حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر
علی بن ابراهیم به سند صحیح روایت کرده یونس و هشام بن ابراهیم با هم نزاع کردند بحث و گفتگو کردند در رابطه با اینکه جناب موسی داناتر بود یا حضرت خضر آیا درسته که بر موسی علیه السلام یک کسی حجت باشه و امام باشه و حال اینکه خود حضرت موسی حجت خداست بر خلق بحث و گفتگو به نتیجه نرسید یه عر یضه نامه‌ ای نوشتند خدمت حضرت رضا علیه الصلاة و السلام این مسئله را از امام رضا سوال کردند آقا امام رضا علیه السلام در جواب نوشت که وقتی حضرت موسی علیه السلام به طلب اون عالم رفت او رو در جزیره‌ی از جزایر دریا یافت که گاهی نشسته بود و گاهی تکیه می‌ کرد
امام صادق علیه السلام فرمودند جناب خضر پیغمبر مُرسَل بودند خدا او رو مبعوث کرد به سوی قومی برای دعوت به یگانه پرستی و اقرار کنند به پیامبران پیشین و کتاب های خدا معجزه ی جناب خضر چی بود؟ این بود که بر هر زمین خشک که می نشست اون زمین سبز و خرم می شد بر چوب خشک که می نشست تکیه می داد اون چوب سبز می شد برگ روش رشد می کرد و شکوفه می داد به این سبب بود که او رو خضر می نامیدند اما نام اون حضرت تالیا بود. پسر ملکان پسر قابر ارفخشد پسر سام پسر جناب نوح پس او از فرزندان حضرت نوح بود
به سند معتبر از امام صادق علیه الصلاة و السلام هست یه شخصی از خوبای روزگار علمای بنی اسرائیل  خوا ستگاری کرد یه زنی رو اون زن هم قبول کرد این مرد یه پسر عمویی داشت خیلی فاسق خیلی بدکار که قبلا این زن رو خواستگاری کرده بود و زنه قبول نکرده بود پسر عمو حسادت کرد امان از حسادت در کمین او نشست تا او رو کشت و کشته او رو آورد پیش حضرت موسی گفت این پسرعموی منه که کشته شده جناب موسی علیه الصلاة و السلام فرمود کی او رو کشته گفت نمی‌دونم کشتن در بین بنی اسرائیل
خدای تبارک و تعالی در قرآن می فرماید یاد کن اون موقعی که حضرت موسی به جوان خودش یعنی یار و مصاحب دائمی خودش گفت که من ترک نمی کنم راه رفتن رو تا برسم به مجمع البحرین یا اینکه راه رفته باشم زمانی بسیار حالا تو روایت هست چقدر راه رفته تا برسه به اون نقطه ای که از اونجا مثلا علم آموزی کنه می فرماید هشتاد سال یا هفتادسال ببینید عزیزان چقدر مطلوب یادگیری
بنی اسرائیل گفتند یا موسی خدا امر کرده ما چنین گاوی رو با این صفات بکشیم؟ حضرت موسی گفت بله باید اینکار رو بکنید داشتن تفحص میکردن این ور و اون ور تو کل بنی اسرائیل یه گاو بود با اون نشانه هایی که خدا امر کرده بود و دستور داده بود اون هم برای جوانی بود که مادری داشت که امام حسن عسکری می فرماید خدا شبش تو عالم خواب به این جوان نشان داد محمد و علی و امامان از ذُریّه ی او صلوات الله علیهم اجمعین رو که اهل بیت پیغمبر به او فرمود که تو دوست مایی و ما رو بر دیگران تفضیل میدی ما اراده کردیم که جزای بعضی از جزای تو رو در دنیا به تو برسونیم
خدا به یهودی های مدینه خطاب کرد یاد کنید اون وقتی رو که جناب موسی به قومش گفت خدا به شما امر کرد که ذبح کنید بقره ای رو حالا این قصه ش چیه؟ یه خانمی بود تو بنی اسرائیل که خیلی زیبا بود جهت حُسن جمال و کمال و حَسَب و نَسب و شرافت ممتاز بود یه جماعت خیلی زیادی اومدن او رو خواستگاری کردن و جواب رد دادن سه تا پسرعمو داشت این دختر راضی شد به یکی از این پسر عموها که هم عالم تر بود هم پرهیز گار مراسم ها انجام شد وقتی خواست به عقد دربیاد اون دو تا پسر عموها قبول نکردن و بر پسر عموی پسندیده حسادت کردن
قطب راوندی و صعلبی روایت آورده خدای تبارک و تعالی وحی کرد به جناب موسی که ای موسی بنی اسرائیل رو بگو  که بر رداهای خودشون چهار رشته کبود به رنگ آسمان بیاویزند و این‌ها مثلاً یاد خدا کنند حضرت موسی بنی اسرائیل رو صدا زد به این‌ها گفت که دستور خدا این هستش اینطور کنید  قارون تکبر کرد قبول نکرد گفت این دیگه چه کاریه این کار رو آقاها نسبت به غلامان خودشون می‌کنند  من این کار را نمی‌کنم حضرت موسی با بنی اسرائیل از دریا بیرون اومدن دارد که خب حضرت موسی یک ریاستی رو یک سمتی رو یک عنوانی رو برای هارون قرار داد  برادر خودش قارون حسادت کرد به هارون و این حسادتش غالب شد  اومد به نزد حضرت موسی علیه السلام گفت که پیغمبری رو تو بردی هارونم اینو برد و از این حرفا 
از منظر روایات علی بن ابراهیم رحمه الله روایت کرده که علت هلاکت قارون این بود که وقتی حضرت موسی علیه السلام بنی اسرائیل را از دریا بیرون آورد خدا نعمت‌هاش رو بر اونها تمام کرد بعد که قرار شد به جنگ عمالقه برند اینها قبول نکردند گرفتار شدند به اون سرگردانی و حیران شدن در اون بیابان اینها اول شب که میشد بلند می‌شدن شروع می‌کردند تورات می‌خوندند
چند تا از اصحاب امیرالمومنین ابوالاسود دولی و قیس ابی الجربه مازنی و عبدالسلام  به روایت حاکم و غیر اینها روایت کردند روز جنگ جمل مولا علی زبیر رو صدا زد روز جنگ جمل مولا زبیر رو صدا کرد از اصحاب امیرالمومنین نقل کردند که مولا علی به زبیر گفت که تو روبه خدا قسمت میدم زبیر رو صدا زد تو رو به خدا قسمت میدم شنیدی از رسول خدا که رسول خدا می فرمود تو زبیر با او یعنی علی کار زار خواهی کرد و ستمکار باشی اونگاه او بر تو پیروز میشه اینو شنیدی زبیر گفت آره شنیدم یا علی حالا که یادم انداختی دیگه باهات جنگ نمیکنم که برگشت این یکی از خبر های غیبی رسول خدا باید بر می گشت و اونایی که با خودش آورده بود رو برمیگردوند. یا حداقل با اینا صحبت میکرد می گفت پشیمون شدم فهمیدم علی حق من جنگ نمیکنم شماها هم خودتون می دونید روشنگری میکرد برگشت و رفت. آخرش هم کشتنش قصّه بعدی که خبر غیبی رسول خداست، این هستش که پیامبر فرمود به ابو موسی اشعری که دو تن حَکَم گمراه تو این امت هستن که هر کسی پیروی از اون ها بکنه گمراه است راوی گفت به ابوموسی گفتن تو رو به خدا رسول خدا منظورش تو نبودی؟
از آیات الهی در قرآن هست که می‌فرماید  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم  ان قارون کان من قوم موسی  خب قارون از قوم حضرت موسی علیه الصلاة و السلام بوده  امام صادق علیه السلام می‌فرماید که قارون پسرخاله حضرت موسی بوده  بعضیا چیزای دیگه گفتن که خب دیگه خیلی مهم نیست با قول امام صادق دیگه قول‌های دیگه اهمیتی نخواهد داشت  فبغی علیهم قرآن می‌فرماید که قارون بغی و زیادتی کرد بر اون‌ها  حالا بغی چی بوده بعضیا گفتند که وقتی در مصر بودن فرعون قارون رو بر بنی اسرائیل حاکم کرد

عکس نوشته

تصاویر مذهبی از حاج آقا ذوالقدر

ویدئو کلیپ های دیدنی از حاج آقا ذوالقدر

مطالب صوتی از حاج آقا ذوالقدر