استاد ما می فرمودند که: یه مسجدی بود در کربلا توش یه قبری بود ،معروف بود به بقعه.صاحب قبر یه سیدی بوده یه آدم خیلی بزرگواری بوده دولت و ملت ازش میترسیدن ازش حساب میبردن که زمان صدام لعنت الله علیه اون مسجد رو تخریب کردن و یه نفر پیگیر شد که ،این چیکار کرده بود که اینجوری اینقدر مثلاً قدرت پیدا کرده بود قدرتومعنوی پیدا کرده.
تهش به اینجا رسیده بوده که ، می رفته بوده تو یه اتاقی که پشتی داشت نه صندلی داشت نه کرسی هیچی، خاک بود خاک.ساعتها توی اون اتاق خاکی مینشست سجده میکرد خدا التماس میکرد به امام زمانالسلام توسل میکرد همه معنویاتشو اینجوری گرفته بودش که همه یه جایگاه خیلی عجیب و غریبی داشتش .ببینید عزیزان این راه برای ما الان فراهمه که با توسل به اون حضرت به یک مقاماتی برسیم.