حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر
اول کتابی که بر حضرت آدم فرستاده شد اول کتابی که خدا از آسمان به زمین فرستاد کتابی بوده به زبان سوریانی این کتاب بیست و یک ورق داشته در این کتاب دلایل بوده واجبات بوده احکام بوده شریعت‌ها و سنت‌ها و حدود بوده  خداوند همه زبان‌ها و لغت‌ها رو بر حضرت آدم فرستاد  که هزار هزار لغت بوده خداوند به حضرت آدم وحی کرد یا آدم
 اون جناب فرزندان خودش رو از مردان و زنان جمع کرد و گفت که فرزندانم خدا وحی کرده به سوی من  که یا آدم تو را از دنیا می‌برم امر کرد که وصیت کنم به سوی بهترین فرزندانم که هبت الله است خدا او رو پسندیده خدا او رو اختیار کرده برای من و شما بعد از من  پس بزرگواران انتخاب وصیدبا خداست همانگونه که انتخاب نبی با خداست  این رو خدا بر عهده داره فرمود بشنوید سخن هبت الله رو از او اطاعت کنید
این که خداوند ذوالجلال و منان قربانی هابیل رو پذیرفت نشانه قبول کردن آتشی بود که از سوی خدا آتشی آمد و قربانی رو می ربود از این اتفاق و از این رخداد ابلیس نهایت استفاده رو کرد میخ خودش رو به نحو احسن کوبید اینکه خدا به ما مکرر گوشت زد‌ کرد می کنه شیطان دشمن آشکار شما است او قسم خورده هست این دشمنیه که منتظر یه لحظه غفلت کنید تا خنجری بر پیکره ی ایمانی شما بزنه پس لحظه از یاد خدا غفلت نکنید که اگر از یاد خدا غافل بشید در دامن شیطانید تا دید قابیل در نهایت غضبه
از امام صادق علیه السلام پرسیدند یابن رسول الله ابتدای به هم رسیدن نسل از ذریه حضرت آدم چه جوری بوده؟ گفتند آقا یه گروهی بین ما هستند اونها اعتقادشون اینکه خدا به حضرت آدم وحی کرد که یا آدم دختران خودت رو بر پسران خودت تزویج کن و حضرت آدم چنین کاری رو کرد اصل این خلق همگی از برادران و خواهران هستش. امام صادق فرمود سبحان الله خدا منزه از این خدا بلند مرتبه تر از چنین چیزی اصلاً ازش صادر بشه
از امام صادق علیه السلام نقل است که بدترین مردم از جهت عذاب در قیامت ۷ نفرند  اولین اون‌ها پسر حضرت آدمه که برادرش رو کشت قابیل  دومین اون‌ها نمرود سومین اون‌ها فرعون چهارمی و پنجمی  دو نفر از بنی اسرائیل‌اند که یهود رو گمراه کرد دیگری نصاری رو مسیحیا رو گمراه کرد  اما ششمی و هفتمی دو نفر هستند که این امت رو گمراه کردند مسلمونا رو گمراه کردن  که از اون‌ها تعبیر شده به گوساله و سامری  اما روایت دیگه که شخصی به نام طاووس یمانی از حضرات معصومین سوالاتی داشته  از جمله سوالات طاووس این بوده که آقا جان کدوم روز بود که یک سوم مردم
ایات ۲۷ تا ۳۱ سوره مائده رو داریم خداوند در این آیات می فرماید بخوان بر ایشان دو پسر حق و راستی هنگامی که به جهت تقرب نزد خدا قربانی آوردند یکی بهترین قوچی در میان گوسفندانش بود انتخاب کرد به قربانگاه آورد دیگری دسته ی خوشه گندم برداشت که پست شده بود طوری که گاو هم نمی تونست اون رو بخوره از صاحب گوسفند پذیرفته شد از دیگری که قابیل بود مقبول نشد قابیل بر غضب بر آمد و هابیل گفت البته والله که تو رو می کشم هابیل جواب داد مرد شریف پرهیزکار گفت خدا از متقین می پذیره توام از متقین باش که خدا ازت قبول کنه گفت تو اگه دست دراز کنی به سوی من منو بکشی من دست به سوی تو دراز نمی کنم تو رو بکشم من می ترسم از خدا از پروردگار دو عالم قابیل تصمیمش بر قتل یکی بود در جایی که پدر نبود هابیل در زیر یک درختی خواب رفته بود آمد جلو منتها نمی دونست چگونه بکشتش ابلیس جلوه
دیدگاه اول می فرماید وقتی توبه ی حضرت آدم رو قبول کرد او با حوا مجامعت کرد قبل از این مجامعتی نداشتن از روزی که خلق شده بودن تا این که توبه اون ها قبول شد حضرت آدم به جهت تعظیم کعبه بزرگداشت احترام کعبه اطراف کعبه هنگام مقاربت بیرون میومده موقع بازگشت برا تعظیم کعبه غسل می کرده و وارد میشده از حوا بیست فرزند پسر و بیست فرزند دختر داشت هر شکم یک پسر و یک دختر میومد یعنی دوقلو شکم اول هابیل و دختری بد ترکیب و بد قیافه به نام اقلیما شکم دوم قابیل اومد با دختری زیبا رو قشنگ به نام لوزا
اینکه فرزندان حضرت آدم با چه کسانی ازدواج کردند تا نسل ادامه پیدا بکنه  آیا اونها با خواهران خودشون ازدواج کردند که این رو ما جلسه پیش مورد نقد و بررسی و بحث قرار دادیم  آیا اونها با کسان دیگری غیر از خواهران خودشون ازدواج کردند  اینجا هم بحث بسیار پراکنده مطرح شده یکی از بحث‌ها اینه که وقتی حضرت آدم و حوا هبوط کردند در زمین قرار گرفتن توبه‌شون مورد پذیرش قرار گرفت  اون‌ها مشغول زندگی شدن خدا هم به اون‌ها اولاد داد اون‌ها صاحبان فرزندانی شدند  پسر اول رو اسمش رو قابیل نام نهادند پسر دوم را هابیل  و خداوند جانشین انتخاب کرد وصی انتخاب کرد 
طبق روایاتی اون دو بزرگوار مرتکب ترک اولی شدند اونها از بهشت بیرون آمدند آدم به صفا حوا به مروه. صفا رو صفا گفتند چون آدم مصطفی بر اون فرود آمد. مروه روهم مروه گفتند چون مرء یعنی زن بر اون فرود آمد. حضرت آدم گفت جدایی من وحوا برای اینکه او دیگه بر من حلال نیست چون اگر بر من حلال بود باید با من یه جا کنار هم فرود میومدیم نازل می‌شدیم حالا که اون اونجاست من اینجام این دلیلی نیست براش مگر اینکه دیگه خب پس او بر من حرام است ولذا حضرت آدم دوری می‌کرد از حوا روزها میومد پیشش مروه با او سخن می گفت اما شب که میشد می‌ ترسید که نکنه امیال نفسانی بر او غالب بشه بر می‌گشت صفا شب رو در صفا می موند
حضرت آدم به خداوند متعال عرضه داشت پروردگارا یه سوال از محضر ربوبیتت دارم خدا یا به من بگو قبل اینکه من رو خلق بکنی درست بکنی این گناه من این لغزش من این خطایی که از من سر زد این اتفاقایی که افتاد و قرار بیفته اینها مقدر شده هست یا اینا مقدر نشده بود؟ رو پیشیونی من نوشته نشده بود؟ اینا شقاوت من بود که بر من غالب شد این از من بود نه از تو ، یه سوالی که ذهن خیلی ها رو درگیر کرده و مبهم مونده امیدوارم با بیان این مطلب خیلی از این سوال ها و ابهامات رفع بشه. خداوند متعال فرمود ای آدم من تو رو آفریدم هم به تو هم به خانمت گفتم

عکس نوشته

تصاویر مذهبی از حاج آقا ذوالقدر

ویدئو کلیپ های دیدنی از حاج آقا ذوالقدر

مطالب صوتی از حاج آقا ذوالقدر