حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر
از آقا امام محمد باقر هست که حضرت می‌فرمایند که  جناب موسی مادرشون به او حامله شد در حالی که این حملِ ایشون ظاهر نبود یعنی معلوم نبود که این خانم باردار هست  کی معلوم شد موقع وضع حمل خب شما همین رو نسبت به امام زمان و مادر بزرگ بارشون نرگس خاتون هم می‌بینید  که این اون خانم مجلله هم اثر حمل ظاهر نبود هنگام وضع حمل حتی حکیم خاتون تا شب وضع حمل خب هی می اومد می گفت که  من آثاری نمی‌بینم در این نرگس خاتون خب علی ایحال فرعون هم که داشت جولان می داد بچه ها رو می کشت و وقتی که فهمیدن مادر حضرت موسی باردار هست یک زنی رو قرار دادند که مواظبت کنه محافظت بکنه 
امام صادق علیه السلام می‌فرماید که جناب یوسف به هنگام وفات آل یعقوب رو دور خودش جمع کرد  اون هنگام این‌ها ۸۰ مرد بودند فرمود که عزیزان این قبطی‌ها بر شما غالب میشن شما رو به عذاب‌های شدید معذب خواهند کرد  نجات شما هم نخواهد بود مگر به دست مردی از فرزندان لاوی که نام او موسی هست پسر عمران  جوان بلند قامتی هست پیچیده موی و گندمگون بنی اسرائیل هم به این جهت به همین خبر جناب یوسف فرزندان خودشون رو عمران می‌ذاشتند  عمران فرزند خودش رو موسی نام می‌کرد که شاید اون خبر در مورد این‌ها تحقق پیدا بکنه  خب امام باقر علیه السلام می‌فرماید به همین جهت جناب موسی
در نسب حضرت شعیب خلاف هست بعضیا گفتند که او فرزند نوبه فرزند مدین  فرزند ابراهیم خلیل علیه السلام هست. اما گروهی هم بر این باور هستند که حضرت شعیب ، ایوب و بلعم بن باعورا این سه نفر از فرزندان گروهی بودند عده‌ ای بودند که ایمان آوردند به جناب ابراهیم در اون هنگامی که حضرت ابراهیم رو به آتش نمرود انداختند و خدای متعال او را نجات داد یه عده ای ایمان آوردند و با حضرت ابراهیم هجرت کردند به شام اونجا با دختران حضرت لوط ازدواج کردند
جمعی از مفسرین و مورخین گفتند که حضرت موسی علیه السلام پسر عمران بوده  و از نوادگان جناب لاوی پسر حضرت یعقوب علیه السلام هستش  و جناب هارون وصی او برادر او بوده از مادر و پدر  اما در خصوص اسم مادر حضرت موسی اختلافی هست که بعضی‌ها اسامی را گفتند  اما آنچه که مشهور هست نام بوخاعید هست  در خصوص نقش نگین انگشتر حضرت موسی علیه السلام می‌فرمایند که  دو کلمه بود که این از تورات اشتقاق گرفته شده
در اینکه مدت ابتلای جناب ایوب چند سال بوده بین مفسرین اختلاف هست بعضی ها ۱۸ سال گفتند بعضی ۱۳ سال و بعضی هم ۷ سال  علامه مجلسی نورالله مرقده می فرمایند که قول آخر صحیح هستش  در یک حدیثی که به سند صحیح از امام صادق هست نقل هست که  اون حضرت می‌فرمایند متعال جناب ایوب را عافیت کرامت کرد  جناب ایوب نگاهی کرد به سوی زراعت‌های بنی اسرائیل این زراعت‌ها رو که دید نگاهی به آسمان کرد  گفت خدایا سید من بنده خودت ایوب رو مبتلا کردی بعدم عافیت دادی خدایا ایوب که زراعت نکرده  ولیکن بنی اسرائیل زراعت کردند خدا هم وحی کرد که یا ایوبی یه مشتی کفی از کیسه خودت بردار و بر زمین بپاش
حضرت ایوب از نسل حضرت ابراهیم علیه السلام و مادرش برمی‌گرده به جناب لوط علیه السلام و اما زوجه مطهره و مکرمه حضرت ایوب بانویی هست به نام رحمت که او را از دختران حضرت یوسف می‌ شمارد در نقل‌ها هستش که زیبایی پدر به او به ارث رسیده در رابطه با شخصیت حضرت ایوب اونچه که ظهور رو نمود و بروز داره این روحیه صبر و استقامت اون حضرت هست به گونه‌ ای که در احادیث معتبر اینطور هست که می‌فرماید در قیامت زن صاحب حسن و زنی خیلی زیبارو را میارن که به جهت اون زیباییش رفته گناه کرده میگه خدایا خلقت من رو نیکو قرار دادی منم به خاطر اینکه خوشگلم و زیبام رفتم گناه کردم خدا میگه مریم رو بیارید می فرماید تو نیکوتری یا مریم نگاه کن ببین چه حسنی دادم به مریم چه زیبا فریب خورد رفت گناه کرد  مرد مقبولی رو میارن که به جهت حسن و مقبولیتش رفته گناه کرده خدا میگه که چرا گناه کردی میگه بارالها من رو صاحب جمال آفریدی زنها از من خوششون اومد
در یک حدیثی صحیح از امام صادق علیه السلام هست که یه بابایی اومد پیش پیامبر خدا و به پیغمبر عرض کرد  یا رسول الله دختر عمویی دارم خیلی زیبا و قشنگ دینشم متدین نماز خون روزه بگیر حجاب اصلا میزون اما یه ایراد داره اینه که فرزند نمیاره حالا یا به جهت مشکلات جسمیه یا اینکه مثلاً عقیدشه دیگه  خانمیه که می‌گه آقا من بچه دوست ندارم آقا گفت ولش کن اصلاً باهاش ازدواج نکن بعد پیغمبر دلیلی آورد  فرمود ببین یوسف وقتی برادر
در روایات این طور نقل هست که در اثنای سالهای قحطی عزیز مصر مرد و همسر او زلیخا بیچاره و درمانده و گرفتار شد او به حدی محتاج شده بود که از مردم گدایی می‌کرد دست نیاز به سوی مردم دراز کرده بود کمک می‌خواست از اونها و جناب یوسف علیه السلام هم پادشاه شده بود و مردم او را عزیز می‌خواندند عزیز می گفتند مردم این حال زلیخا رو که دیده بودند بهش گفتند که تو بیا بر سر راه عزیز مصر بنشین شاید عزیز مصر بر تو تصدقی کرد رحمی کرد یه گوشه چشمی به تو کرد گفت من خجالت می‌کشم آخه از یوسف چطور برم اونجا بنشینم شرم دارم ازش
 ابن بابویه به سند معتبر از عبدالله بن عباس روایت کرده که وقتی که خب این خشکسالی آثار و تبعاتش رسید به اطراف مصر مردم از تنگی طعام به گرفتاری و مشقت افتادند جناب یعقوب فرزندان خودش رو جمع کرد به اون‌ها گفت که شنیدم تو مصر غذای خوبی هست طعام نیکویی می فروشند و صاحب اون هم حاکم اون جا هم یه مرد صالحی هست  که مردم رو حبس نمی‌کنه ببینید دولت مرد چه ویژگی هایی باید داشته باشه که این معیشت مردم رو گرو نمی‌گیره 
جناب یوسف برادرش بنیامین رو از وجود خودش آگاهانید و به او گفت که تو رو نزد خودم نگه می دارم در این باب چاره‌ی می‌کنم تدبیری می کنم اونچه که می‌بینی رو فقط انکارنکن و به برادرانتم خبر نده آمد به نزد برادران اونها رو طعام داد و احسان فراوانی کرد و تکریم و تعظیم اینها و به ملازمان خودش گفت این صواع رو بگی

عکس نوشته

تصاویر مذهبی از حاج آقا ذوالقدر

ویدئو کلیپ های دیدنی از حاج آقا ذوالقدر

مطالب صوتی از حاج آقا ذوالقدر