توی شرحش میفرمایند : بسیار میشه که انسان تصمیم برای انجام کاری میگیره اما یهو اراده اش تغییر میکنه و ناچار عقب نشینی میکنه،
بیآنکه عاملی مثلاً برای این تغییر بشناسه از این اتفاق میفهمه که اراده ای هست مافوق اراده خودش که همون تقدیرات الهی میشه .
یعنی یه وقتی من خودمو میکشم که این اتفاقبیفته اما انگار از اون بالا یه چیز دیگه ای چیده شد،
انگار از اون بالا یه جور دیگه تصمیم گرفتن که اصلاً اراده من، تصمیم من هیچ دخیلی ،نقشی ندارد همونی که بالا درست کردن، برای من چیده شده برای من .