حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■ قال المهدی علیه السلام:

امام زمان علیه السلام فرمودند: انا یحیط علمنا بانبائکم

ما از همه خبرهای شما آگاهیم.

یعنی یه جوری نیستش که شما یه کاری انجام بدی یه اتفاقی برات باشه ،من امام زمان خبر نداشته باشم. فرمود ما احاطه داریم به همه اخبار شما.

به همه اتفاقایی که برای شما می‌افته،

ولا یعزب عنا شیء من اخبارکم

و چیزی از اخبار شما بر ما پنهان نیست، اینکه شما تب بکنی امام زمان می‌فهمه شاد بشی، امام زمان می‌فهمه.

بشینی امام زمان می‌فهمه، بخوابی می‌فهمه، بیدار بشی می‌فهمه، تمام امورات ما در نزد اون حضرت حاضر و همین مجلس ما در مرعا و منظر اون حضرته.

چیزی از امور ما غایب نیست بر اون حضرت.

حالا من یه وقتی عرض خواهم کرد نمی‌دونم کی بشه وقتش که انبیا عظام مثلاً حضرت آدم چند تا اسم اعظم بلد بود ۶ تا .

حضرت عیسی مسیح ۲ تا اسم اعظم بلد بود

حضرت موسی یه خورده کمتر یه خورده بیشتر ،حالا عددشو بعداً براتون دقیقشو بهتون می‌گم .

منتها امام زمان چند تا اسم اعظم بلده؟ ۷۲ اسم اعظم.

یعنی ۷۳ تا بلشه یکیش مخصوص ذات باری تعالی که اصلا مخصوص خداست، می مونه ۷۲ اسم، که هفت امام زمان ۷۲ اسم اعظم داره.

وقتی جناب عیسی مسیح میگه من از خونه‌های شما خبر دارم ، از پچ پچی که بین هم می‌کنید خبر دارم ،می‌تونم خبر بدم.

پس دیگه اینها به طریق اولی ، امام زمان از خطورات قلبی مارو آگاهه .

از همه ، یعنی یه لحظه فکری به ذهنت میاد که چه بشه و چه نشه همه اونا رو امام زمان بلده.

خدا رحمت کنه حاج آقا مرتضی تهرانی من این قصه رو از ایشون شنیدم ،

می گفت جلسه ابوحنیفه پول می دادن ، جلسه امام صادق پول می گرفتن،

خب حکومت مامور گذاشته بود دم در خونه امام صادق هرکسی می‌خواست بره کلاس امام صادق،

باید دو درهم می‌داد. اونور دو درهم می‌دادن . خب معمولا کجا شلوغ میشه؟

 

جایی که پول بدن ، جایی که شام باشه شلوغ میشه. اونجایی که پول بگیرن و اینا خلوت میشه.

خدا رحمت کنه آقای مدرس افغانی رو یه وقتی به آقای خویی گفته بود ،

دومین درس پرشلوغ نجف رو داشت آقای مدرس افغانی ، بعد آقای خویی اولی بود به آقای خویی گفته بود،

شما پول میدی درست شلوغ میشه ،من پول می‌گیرم درسم دومه.

اگر بخوام پول بدم که هیچی تو باید بزنی….

حالا یه جایی پول بدن و اینا شلوغ میشه .

آقا یه نفری بود پول نداشت بره درس امام صادق ولی دلش می‌خواست دلش همراه بود با امام صادق علیه السلام.

خب گفت امروز میریم درس ابوحنیفه، دو درهم می گیریم فردا میریم درس امام صادق ،

اون دو درهمی که دیروز اونجا گرفتیم اینجا میدیم . بالاخره تو هفته چند بار امام صادق علیه السلام اینجوری زیارتش می‌کنیم یه ترفندیه دیگه. یه راهیه دیگه، آقا اومد بره درس ابوحنیفه دو قدم برداشت، دو قدم برداشت سمت درس ابوحنیفه ،

گفت به چه قیمتی؟؟

آقا ولش کن، از همین همین که من الان برم یه لحظه اونو ببینم ، ولش کن نمی‌خواد برگشت ،برگشت.

یه چند وقتی گذشت آبها از آسیاب افتاد تونست بره امام صادق علیه السلام ببینه بعد قصهشو گفت که من می‌خواستم یه چنین کاری بکنم،

امام صادق علیه السلام فرمود ببین قبل از اینکه ماها نطفه باشیم، امام صادق حالمونو می‌دونسته، امام زمان حالمونو می‌دونسته.

امام صادق فرمود اگه مادرت رفته بود تو هم می‌رفتی .مادرت رفته بود کجا درس ابوحنیفه مادرت رفته بود، تو هم الان می‌رفتی.

روش نشد از امام بپرسه مادر من کجا رفته بود،آقا برگشت تو خونه مادرشو زور کرد تهدید کرد،

که یالا بگو چی بود قصه، گفت او تو الان ۳۰ سالته من ۳۰ سال پیش چی یادمه،

گفت نه امام صادق یه چیزی می‌دونه میگه.

تهدید کرد مادرشو گفت اگر نگی یا خودمو می‌کشم یا تو رو می‌کشم، یا جفت مونو می کشم بگو چی بوده قصه.

گفت که بابات مسافرت بود ، رفته بود چند ماه،بعد منم خب جوون ،

گفتم اونورم یه جوون گفتم از در خونه بیایم بیرون بریم این بالاخره هم من به خواستم می‌رسم، هم اون به خواسته ش می رسه.

در خونه رو باز کردم دو قدم رفتم بیرون گفتم شوهرم نیست،خداش که هست.

دو قدم برداشتم سمت گناه برگشتم گفتم خدا که می‌بینه خدا که هست.

امام صادق فرمود اگر مادرت رفته بود تو هم رفته بودی، تو هم الان می‌رفتی.

امام زمان فرمود ما می دونیم ، همه چیزای شما رو می‌تونیم، همه چیزتونو می‌دونیم.

ولذا حالا صدا بزنیم امام زمان، بگیم السلام علیک یا اباصالح المهدی یا حجت بن الحسن

آقا جان شما که احوالات ما رو می‌دونید حالات ما رو می‌تونید یه نگاه با محبتی به ما، میگه

انظر الینا نظرت الرحیمه

از اون نگاه‌های خاص به ما کن آقا جان ما یتیم شماییم ، ما بچه‌های شما هستیم یه نگاه خاص به ما بکن

مثل امروز مثل شاید همین ساعت‌ها بود امام حسن و امام حسین محمد حنفیه اونایی که بودن تو تشییع جنازه

نمی‌دونم که چقدر بودن که تو تشییع جنازه بودن

خب پدر رو دفن کردن داشتن برمی‌گشتن یهو دیدن صدای گریه به گوش می‌رسه صدای ناله به گوش می‌رسه ایشالا صدای ناله شما هم بلند بشه

امام حسن یا امام زمان آقا جان برای پدر شما امیرالمومنین گریه کردن

یه نگاهی به ما بکن آقا جان

امام حسن تا دید صدای گریه میاد دنبال صدا رو گرفت سر از یه خرابه درآورد

دید یه پیرمردی نابینا افتاده روی زمین بی کس و کار آقا امام حسن فوراً سر او رو به دامن گرفت گفت تو کس و کار نداری گفت چرا یکی بود

کس و کار من بود گفت یه کسی بود کس و کار من بود هر از چند وقت یه بار میومد هر شب میومد

این خرابه ما رو نورانی می‌کرد زیر پای منو جارو می‌کرده

دست رو سر و صورت من می‌کشید

غذا تو دهن من می‌ذاشت

امام حسن فرمود بابا اون آقا که میومد به کار تو رسیدگی می‌کرد اسمش چی بود گفت نمی‌دونم اسمش چی بود

اما اینو می‌دونم که وقتی وارد خرابه می‌شد در و دیوار بهش سلام می‌داند

الان یه سه روزه از اون آقا من خبری ندارم

سه روزه اون آقا دیگه به من سر نزده

هر وقت بهش می‌گفتم آقا اسم تو چیه می گفت انا الفقیر و جالس الفقرا

من همنشین فقرا هستم من خودم فقیرم اسمی چیزی به من نگفت جز همینا در و دیوارم بهش سلام میدن

یهو بغض امام حسن ترکید امام حسن می‌دونه دیگه چه خبره

صدا زد آی پیرمرده اون کسی که کس و کار تو بود پدر ما علی بود

ما الان از کنار قبر او داریم میایم انقدر این پیرمرد ناراحت شد نابینا

گفت تو رو خدا به امام حسن گفت میشه منو ببری کنار قبرش

من می‌خوام قبلشو به آغوش بگیرم امام حسن امام حسین علیه السلام این پیرمردو همراه خودشون بردن کنار قبر امیرالمومنین

میگه انقدر سرشو به زمین کوبید کنار قبر امیرالمومنین جان داد

السلام علیک یا امیرالمومنین

یا علی ابن ابی طالب

ایها الحجة یابن رسول الله یا حجت الله علی یا سیدنا و مولانا و توسلنا بک الی الله وقدمناک بین یدی حاجاتنا

همه با هم

یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *