حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر
یکی از دستوراتیکه از طرف شارع مقدس به مردم داده شده رعایت سلامتی بدن هست و براین مطلب تاکید بسیاری شده که هر گاه کسی بداند که مثلا خوردن فلان غذا ضرر دارد حرام است بخورد بلکه زیاد خوردن غذارو هم منع کرده چون غالبا زیاد خوردن غذا موجب مرض می شود در کتاب سفینه البحار از اصبغ بن نباته نقل شده که شنیدم از حضرت امیر که به فرزندش امام مجتبی فرمودند:
یَا اباذر! احْفَظْ مَا أُوصِیکَ بِهِ تَکُنْ سَعِیداً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا اباذر! نِعْمَتَانِ مَغْبُونٌ فِیهِمَا کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ الصِّحَّةُ وَ الْفَرَاغُ، ابوذر این وصیتی که بهت میکنم حفظ کن و نگهدار که این رو جامه عمل بپوشانی چی میشه داداش؟؟؟ هم در دنیا و هم در آخرت سعید میشی اصلا خوشبختی با تو هستش اصلا ضامن سعادت ما همین دستورات رسول الله است این نجات است اصلا گمشده بشریت هم همین حرفاست
عبودیت کلید اولش معرفت به خداست سپس ایمان به من پیامبر می خوای عبادتت ،عبادت بشه باید من پیامبر رو قبول کنی والا ارزشی ندارد فقط اعتقاد هم کافی نیست باید اقرار هم بکنی خب به چی؟؟ به اینکه من را خدا فرستاده و من سر خود نیومدم من فقط برای عرب ها نیومد الی کافه
در روایت شریف از حضرت امیر  داریم فرمودند: امش بدائک ما مشی بک یعنی با مرض خود بساز تا موقعیکه او با تو می سازد  وقتی آدمی؛ رعایت سلامتی بدن را بکند باز اگر مریض شد و مرضش مهم و خطرناک نبود مستحب است تا سه روز کتمان کند و به پرهیز خود را معالجه کند در کتاب سفینه البحار از امام کاظم ع روایتی می آورد که فرمودند: هیچ دوائی نیست که انسان بخورد مگر‌اینکخ اگر مُسَکّن دردی باشد موجب پیدا شدن درد دیگری می شود  پس بهترین معالجه ها پرهیز است تا موقعیکه دیگر جواب ندهد آنوقت رفتن پیش دکتر ضرورت پیدا میکند باز روایت داریم از اقا امام کاظم علیه السلام که فرمودند: دفع معالجه خود را بنمائید به پرهیز کردن و منافعیکه از تحمل درد و مرض بدست می آید از منافع دنیایی و ثواب های آخرتی خیلی بیشتر است  چون معالجه کردن و دواء خوردن به مانند بنّائی است که قهرا خرابکاری هایی دارد در روایت از پیامبر گرامی داریم که فرمودند: و فال رسول الله ص تجنب الدواء ما احتمل بدنک الداءفاذا لم یحتمل الداء فالداواء از خوردن دارو خود داری کنید تا زمانیکه  دیگر تحمل درد را ندارد آنوقت دوا بخورد فقط نکته ای که خیلی مهم است باید خیلی دقت کند اگر مریض شد و تحمل فایده ای نداشت اگر کوتاهی کند در روز قیامت مسئول خواهد بود امام الصادق ع  فرمودند کسیکه در حال مرض اظهار مرض نکند و دکتر نرود و اتفاقا مرگ هم برسد من در نزد خدا از او بی زاری می جویم
سلمان این زمان کی بود علامه امینی هوای امام علی رو بر هوای خودش ترجیح داد چقدر کتاب خواند صد هزار کتاب خواند علامه امینی صد هزار کتاب خواند اونم نه فارسی می رفت کتاب های عربی را پیدا می کرد می خواند چهل سال زحمت کشید یازده جلد الغدیر نوشت رهبر هم گفته که بنشینید از اول تا آخر بخوانید  شبانه روز ۱۶ ساعت مطالعه می کرد و بعد فرمود چهل سال زحمت کشیدم برای اینکه به سنی ها بفهمانم که علی مسلمان همین. پسر علامه امینی می فرماید پدرم اون اواخر می گفت دوست دارم از نجف بیام بیرون برم تو خیابان یک خیمه درست کنم تو اون خیمه بنشینم شبانه روز گریه کنم گفتم بابا برای چی گریه کنی؟ فرمود : که برای مظلومیت علی علیه السلام که چرا می گفتند علی و معاویه؟! چقدر این دنیا پست که مولا علی را برده کنار معاویه چقدر باید اینا امام علی علیه السلام را پایین بیاورند بگن خلیفه اول خلیفه دوم خلیفه سوم خلیفه چهارم علی چقدر از فضائل او رو مخفی بکنند دشمنانش از روی کینه از روی حسد دوستانش از روی ترس کی مظلوم تر از علی علامه امینی از سنی ها سوال می کند که ما خبری بالاتر از غدیر داریم؟ می گن چطور مگه؟ می گه ما درباره وضو چند روایات داریم از پیامبر؟ میگن 30 تا روایت داریم میگه اما درباره ی غدیر چند روایت داریم! 110 تا از صحابی پیامبر روایت هست درباره غدیر 89 روایت از تابعین است خیلی هم شعر سروده شده درباره غدیر کدوم خبر به اندازه غدیر متواتر تر باشد؟!!!
در کتاب سفینه البحار از پیامبر اکرم می فرماید: من صلی اربعین یوما فی جماعه یدرک التکبیره الاولی کتب له براءتان براءه من النار براءه من النفاق پیامبر فرمود کسی که چهل روز نماز خود را با جماعت بخواند طوری که از اول تکبیره الاحرام امام حاضر باشد دو بیزاری از برای او نوشته یک بیزاری از جهنم  و دوم بیزاری از صفت نفاق در اهمیت نماز جماعت از امام صادق علیه السلام هست که فرمودند زمان حضرت رسول گروهی بودند که به نماز جماعت حاضر نمی شدند پیامبر گرامی تصمیم گرفت خانه هایشان را بسوزاند تا اینکه آنها وقتی از قضیه مطلع شدند به نماز جماعت
در سوره مبارکه بقره آیه 43. واقیموا الصلاة وآتوا الزکاة وارکعوا مع الراکعین و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با جماعت بگزارید)! و در سوره مبارکه آل عمران آیه 43. یا مریم اقنتی لربک واسجدی وارکعی مع الراکعین ای مریم! (به شکرانه این نعمت) برای پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوع‌کنندگان، رکوع کن! معنای ظاهر آیه اول امر به مردم است به آنکه نماز خود را با مردم بجا آورند و در آیه دوم امر به حضرت مریم است که نماز خو را بجماعت انجام بده در روایت از پیامبر اکرم هست که می فرمایند: هرگاه از تو ؛ احوال کسانی را پرسیدند که بدون عذر شرعی به نماز جماعت حاضر نمی شوند بگو من آنها را نمی شناسم
در کتاب وسائل از امام رضا علیه السلام نقل کرده  لیس للمراه خطر لا لصالحتهن و لا لطالحتهن اما صالحتهن فلیس خطرها الذهب و الفضه  بل هی خیر من الذهب و الفضه  و اما طالحتهن فلیس التراب خطرها  بل التراب خیر منها یعنی زنانرا قیمتی نیست نه خوبان آنها و نه بدهای آنها زیرا ؛ خوبان آنها قیمتشان طلا و نقره نیست  بلکه آنها از طلا و نقره بهتر هستند
در کتاب خزیمه الجواهر در حکایت هشتم می فرماید: ملا معین هروی در کتاب معارج النبوه که د تاریخ حالات النبیین است از کتاب تنبیه الغافلین نقل نموده سفیان ثوری گفت در طواف کعبه مردی را دیدم که قدم از قدم بر نمی داشت مگر اینکه صلوات می فرستاد  سفیان میگه ازش پرسیدم چرا ذکرهای دیگر نمیگی؟؟؟ گفت : تو کیستی؟؟  گفتم : سفیان ثوری  گفت : اگر غیر تو بود نمی گفتم  گفت: من با پدر دوتایی می آمدیم برای حج در راه پدرم مریض شد مُرد دیدم صورتش سیاه شده چشمانش طوری شده سرش شبیه سر خنزیر(خوک) شد خیلی ناراحت شدم گفتم شاید پدرم منافق بوده و اظهار نمی کرده همچین که به خواب رفتم دیدم که مردی می اید که هرگر نیکو رو تر از اورا در عُمرم ندیدم خوش بو تر از او را ندیدم آمد کنار پدرم نشست دست مبارک خود رو به صورت پدرم کشید صورتش به حالت اول خودش برگشت خواست که برود دامن او را گرفتم  گفتم شما کی هستیدکه در حق من و پدرم حق بزرگی  دارید گفت آیا مرا نشناختید من  محمد بن عبدالله صاحب قرآن هستم  فرمود: این پدر تو در گناه جسارت کرده بود اما بسیار برمن صلوات می فرستاد و وقتی این اتفاق برای او افتاد فریاد زد و از ما کمک خواست  ما هم او را نجات دادیم او را  از مهلکه  به برکت صلوات
در کتاب خزیمه الجواهر در حکایت هفتم می فرماید: روزی سید عالم محمد مصطفی ص در سایه نخلی نشسته بود و امیرالمومنین در خدمت آن سرور بود  یکمرتبه زنبوری آمد مانند پروانه دور شمع حضرت رسالت طواف کرد و با زبانیکه داشت با پیامبر تکلم می کرد حضرت امیر علیه السلام  آن زنبور را از پیامبر دور کرد  حضرت رسالت تبسمی کرد و فرمود یاعلی آیا میدانی این زنبور برای چه آمده بود و منظورش چه بود؟؟ برای این آمده بود تا ما را مهمان کند که در یک جایی عسلی مهیا کرده حضرت امیر را بفرمایید تا عسل را آماده کند و معذرت بسیار می خواهد که مورچه ضعیفی برای سلیمان نبی هدیه آورد و اورا مهمان کرده حالا اگر زنبور بی نوایی خواجه دوسرا را بقدر عسل مهمان کند چه عیبی دارد تا اینکه حضرت

عکس نوشته

تصاویر مذهبی از حاج آقا ذوالقدر

ویدئو کلیپ های دیدنی از حاج آقا ذوالقدر

مطالب صوتی از حاج آقا ذوالقدر