حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

حاج آقا ذوالقدر در ادامه تاریخ انبیاء بیان داشتند

در قصه حضرت هود صلوات الله علیه و قوم عاد مطالبی به سمع شما بزرگواران می رسانیم ابن بابویه و قطب راوندی می‌آورند که جناب هود پسر عبدالله بوده عبدالله پسر ریاح و  ریاح پسر جلوس پسر عاد پسر عوض پسر آدم پسر سام پسر نوح ؛

حضرت هودچونوفات حضرت نوح نزدیک شد شیعیان خودش را صدا زد و فرمود بدانید بعد از من غیبت طولانی خواهد شد که در این غیبت پیشوایان باطل غالب خواهند شد خداوند متعال این شدت رو این نگرانی رو از شما برطرف‌ خواهد کرد به قائم از فرزندان من که نام او هود است فرمود جناب هود هیئت نیکو داره اخلاق پسندیده داره سکینه وقار خواهد داشت او به من درصورت و خلق شبیه خواهد بود فرمود وقتی هود ظاهر بشه خدا دشمنان شما رو به باد هلاک خواهد کرد شیعیان همیشه انتظار قدوم حضرت هود رو می کشیدند تا اینکه مدت بر ایشان طولانی شد و دل های خیلی از این ها قساوت به هم رسانید خداوند جناب هود رو ظاهر گردانید در اون هنگامی که این ها نا امید شده بودند بلای این ها عظیم شده بود خدا هلاک کرد دشمنان این ها رو به باد عقیم که در قرآن یاد فرموده و بعد از این دوباره غیبتی به هم رسید طاغیان غالب شدند تا حضرت صالح علیه السلام ظاهرشد ابن بابویه و قطب راوندی روایت می آورند که وقتی حضرت هود علیه السلام ۴۰ سال شان تمام شد
خدا وحی کرد به سوی هود که یا هود برو به سوی قوم خودت و این ها رو بخوان به سوی عبادت من به سوی یگانه پرستی اگر تو رو اجابت کردن قوت  و مال شون رو من زیاد میکنم حضرت هود حرکت کرد به سوی قوم در مجمعی که مجتمع شده بودند اینها روزی بود که همه جمع بودند

حضرت هود

یک مرتبه حضرت هود وارد شد فریاد زد گفت ای قوم من عبادت کنید خدارو که خدا شمارو آفریده و آفریننده ای به غیر از او نیست این ها سر برگردانند هود رو دیدند گفتند یا هود تو قبلاً پیش ما قابل اعتماد بودی امین بودی این چه حرفی میزنی جناب هود فرمود من رسول خدا هستم به سوی شما آمدم این بت پرستی رو بزارید کنار بیاید خدارو بپرستید مردم از شنیدن سخنان او به خشم آمدند دویدند سمت هود گلوی او رو با پنگال های خودشون گرفتند و گلوی اورو فشردند تا اینکه دیگه نزدیک شد حضرت هود بمیرد دیدند نفسش بالا نمیاد رنگ صورتش سیاه شده ول کردند جناب هود یک شبانه روز بی هوش افتاده بود وقتی به هوش اومد گفت خدا یا آنچه فرمودی‌من بجا آوردم اونچه آنها با من کردند خدایا تو دیدی جبرئیل فرود آمد گفت خداوند متعال تورو امر می‌کنه که سستی به هم نورزونی برای راهنمایی قومت تورو وعده داده که از تو ترسی در دل های این ها بندازه که بعد این، اینها قادر نباشند تورو بزنند حضرت هود دو مرتبه آمد به نزد این ها

حضرت هود فرمود شما خیلی تجبر کردید روی زمین خیلی مغرور شدید ، فساد بی حد و اندازه از شما به ظهور رسیده �گفتن یا هود رها کن این صحبت‌ها را اگر دوباره می خواهی شروع بکنی یک‌جوری می زنیم که اون باره اول فراموش بشه حضرت هود فرمود این سخنان را ترک کنید توبه کنید بازگشت کنید به سوی خدای متعال ؛ رعب و ترس عظیمی از حضرت هود در دل این ها افتاده بود این ها فهمیدند که دیگه نمیتونن حضرت هود را بزنن قادر بر زدن او نیستند همگی با هم تصمیم گرفتم اذیت کنند اومدند به اذیت کردن هود ؛جناب هود نعره ای زد فریادی زد که همگی اینها از شدت و دهشت به روی افتادن روی زمین؛ گفت ای قوم چقدر دیگه شما می خواهید توی کفر دست و پا بزنید همان جوری که قوم نوح ماندن تو کفر سزاوار که من شما را نفرین کنم بر شما همان جوری که قوم نوح نفرین کرد اینها گفتند یا هود برو پی کارت
خدایان قوم نوح ضعیف و ناتوان بودند خدایان ما قوی و تنومند هستند اصلا نگاه بکن به هیکل ما تو روایات داریم طول مردم اون زمان ۱۲۰ زراع بود و عرض اینها ۶۰‌ زراع بود گاه می شد یکی از اینها دست می زد به کوه کوچکی و از این کوه می کند اینقدر اینها تنومند بوده است گفتن یا هود نگاه کن به بدن های ما خودت می فهمی خدایان ما قوی هستند بر همین حال ۷۶۰ سال گذشت حضرت هود در این مدت مردم را به سوی خدا دعوت کرد خداوند خواست که اینها را هلاک بکنه ریگ های بیابان احقاف وسنگ‌ های اون رو بر گرد اینها جمع آوری کرد

تل احقاف تل های بزرگی شد حضرت هود فرمود که می ترسم که این تل ها در باب شما به أمری مأمور بشن وعذاب کنند شما را جناب هود خیلی غمگین شد از تکذیب اینها ؛ این تل هایی که خداوند جمع کرده بود به سخن درآمدند گفتند یا هود نگران نباش شاد باش که عاد قوم تورو از ما روز بدی خواهد بود اینها خواهند دید جزای کارشان را جناب هود این ندا را شنید ورفت به قوم خودش گفت که از خدا بترسید او را عبادت کنید که اگر ایمان نیاورید این کوه ها وتل ها همه عذاب وغضب می شوند بر شما این رو که شنیدند شروع کردند به انتقال دادن این تل ها هر چی بر می داشتن از این تل بیشتر می شد جناب هود عرض کرد که خدایا رسالت های تو رارسانیدن زیاد نمی شه بر اینها مگر کفر ؛خداوند وحی کرد به سوی هود که
من باران را از اینها برمی دارم هود گفت ای قوم خدا من را وعده کرده که شما را هلاک خواهد کرد صدای هود به کوه ها رسید همه ی وحشی ها شنیدند صدای حضرت هود رو از هر جنسی نزد حضرت هود آمدند شروع کردن به گریه کردن گفتند ای هود آیا ماهم به این بلا دچار می شویم حضرت هود در حق اینها دعا کرد خداوند به حضرت هود وحی کرد یا هود من هلاک نمی کنم کسی رو که معصیت من نکرده به گناه کسی که من رو نافرمانی کرده تا ادامه مطالب والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

صوت??

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *