حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر
امام صادق علیه السلام می‌فرماید، ای مفضل ، چرا مغز نازک را در میان لوله‌های استخوان مضبوط گردانیده ، ببین این مغز رو در کجا خداوند متعال تهیه کرده، قرار داده تا اینکه این مغز حفظ بشه و ضایع نشه . این خودش یه چیز ممکن هست مغز یه جا قرار می گرفت به محض اینکه یه ضربه می خورد، تموم میشه،یه ضربه ساده ببین خدای متعال مغز رو درکجا قرار داده ، چرا خون سائل خون چه جوریه ، سائله یعنی حرکت کننده است، جاریه درسته این خون سائل در رگها چی کار کرده، محسور کرده ، زندانی کرده مانند آب که تو ظرف‌ها جا داره .
حضرت صادق علیه السلام می‌فرماید که : چه کسی او رو نر و ماده قرار داده ، آدمی رو بعضیاشونو پسر می‌کنه بعضیاشونو مادر ، دختر  مگر همون کسی که خب این بشر رو برای چی آفریده ؟ برای تناسل ، برای اینکه نسل ادامه پیدا کنه . بعد حضرت می‌فرماید چه کسی او رو نسل آورنده خلق کرده ؟ مگر همون کسی که او رو صاحب عمل و آرزو قرار داده . که برای اون آرزوها میاد تحصیل نسل می کنه، مثلاً میگه من بچه‌دار بشم این بچه رو اسمشو بذارم علی  سر این حساب میره زن می‌گیره خودشو می‌ندازه تو گرفتاری‌ها 
امام صادق علیه السلام می‌فرماید: بسیار تفکر کن ای مفضل در صدا و سخن و آلت‌ها که قادر منان برای انسان مقدر ساخته. حضرت می‌فرماید : پس حنجره ، مانند لوله‌ایست از برای بیرون آمدن آواز و صدا  و زبان و دندان‌ها و لب‌ها آلتی چندند برای تقطیع حروف و ظهور نغمات  که شما نگاه بکنید این دندون‌ها این لب‌ها اینا همشون یک آلاتی هستند برای تقطیع صدا  گویا یک آوازی یک بادی ، مثلاً اینطور حالا چه عرض کنم میاد توسط لب‌ها ، مثلاً قیچی میشه تقطیع میشه به یه شکل خاصی در میاد  یعنی واقعاً یکی از معجزات الهیه . حضرت می‌فرماید : نمی‌بینی کسی که دندان‌هایش ریخته است.سین را چنانچه می‌باید نمی‌تواند گفت. سین رو نمی تونه بگه ، چی میگه؟  اونی که دندون نداره چی میگه ؟ و کسی که لبش افتاده . این لب پایینش افتاده ف رو نمی‌تونه بگه
امام صادق علیه السلام فرمودند : ای مفضل نگاه کن ببین چه کسی این دل رو در میان سینه قرار داده و پنهان کرده این قلب رو . ممکن بود این قلب ظاهر باشه ولی خدای متعال پنهان کرده و پیراهنی که پرده دل است بر روی اون پوشونده و دنده‌ها رو بر بالای اون حافظ قرار داده با گوشت و پوست و اینها.. بر روی این دنده‌ها هم خدای متعال گوشت رویانیده تا اینکه از بیرون جراحتی صدمه‌ ای  وارد بهش نشه.حضرت فرمود : چه کسی در حلق دو منفذ قرار داده. تو حلق ما دو تا لوله هست در واقع یه چهارراهی دیدید
مفضل اینجا سوالی میکنه میگه آقا جان پس چرا بعضی از مردم کورند و کرند؟ خب خدای متعال چرا اینا رو کور خلق کرده، چرا کر خلق کرده؟ که این خلل ها حداقل برای اونا ایجاد بشه. امام صادق می فرمایند که : اینا برای تعدیب و ادب کردن و موعظه هست، برای کی؟ برای اون کسی که مبتلا میشه و غیر اونا و برای دیگران
امام صادق علیه السلام به جناب مفضل می‌فرماید که: فکرکن در اعضایی که طاق و جفت آفریده شده‌اند که تو این اعضا و جوارحی که طاق و جفت آفریده شده‌اند ببین چه حکمت و تد بیری در اینها رعایت شده .  حضرت می فرماید: ببین سر رو خدا یکی آفریده چرا؟ چون مصلحتی نبود که آدمی دو تا سر داشته باشه. بعد حضرت می فرماید : نمی بینی که اگر آدمی یه سر دیگه‌ ای مثلاً باشه یه سر دیگه‌ ای تصور کن یعنی الان رو این بدن مبارک شما چند تا سر باشه؟ دو تا سر باشه هر آیینه اون سر دومی زیادیه چرا؟ چون هرآنچه  که نیاز بوده برای شما از حواس تو همون یه دونه سر جمع شده قرار داده شده. پس یه آدمی به اون سر دوم محتاج نیست. بعد حضرت می‌فرماید : اگر چنین باشه که به یک سر سخن بگه ، سر دیگه معطل می‌مونه. یه سر داره حرف میزنه اون سر معطله و حاجتی بهش نیست نیازی بهش نیست.
حضرت صادق علیه السلام فرمودند که: نظر کن در اینکه خدا این حواس شما رو چه جوری قرار داده؟ این چشم شما رو کجا قرار داده؟ در بالاترین قسمت بدن در اون راس، راس چشم شما رو به مانند مناره‌هایی که چراغ هاش رو ، تو اون بالا روشن می کنن و اینها آتش برافروخته تا اینکه اون از بالا همه چی پیدا بشه، روشن بشه ، چه روشنایی بیفته اینها . خدای متعال هم این رو دیده شما رو باسره شما رو بالا بالاها قرار داده که همه چی تو کنترل شما باشه. حضرت فرمودند که : نگاه کن این دیده شما رو تو دست، روی پا قرار نداد . که این‌ها محل چین محل تماس و ارتباط و اینا هستن اگر چشم شما روی دست قرار داده بود این چشمت چی میشد ؟ ضربه پذیر میشد از بین می‌رفت.
 امام صادق علیه السلام می‌فرماید که :  ای مفضل تفکر کن. در حال کسی که نابینا است چشم نداره  چه خلل‌ها در امور او به هم می‌رسد.  ببین چقدر زندگیش مختل میشه  اگه این چشم نبود اگه این دیده نبود این بصر نبود چقدر کار به هم می‌پیچید . می‌فرماید : به خاطر اینکه پیش روی خودش رو نمی‌دونست. نمی فهمید که جلوش چیه ، پیش روی خودش رو نمی‌فهمید چیه و نمی‌دید.  و میان رنگ‌ها فرق نمی‌تونست بذاره ، و صورت خوب و بد رو نمی‌تونست تشخیص بده .  و اگر بر گودالی مشرف می‌شد مثلاً احتراض دوری نمی‌تونست بکنه .
در ادامه توحید مفضل می‌رسیم به این فقرات که حضرت می‌فرماید: تفکر کن ای مفضل، این فکر کردنه خیلی مهمه اگر فکر ما راه بیفته خیلی دریچه‌ها به روی ما باز میشه . متأسفانه ماها طریقه فکر کردن رو نمی دونیم، آگاه نیستیم نسبت بهش توهمات و تخیلات داریم ولی تفکر نداریم . حالا اینجا حضرت فکر کردن رو یاد میده ببینید می‌فرماید: در تدبیر حکیم غدیر فکر کن ببین تو این تدبیرهایی که کرده، در رسیدن غذا به جمیع بدن . ببین نوک موهات هست این نوک موهات، این ناخن های دستت هست تا اونجا غذا میره تو کل این بدن غذا پخش میشه. شما اصلاً متوجه میشی لذت می‌بری می‌شینی قورمه سبزی رو می‌خوری ، بعدش دیگه تهش این غذا چجوری میرسه به بدن به تمام اعضا و جوارح میرسه، کدوممون خبر داریم ؟تا به حال کی خبردار شدیم که قراره غذا تخس بشه تو تمام بدن . ما می‌خوایم یه مسجد مثلاً به چهارصد نفر غذا بدیم، پانصد نفر غذا بدیم چه دردسریه، حالا شما حسابش رو بکن این بدن برو بالا چهار میلیارد ، چقدر همینطور مثلاً خیلی من کم گفتما سلول و ملول و چی چی و اینجور چیزا هستش.. خیلی میره بالا. بعد حسابش رو بکن به همه اینا  باید غذا برسه تک تک اینا ، می فرماید : به درستی که اول غذا وارد معده می‌شود و معده آن را طبخ می‌دهد . حالا اینکه معده چیکار می‌کنه باید یه جلسه فقط بزاری کار معده رو توضیح بدی
این روایت رو محمد بن سنان از جناب مفضل بن امر روایت می کند ؛ مفضل می‌فرماید من عصری بود نشسته بودم در روضه‌ ای که میان قبر پیامبر هست و منبر اون حضرت، اون هایی که تشریف بردن حتماً این قسمت رو دیدن بین قبر آقا رسول الله و منبر پیامبر اینجا رو میگن روضه میگن قسمتی از بهشته . جناب مفضل میگه داشتم تفکر می کردم اونچه که خدای متعال قرار داده نسبت به سید ما نبی مکرم محمد مصطفی صل الله علیه و آله،  که خدای متعال چه شرفی داده، چه جایگاهی داده، چه فضیلتی داده به آقا رسول الله و اینکه مردم جاهلن و نمی‌دونن اونچه که خدای متعال به پیامبر داده است ، از فضیلت و بزرگی و منزلت و مرتبه ات، توی همین فکر بودم که یک دفعه این ابن ابی العوجاء ملحد و بی دین ، سروکله ش پیدا شد اومد نشست، نشست توی جایی من کلام او رو می‌شنیدم کلام ابن ابی العوجاء رو می شنیدم یکی دیگه هم اومد پیش ابن ابی العوجاء اونجا نشست دوتایی شروع کردن باهم دیگه حرف زدن. ابن ابی العوجاء زمان امام صادق از اون ملاحده است و از اون آدمهایی بی دین است. میگه ابن ابی العوجاء اشاره کرد به ضریح

عکس نوشته

تصاویر مذهبی از حاج آقا ذوالقدر

ویدئو کلیپ های دیدنی از حاج آقا ذوالقدر

مطالب صوتی از حاج آقا ذوالقدر