حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر
ابن بابویه و قطب راوندی میارند که جناب هود علیه السلام پسر عبدالله بود عبدالله پسر ریاح ، ریاح پسر جلوس ،جلوس پسر عاد ، عاد پسر عوض ، عوض پسر آدم آدم پسر سام و سام پسر نوح علیه السلام هستش.  می‌فرمایند وقتی وفات حضرت نوح علیه السلام نزدیک شد  شیعیان خودش تابعین حق رو صدا زد به اون‌ها فرمود بدانید بعد از من غیبت طولانی خواهد شد که در این غیبت پیشوایان باطل سلاطین جابر غالب خواهند شد  خداوند متعال این شدت رو این نگرانی رو از شما برطرف خواهد کرد به قائم از فرزندان من که نام او هود هست
حضرت رسالت پناه محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند حضرت نوح نود خانه در کشتی برای حیوانات محیا کرده بود هر حیوانی رو با جفتش در خانه ای قرار داده بود سوال پرسیدند آیا تمام کره زمین رو آب گرفت؟ امام صادق علیه السلام فرمودند حق تعالی غرق کرد جمیع زمین رو در طوفان نوح مگر خانه ی کعبه که پس از آن روز این خانه رو عتیق نامیدند که از غرق شدن آزاد شد راوی پرسید به آسمان رفت؟ حضرت فرمودند خیر ولکن آب به اون نرسید اطراف خانه آب بلند شد ولی قطره ای روی کعبه نریخت
رسالت حضرت نوح شهر کوفه بوده وقتی اون بزرگوار کشتی رو ساخت نود اتاق تهیه کرد برای حیوانات که هر حیوانی در اتاق خودش قرار بگیره این حیوانات در سوارشدن به کشتی بعضیاشون نافرمانی کردند بعضیاشون هم گوش به فرمان بودن و مبادرت کردند. در روایات داریم که حضرت نوح وقتی حیوانات رو داخل کشتی می‌کرد بزنا فرمانی کرد حضرت نوح او رو گرفت انداخت به میان کشتی و دم این حیوان چموش شکست به سبب همین عورت او این چنین مکشوف ماند گوسفند حیوان نجیب و خیلی گوش به فرمانی بود مبادرت کرد فوری رفت داخل کشتی شد
اون بزرگوار وقتی در کشتی نشستند در کشتی بودند به امر خدا و این کشتی به امر خدا حرکت می کرد تا خداوند منان وحی کرد  به سوی آن ها که من اراده کردم کشتی بنده ی خودم نوح رو بر کوهی از شما قرار بدم دارد که هر کوهی سرکشی کرد به غیر از کوه جودی که در موصل هست  این کوه شکستگی نمود گفت ما کی باشیم من اون رتبه رو ندارم که کشتی نوح بر من فرود
حضرت نوح از کشتی به زمین آمد او و فرزندان و همه ی اونهایی که متابعت او رو کرده بودند هشتاد نفر بودند اون هشتاد نفر همونجا که فرود اومدند شهری بنا کردند این شهر رو قریه الثمانین نام کردند چرا ؟ چون هشتاد نفر بودند ثمانین یعنی هشتاد از این هشاد نفر ۷ تا ۸ تا غریبه بودن بقیه بستگان حضرت نوح بودن فرزندان و فرزند زادگان حضرت نوح بودن سوال اینه چرا حضرت نوح از ۹۵۰ سال تبلیغ سختی کشیدن خون دل خوردن
همسر حضرت نوح اراده کرد نانی پخت بکنه در تنور رو برداشت دید از تنور آب می‌جوشه قل قل می‌کنه  این رو به همسر خودش حضرت نوح گزارش داد حضرت نوح صحنه رو که دید دانست که عذاب الهی قطعاً خواهد آمد  و نزدیک ، کارهایی رو که باید انجام بده رو انجام داد  از قبیل سوار کردن اون‌هایی که ایمان آورده بودند  بعضی از حیوانات و قرار دادن این ها در مکان هایی که از قبل مشخص شده بوده  علوفه و مواد غذایی و اونچه که به اون محتاج هستند رو در کشتی بار کرد  بعد اومد اون تنوری رو که با گل مهروموم کرده بود درش رو این رو شکوند
حضرت نوح علیه السلام ۳۰۰ سال در بین قوم خودش تبلیغ کرد  مردم رو دعوت به سوی خدا کرد اما کو گوش شنوا کسی گوش نمی‌داد کسی اجابت نمی‌کرد جناب نوح رو  تو این ۳۰۰ سال انقدر کتکش زدن انقدر او رو زدن جوری می‌زدن از گوشش خون میومد سه روز بیهوش میومدن دستشو می‌گرفتن پرتش می‌کردن دم در خونش
در خصوص جناب ادریس صلوات الله علیه واله حضرت باقر می فرمایند ابتدای پیغمبری ادریس مصادف شد با پادشاه یک جبار پادشاه تصمیم گرفت یه گشت و گذاری سوار مرکب عبور کرد از باغی در نهایت زیبایی این باغ متعلق به یک مومن خالص خدا که ترک دین باطل کرده بود و از کسانی که در دین باطل بودند بیزاری می جست به وزیران خودش گفت من از این باغ خوشم اومده این باغ مال کیه گفتن برای یه رافضی که ترک دین پادشاه کرده  گفت او رو بیارید او رو خواست مومن گفت این باغ برای خانواده
خداوند متعال در سوره مریم آیه ۵۶ و ۵۷ می‌فرماید واذکر فی الکتاب ادریس یاد کن یا رسول الله در قرآن جناب ادریس رو  انه کان الصدیقا نبیا که او بسیار تصدیق کننده بسیار راستگو و پیغمبر بود  ورفعنه مکان علیا  و ما او را بالا بردیم به مکانی بلند  در کتب معتبر روایاتی هستش که حضرت ادریس علیه السلام مردی فربه گشاد سینه و موهای بدنش کم موی سرش بسیار بوده آهسته سخن می‌کرده و وقتی راه می‌رفته گام‌ها رو نزدیک به هم برمی‌داشت.
حضرت نوح پسر لَمَک بود لَمَک پسر متو شَلَخ، متوشلخ پسر اخنوخ، اخنوخ هم پسر ادریس علیه السلام بوده  نام‌های حضرت نوح متعدد بیان شده در روایات در یک روایتی امیرالمومنین می‌فرماید  اسمش سَکَن بوده توی یک روایت دیگه اسم او عبدالغفار بوده در روایت دیگه می‌فرمایند عبدالملک در یه روایت دیگه میگن عبدالعلی خب کدوم این روایات درسته 

عکس نوشته

تصاویر مذهبی از حاج آقا ذوالقدر

ویدئو کلیپ های دیدنی از حاج آقا ذوالقدر

مطالب صوتی از حاج آقا ذوالقدر