در سیره ابن هشام هست که میگه وقتی که لشکر اسلام حمله کردند به جبل الطیر و اونجا رو فتح کردند
اسرایی از اونجا به مدینه آوردند عرضم خدمتتون که همون سمت مکه
که دارد در میان اونها دختر حاتم طائی بود
و وقتی پیامبر اکرم رو دید این گفت که یا رسول الله هلک الوالد و غاب الوافد
پدرم از دنیا رفته برادرم علی هم فرار کرده رفته سمت شام
بر ما منت بزار ما رو ببر شام تا خدا هم بر تو منت بگذاره
اینو گفت و روز اول و دوم پیامبر جوابی به دختر حاتم نداد
مثلا سرشو آقا انداخت پایین و رد شد روز سوم که دوباره مثلاً چشمش به پیامبر افتاد
امیرالمومنین کنار پیامبر بود اشاره کرد به دختر حاتم که اون عرض خودتو تکرار کن اون خواهشی که داشتی رو تکرار کن