نقل میکنند که نماز ظهر عاشورا نماز رو خوندند و دارد که اینجا جناب حبیب آماده رزم شد
آماده رفتن به سمت میدان شد و صدا زد گفت بعد از نماز یا بن رسول الله
الان به خدمت جدت رسول خدا من میرم اگر حسین جان پیغامی داری بده
که من پیغام رو برسونم ، دارد که آقا اباعبدالله فرمود که حبیب تو از جد و پدرم یادگاری
بالاخره تو یادگاری پدرم هستی من تو رو می بینم مثلا یاد پدرم میافتم
یاد جدم رسول خدا میافتم تو اصحاب اونها هستی
آقا اباعبدالله فرمود تو از جد و پدرم یادگاری حالا که پیر شدی و اینها
من چه جوری راضی بشم که تو به میدان بری
حبیب به گریه افتاد و ببینید یه پیرمرد حالا حداقل ۷۵ ساله
پیرمرد جلو امام حسین به گریه افتاد و گفت که یا حسین میخوام پیش جدت رسول خدا رو سفید باشم