حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر
نقل می‌کنند که نماز ظهر عاشورا نماز رو خوندند و دارد که اینجا جناب حبیب آماده رزم شد  آماده رفتن به سمت میدان شد و صدا زد گفت بعد از نماز یا بن رسول الله  الان به خدمت جدت رسول خدا من میرم اگر حسین جان پیغامی داری بده که من پیغام رو برسونم ، دارد که آقا اباعبدالله فرمود که حبیب تو از جد و پدرم یادگاری  بالاخره تو یادگاری پدرم هستی من تو رو می بینم مثلا یاد پدرم می‌افتم  یاد جدم رسول خدا می‌افتم تو اصحاب اون‌ها هستی  آقا اباعبدالله فرمود تو از جد و پدرم یادگاری حالا که پیر شدی و این‌ها  من چه جوری راضی بشم که تو به میدان بری  حبیب به گریه افتاد و ببینید یه پیرمرد حالا حداقل ۷۵ ساله  پیرمرد جلو امام حسین به گریه افتاد و گفت که یا حسین می‌خوام پیش جدت رسول خدا رو سفید باشم
یکی ازشخصیت‌هایی که مطرح میشه در بین اصحاب شخصیتی است به نام طرماح این طرماح خیلی درباره ش بحث هست که اصلا از شهدا محسوب میشه یا اینکه نه از شهدا محسوب نمیشه‌. مثلا بعضیا قاطی کردند اینجا خدا رحمت کنه آشیخ ذبیح الله محلاتی رو ایشون جمع کرده این داستان رو حالا با این بیان که طرماح تو کربلا یه نفر نبوده مثلاً ما یه طرماح نداریم تو کربلا دو تا طرماح داریم طرماح بن عدی یه دونه هم طرماح بن حکم حالا طرماح بن عدی کیه؟ طرماح بن حکم کیه؟ طرماح بن عدی که در غایت جلالت و خیلی شرافت جلالت و بعد یه مکالمه‌ی داره با معاویه که وقتی از طرف آقا امیرالمومنین می‌فرستدش سمت شام بعد اونجا میره با معاویه بحث می‌کنه یک بحث می‌کنه دنیا در نظر معاویه تاریک میشه اصلا عجیب غریبه من یه بار مکالمه شو گفتم تو مسجد منتها خود این مکالمه یه منبره که میاد و حساب یزید رو میرسه
حبیب ابن مظاهر مظهر مطهر یا مظاهر که به گفته ی ابن حجر عسقلانی حبیب پیامبر رو درک کرد و از اصحاب اقا رسول خدا بود . شیخ طوسی می‌فرماید تابعین بوده یعنی پیغمبر رو ندید ولاکن از اصحاب امیرالمومنین بود از اصحاب امام حسن و امام حسین بود ، علامه حلی خیلی مدح کرده حبیب بن مظاهر رو ،  و میگه که با امیرالمومنین به کوفه رفت و از یاران خاص امیرالمومنین بود در تمام جنگ ها مولا علی رو یاری کرد
یکی از یاران امام حسین علیه الصلاة و السلام شخصی هست به نام یزید بن ثبیط. جناب شیخ در رجال خودش میاره که یزید بن ثبیط از اصحاب امام حسین علیه السلام  حالا قصه‌اش مفصله به این شکل که جماعتی از بصره دور هم جمع شدند  یک تعدادی از مردم بصره کنار هم نشسته بودند در خانه زنی از عبد قیس  که او رو ماریه بنت سعد می‌گفتند خونه یکی از زنان شیعه مرکز اجتماع شیعیان بود شبی اونجا اینا جمع بودن بعد این می‌گفت
آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام یکی از صحابیشون دیر رسید ولی خب به شهادت رسید شخصی هست به نام هفهاف که از شجاعان بصره شمرده می‌شده  خیلی آدم مخلص از طایفه شیعه به شمار می‌اومده  در ولا و محبت با شاه ولایت گوی سبقت را از خیلی‌ها ربوده بوده  و به فرمان امیرالمومنین علی علیه السلام تو صفین سردار بوده یکی از سرداران بوده   و در سایر جاها هم ملازم و هم رکاب آقا امیرالمومنین علی علیه الصلاة و السلام بوده  تا اینکه حضرت امیر علیه الصلاة و السلام وقتی به شهادت می‌رسه به خدمت آقا امام حسن مجتبی می رسه
زهیر وقتی شنید عربده ی شمربن ذی الجوشن رو مثل شیر آشفته در اومد حمله کرد سمت شمر درود و رحمت خدا بر زهیر اینکه میگن یکی نبود تو مدینه مثل زهیر که حمله کنه به اون کسی که میگفت آتیش بیارید همینه  یه نفر نبود مثل زهیر مرد باشه زهیر وقتی شنید که این ملعون گفت میخوان خیمه های امام حسین رو بسوزونم حمله کرد مثل شیر آشفته بعد دارد که اطرافیان شمر رو همین زهیر به جهنم واصل کرد بعد دونفری این جا حر بن یزید ریاحی رو آورده که حر به همرا زهیر حمله می‌کردن سمت این لشگر  خیره میشد اون یکی اسیر میشد اون یکی به کمک میرفت تا اینکه حربن یزید شهید شد بعد زهیر مثل شعله ی سوزنده برسر این ها فرود می امد رجز می‌خواند و یک صد و بیست نفر از لشگر دشمن فقط زهیر یه تنه به درک واصل کرد در روایت ابی مخنفم هست زهیر وقتی دید حبیب شهید شده حبیب بن مظاهر یه نگاه به
حضرت زینب از عبدالله بن جعفر که حالا اینها نام‌هاش به ترتیب اومده مثلا عون محمد و چهار تا پسر یه دختر نام هایی که اومده از ایشون من عرض بکنم نام‌ های علی عون عباس محمد و یه دختر هم به نام ام کلثوم اینا فرزندان حضرت زینب هستند از عبدالله بن جعفر طیار.  که به نقل حالا مثلا شیخ مفید عون محمد تو واقع کربلا به شهادت رسیدند. منتها حالا ما می‌خوایم یه خورده فراتر بحث بکنیم قصه رو ببینیم که حالا این نقل شیخ مفید بود. علمای دیگه نظرشون چیه ؛ آشیخ ذبیح الله محلاتی که ایشون یکی از فرزندان عبدالله بن جعفر رو عبیدالله می‌دونند
  ایشون به همراه مادرش و خانومش داشتن یه مسیری رو می‌رفتن که خب از قضا با امام حسین علیه السلام همراه شدن  و حضرت آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام چشمشون رو گرفته دیگه حالا گاهی اوقات آدم‌هایی هستند پاک سرشت  آدم‌هایی هستند قلبشون سالم سلیم النفس امام حسینم می خردش ببینید یکی مثل اون زبیر این همه شمشیر می‌زنه تو راه اسلام  آخرش اینجوری عاقبت به شر میشه ، یکی هم مثل این حالا مسیحی منتها پاک سرشت که میاد و دستگیری می کنه و   بعد این میاد توی عاشورا سلحشوری می‌کنه دلاوری می‌کنه آقایی می‌کنه  خب دیگه این خدا روزی کنه به همه عاقبت بخیر بشیم 
این علی بن حنظله این علی از مورخین پدرش از شهدای کربلاست  که این علی بن حنظله از کثیر بن عبدالله که قاتل زهیره نقل می‌کنه   این علی روایت می‌کنه از قاتل زهیر اونی که زهیر رو کشته  که میگه وقتی ما مهیا شدیم برای جنگ با حسین علیه السلام  یهو سر و کله این زهیر پیداش شد و اومد میدان و فریادش بلند شد گفت  یا اهل الکوفه بترسید از عذاب خدا  ببینید اینکه من جلسه اول دیروزم عرض کردم ایشون خطیب بوده سخنران بوده  میومده هی صحبت می‌کرده می‌رفته صحبت می‌کرده می‌رفته  تا الان چقدر از سخنرانی‌هاشو عرض کردیم اینم یکیش که اومد وسط میدان و گفت  کوفیا بترسید از عذاب پروردگار خودتون همانا حق مسلمان نصیحت کردن برای مسلمان دیگر است من حقی به گردن منه که بیام شما رو الان پندتون بدم نصیحتتون بکنم

عکس نوشته

تصاویر مذهبی از حاج آقا ذوالقدر

ویدئو کلیپ های دیدنی از حاج آقا ذوالقدر

مطالب صوتی از حاج آقا ذوالقدر