچگاه گمراه نمی‌شید ببین از این عبارت هم می‌تونیم بفهمیم که  پیامبر درصدد این بود که مثلاً در مورد جانشینی بوده در مورد وصایت و خلافت و این‌ها بوده  سوال دوم چرا تو نوشتن نامه پیغمبر پافشاری نکرد
جبرئیل نازل شد که پیغمبر رو خبر داد به یه فتنه‌ای به یک آزمایشی که این آزمایش بعد از پیغمبر خواهد بود و بسیار هم فتنه فتنه سختی خواهد بود  و لذا حضرت دستور دادند امیرالمومنین علی علیه السلام آمدند حالا منزل ، منزل عایشه است پیغمبر با امیرالمومنین خلوت می‌کند این خلوت طولانی میشه  تقریبا یه روز و یه شبی طول می‌کشه که بعد خب عایشه هم هی میومده سرک می‌کشیده  ببینه چیه چه خبره و داستان چیه و اینها آخر سر خیلی به هم می‌ریزه  ببینید دیگه به هر حال حس کنجکاوی رو هم شما در نظر بگیرید
لشکر اسلام رو پیامبر اکرم حرکت داد  از مدینه خارج کرد به سمت جنگ با رومی‌ها و این‌ها هی مرتب می رفتند  برمی‌گشتن به مدینه و به مثلاً به بهانه اینکه پیامبر حالش نامساعد هست  و خوب نیست ما بریم باید وایسیم اینجا تکلیف مثلاً مشخص بشه  به این بهانه‌ها و پیامبر هم مرتب هی این‌ها رو سوق می‌داد به سمت جنگ با رومی‌ها  و حتی لعن فرمودند خدا لعنت کنه هر کسی که تخلف از جیش اسامه بکنه هرکی برگرده سرپیچی بکنه لعنت خدا بر او دوباره اول صبح که می‌شد
روزهای آخرین از زندگانی رسول خدا در نقل هستش که  یه غلامی حضرت داشت به نام ابوالمویحبه حالا شاید کمتر شنیده باشید  و اینجا دارد تو یکی از شب‌ها بنابر یه نقل یه نقل دیگرم بعداً می‌گم  یکی از شب‌ها که بیماری آقا رسول خدا شروع شده بود  نیمه‌های شب آقا رسول خدا با ابوالمیحبه غلام خودشون از خانه خارج شدند به سمت قبرستان بقیع  و اونجا که رسیدن برا مردگان قبرستان بقیع طلب آمرزش کردند 
پیامبر خدا یک لشکر بزرگی را تنظیم می‌کنه سپاه عظیمی رو فراهم می‌کنه  و خب پرچم این سپاه رو فرمانده پرچم این سپاه رو میده دست یک نوجوان  حالا بگیم نوجوانی که داره به جوانی تازه وارد می‌شه  خب این نوجوان اسمش اسامه ، ۲۰ سالشم نیست  بعضی از جاهام هستش که هنوز
آیه سوم سوره مائده رو نگاه بکنید اونجا می‌فرماید الیوم یئس الذین کفرو من دینکم اون روز حالا قرآن میگه الیوم  امروز روزیه که کفار که منظور منافقین باشند از دین شما ناامید شدند که خب حالا رو این قصه عرض کردم باید ایام غدیر مشغول بشیم و بهش بپردازیم خب افرادی که از حذرالموت و یمن اومده بودن از کاروان حج جدا شدند  رفتن سمت وطن خودشون افراد دیگه‌ای که از جاهای دیگه اومده بودن  همه متفرق شدن رفتن حول و حوش ۱۰ هزار نفر با پیامبر برگشتن سمت مدینه  و خب تقریبا یک یکپارچگی درست شده بود در تمام شبه جزیره عرب  همه مسلمان شده بودند و دیگه اون‌هایی که واقعاً دلشون صاف بود  از این اتفاق خیلی خوشحال بودن ببین حالا دیگه اینجا یه اتفاقایی می‌افته نمی‌دونم اسمشو چی باید بزاریم

عکس نوشته

تصاویر مذهبی از حاج آقا ذوالقدر

ویدئو کلیپ های دیدنی از حاج آقا ذوالقدر

مطالب صوتی از حاج آقا ذوالقدر