حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر
جناب ابوذر می فرماید: آقا جانمون امیرالمومنین دستش رو زد به اون یکی دستش به این شکل که دست میزنن که با یه دستش رو دست دیگش زد حضرت فرمود: سَار مُحمد صَاحب الجمع پیغمبر چی شد؟صاحب جمع شد همه رو گرد خودش جمع کرد پیغمبر جمع کرد من صاحب نشرشدم. موظف شد نشر بده رسالت رو به همه من هستم. پیغمبر صاحب جمع شد من صاحب نشر شدم. پیغمبر صاحب بهشت شد من صاحب آتش شدم که تعبیری هست در مورد آقا امیرالمومنین که یعسوب الدین میخوانند.
حضرت می‌فرماید که یا سلمان و یا جندب من و رسول خدا یک نور بودیم   که پیغمبر اکرم ، المصطفی شد محمد مصطفی شد و  من وصی مرتضی شدم مورد رضایت او شدم که بعد حضرت می‌فرماید  پیغمبر ناطق شد گویا شد هی ابلاغ کرد و این‌ها و من صامت شدم  خاموش شدم و صامت در مقابل کسی که صحبت می‌کنه ناطق میگن اون کسی که بعد سکوت کنه و خاموش باشه بهش میگن صامت می‌فرماید پیغمبر ناطق شد من صامت شدم حالا شاید  حضرت اشاره داره به ون سکوتی که بعد از پیغمبر کرد و چیزی نگفت  تا اینکه اسلام پرچمش پایین نیاد چون ممکن بود حضرت یه چیزی بگه  اسلام کلا از هم بپاشه این معنی حرف امام خمینی رحمت الله علیه  که یه وقتی اومد صحبت کرد بعداً انقدر ازش سوء استفاده کردن
حضرت می فرماید: به سلمان و ابوذر که اَولنا محمد و اوسطنا محمد و آخرنا محمد صلوات الله علیه اول ما وسط ما آخر ما همش محمد صلی الله علیه و آله و سلم است ببیند هر کی شناخت من رو کامل کنه کمال برسونه پس او بر دین درست و استوار است همچنان که خداوند تبارک و تعالی فرمود هر کی من رو بشناسه این دین پایدار و استوار من به زودی به یاری و توفیق الهی، این
حضرت می‌فرماید که این صبر منظور آقا رسول خداست  و منظور از صلاة اقامه ولایت من هستش و خدا این رو بزرگ می‌شمارد این آیه به صلاة بر می گرده می فرماید این نماز که بزرگه  که اینو خب کسی نمی‌تونه حقشو به جا بیاره الا علی الخاشعین  مگر این بر خاشعین مثلاً هستش که این رو قبول بکنن و تحمل بکنند  بپذیرند و الا مستکبرین و متکبرین و این‌ها زیر بار این نماز نمیرن  بعد حضرت می‌فرماید که اینا خاشون فقط شیعیان مستبصرون هستند  در ادامه حضرت می‌فرماید که این به خاطر اینه که فرقه‌های منحرف  از قبیل مرجئه ، مرجئه گروهی هستند که جدایی می‌ندازن بین ایمان و عمل  میگن که اینا ربطی به هم ندارند یعنی میشه یه کسی ایمان داشته باشه  و گناه کبیره انجام بده گناهان کبیره هیچ تاثیر منفی بر ایمان نمی‌ذاره  اینا مرجئه هستند مثلاً میگن اگر همه گناهان کبیره هم انجام بدی در ایمان تو هیچ تاثیری ندارد این یه گروهی هستند قدریه هم همینطور  اینا یه گروهی هستند که اعتقاد دارند به اینکه افعال اختیاری انسان  از دایره قدر الهی خارجه ، خب خوارج هم اعتقادات خاص خودشونو دارند  و میگن اصل که عمل و این‌ها اعتقادشون این هست  در مقابل این‌ها بازم معتزله هستش که خب اونم یه گروهی هستند  از سنی‌ها حالا همه اینهایی که اسم بردیم همه این‌ها اعتقاد دارن  به آقا رسول خدا حضرت رسول رو اقرار می‌کنند امیرالمومنین می فرماید  هیچ کسی تو این اقوام و گروه‌ها و این‌ها هیچ کسی نسبت به آقا رسول خدا خلافی نداره  یعنی مثلاً اینجوری نیست هیچ کدوم اینا نیستش که بگن من پیغمبرو قبول ندارم  در حالی که هیچ گروهی بین اینا اختلافی نیست که همه اینا اختلافشون در ولایت من هستش اونی که این‌ها انکار می‌کنند  ولایت من هستش این‌ها انکار می‌کنند الا القلیل مگر یه عده کمی  که این‌ها اعتقاد دارند به ولایت من و این قلیل هستند که خدا تو قرآن وصفشون کرده کجا وصفشون کرده اينجا که می فرماید  که این ولایت بزرگِ بر همه این‌ها یعنی همه اینا انکار می‌کنند 
حضرت امیر فرمود:  یُقیمون الصلاه ، منظور ولایت من هستش من عبارت رو بخونم فرمود هر کس ولایت من رو بر پا بداره نماز رو هم رو برپا داشته خب حالا عبارت جدید می فرماید سلمان میگه که ای برادر رسول خدا، هر کس نماز رو به پا داشت ولایت شما رو هم به پا داشت؟ حضرت می فرماید: نَعم یا سلمان ، تصدیق کننده ی این قول خداست قول خدا تو قرآن سوره ی بقره آیه ۴۵ می فرماید یعنی کمک بخواهید ازصبرت و طلب کنید از صلاه و این نماز هر آینه بزرگه مگر بر خاشعین بعد حضرت می فرماید:
امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمودند اعلم یا اباذر  انا عبدالله عزوجل من بنده خدا هستم خیلی این عبارات ، عبارات قشنگیه  که ببین بالاترین عنوان و سمت عبودیت و نه چیز دیگه  ما تو نمازم که در تشهد می‌رسیم اونجا می‌خوایم پیامبر خدا را گواهی بدیم  که بالاترین سمتش عبودیت است اشهد ان محمدا عبده و رسوله  اول عبودیت میاد بعد رسالت اینجا حضرت ببینید بالاترین سمتش رو عبودیت مطرح می‌کند  انا عبدالله عزوجل و خلیفه علی عباده منم خلیفه خدا بر بندگان خدا  جانشین خدا بر بندگان خدا ، ما رو رب قرار قرار ندید ما رو پرودگار قرار ندید و بگویید در فضیلت ما اونچه که می‌خواید یعنی هرچی که دلت می‌خواد در فضیلت ما در برتری ما می‌خوای حرف بزنی بزن  اما یه چیزم بدان و بدونید که شماها به کنه ما و اون نهایت ما  اونچه که در وجود ما خدا قرار داده نمی‌رسید پس ۱. ما رو پروردگار قرار ندید و ۲. هرچی که می‌خواید بگید در فضیلت ما بگید  و ۳. به کنه ما و نهایت ما نمی‌رسید به منتهای اونچه که در ما وجود داره نمی‌تونید برسید  نمیشه برسید اصلا راه نداره که ما کجا و امیرالمومنین کجا به قول حاج آقا مرتضی تهرانی حرف قشنگی می زدند می گفت ما قنبر امیرالمومنین هم نمی‌تونیم بشیم بعد من تعجب می کنم از بعضیا که یه حرفایی می‌زنن خنده‌دار که  ما هم می‌تونیم امیرالمومنین بشیم چه حرفایی می‌زنید ما کفش آقا امیرالمومنین هم نمی تونیم بشیم.. فان الله عزوجل قد اعطانا اکبر و اعظم من ما یصفه.. می فرماید خدای عزوجل به ما بزرگتر و عظیم‌تر از اونچه که  خودش وصف می‌کنه و اونچه که من توصیف می‌کنم عطا کرده است  خدای عزوجل عطا کرده است به ما اکبر و اعظم من ما یصف  بزرگتر از اون چیزی که خودش وصف کرده و من وصف می‌کنم  خب من چی میگم در اونچه که خدا به ما عطا کرده خدا چی میگه در اونچه که به ما عطا کرده  خب بزرگتر از اونو خدا به ما عطا کرده یعنی به وصف نمیاد به زبان نمیاد حالا من یه جور میگم که شما متوجه بشید یعنی به زبون نمیاد  قابل وصف شدن نیست یا به قول استادمون اگه آدم می‌خواد بگه لفظ کم میاد مثلا شما می‌خوای آقای بهجتو مثلاً وصفش کنی برای بچه‌ات نمی‌دونی چه مدلی بگی این بچه بفهمه بعدم انقدر عظمت داره  که اصلاً به لفظ کم میاد آخرش تهش میگی بابا این خیلی آدم بزرگیه 
حضرت فرمود مومن آزموده اونی که هیچ چیزی از ما به او نمی‌رسد  مگر اینکه سینه او برای پذیرفتن این مطلب گشاده است مثلاً اگر یه مطلبی از امیرالمومنین می‌شنوه پس نمی‌زنه  نمیگه این نمی‌شه این چه جوریه چیز عجیب و غریب حاج آقا گفتی من یه مثال می زنم یهو نشستی پا منبر حاج آقا میگه می‌دانید  امیرالمومنین خورشید رو برگردون بعد میگی بابا این شیخ زده به کلش  مثلاً میگه آقا امیرالمومنین آقا یه جایی رفتن مثلاً ۱۰۰ تا مرده بودن  حضرت یه اشاره کرد اینا همه زنده شدن بعد می گید این شیخ کلش داغ کرده  این حرفا چیه پس می‌زنی معلومه تو مومن آزموده نیستی  اون مومنی که خدا قلبشو امتحان کرده اون مومن نیستی و الا  مومنی که مسائل و اموری که از اهل بیت امیرالمومنین صادر شده  بهش عرضه میشه پس نمی زنه اگه دیدی پس می‌زنی بدون که اوضاعت خرابه
امیرالمؤمنین میفرماید خدای تبارک و تعالی امر نشدند مگر به پیامبری رسول خدا حالا این دین ، دین حنیفیه است  که خدمتتون عرض کنم که دین آیین یکتا پرستی محمدیه است که هر کس که ولایت من رو به پا بداره نماز رو اقامه کرده و برپا داشتن ولایت من یه چیز خیلی سخت و دشواری است. مگه همینطوریه یکی ولایت من رو بپا بداره من از اساتید دارم خودم که شب اول قبر رو درک نکردم اساتید گفتن که شب اول قبر سخت‌ترين سوال و مهم ترین سوال، سوال از امامت و ولایت و اینهاست ولی تو کی بوده؟ امام تو کی بوده؟ چرا سخت ترین سواله؟ چون میپرسن ولی تو کی بوده اون که جلوی تو بوده و تو بهش اقتدا کردی کی بوده؟ اون کسی که بر تو ولایت
ابوذر از جناب سلمان سوال کرد که در رابطه با حقیقت معرفت آقا امیرالمومنین صلوات الله علیه سلمان گفت بریم از خود آقا بپرسیم اومدن خدمت امیر صلوات الله، تشریف نداشتند بعد که آقا اومدند فرمودند: چی میخوایید؟ اون ها گفتن معرفت، معرفت درّ گرانی است به هر کس ندهند پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهند این معرفت و شناخت یه چیزیه آقا امیرالمومنین فرمودند: ایمان بنده ی هیچکسی ایمان رو به کمال نمی رسونه مگر اون هنگامی که من رو بشناسه کنح معرفت من رو عمیق بشناسه به نورانیت بشناسد.
یه حدیثی داریم با این عنوان که حدیث معرفت که معروف است به حدیث نورانیت  و شناخت امیرالمومنین علی علیه السلام به نورانیت  این حدیث رو حاج اسماعیل دولابی ایشون می‌فرمودند که  جزوه حدیث معرفت امیرالمومنین به نورانیت رو تو جان نمازتون بزارید  و تا ۴۰ روز هر روز یه بار با توجه بخوانید تا به خود امیرالمومنین علیه السلام  راه پیدا کنید یعنی اگر کسی می خواد به آقا امیرالمومنین راه پیدا بکنه  اینو آقای دولابی حاج اسماعیل دولابی فرمودند بزارید تو جانماز تون روزی یه بار بخونید تا ۴۰ روز بعد ان شاءالله به امیرالمومنین شما یه معرفتی پیدا می‌کنید یه راهی پیدا می کنید حالا این حدیث رو علامه مجلسی پسر  اسمش محمد باقر میگه که ذکر والدی رحمه الله  پدرم که رحمت خدا بر او باد ببین چقدر مودب تا اسم پدرش میاد  حالا اسم پدرش محمد تقی ، بابا محمد تقی پسر محمد باقره  کدومش معروفه پسر معروفه اونی که بحارالانوار نوشته محمد باقر  حالا ایشون پسر اسم پدر که میاد طلب رحمت و طلب غفران و این‌ها می‌کند میگه پدرم دید همین حدیث رو حدیث نورانیت این حدیث نورانیت رو دید  فی کتاب عتیق تو یکی از کتاب‌های یکی از محدثان شیعه اون رو دیدش که امیرالمومنین یکی از یوی از محدثان شیعه در فضایل امیرالمومنین این حدیث رو گردآورده  من خودمم در یک کتاب عتیقی پیدا کردم و علامه مجلسی این حدیث رو  توی بحارالانوار هم آورده ، میگه که علامه مجلسی از محمد بن صدقه  روایت شده که او گفت ابوذر غفاری از سلمان فارسی  این آقای ابوذر که می‌شناسید سلمانم که می‌شناسید  اصحاب آقا رسول خدا و امیرالمومنین بودند این جناب ابوذر از جناب سلمان سوال کرد  گفت یا اباعبدالله کنیه سلمان یا اباعبدالله میشه  ما معرفت الامام امیرالمومنین صلوات الله علیه پس ابوذر از سلمان پرسیده  معرفت آقا امیرالمومنین رو ، داره از امیرالمومنین سوال می کنه بعد چه جور شناختنی نشناختن به تاریکی شناختن به نورانیت  دیدید قصه ای که مولانا میاره چی بود گفت یه فیلی رو آورده بودند بعد اینا تو تاریکی اومدن هرکی اومد دست زد به این فیله  یکی دستش به پای این فیل خورد یکی دستش به خرطوم یه کسی دستش به گوش این فیل خورد دستش به پشت این فیل خورد بعد اومدن از اتاق تاریک بیرون به اون گفتن فیل چیه اون که دستش به پای فیل خورده بود گفت 

عکس نوشته

تصاویر مذهبی از حاج آقا ذوالقدر

ویدئو کلیپ های دیدنی از حاج آقا ذوالقدر

مطالب صوتی از حاج آقا ذوالقدر