حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۲۸۵

●و قال (علیه السلام):  آن الحَق ثَقیِل مری ء

 

حضرت امیرصلوات الله که جان عالم فدای او باد می‌فرماید :

ان ، یعنی همانا حق ثقیل است

سنگین است . منتها در عین حال که سنگینه گوارا هم هست، گواراست حق سنگین و گواراست.

و ان الباطل خفیف ، باطل در مقابل سبک اما

وبیء بلاخیزه ، نابود کننده است

نابود می‌کند، مرگ آوره ،باطل بیچاره می کنه آدم رو

توی شرحش می فرمایند که :

سنگینی حق به این دلیله که در بسیاری از موارد برخلاف میل آدمیه.

اونجوری تو میخواهی نیستش ، شما میخواهی اینطوری باشه ولی نیست .

میخواهی اونجوری باشه، نیست برخلاف میل شماست.

و حرکت در مسیر حق خیلی کار پیچیده و مشکلیه ،

بعضی از دانشمندان گفتن که مانند راه رفتن روی طنابه.

کسی که می‌خواد مثلاً در مدار حق حرکت بکنه انگار مثل این می‌مونه رو طناب می‌خواد راه بره که اگر یه اندک خطایی داشته باشه ،

یه لحظه تمرکزش رو از دست بده سقوط می کنه یهو دیدی افتاد در مسیر حق .

اگر انسان خطا بکنه در وادی باطل گرفتار میشه.

گاهی به ضرر و زیان انسان تمام میشه و بسیاری از اوقات حق بر خلاف خواسته‌های درونی و شهوات انسانه ،

شهوت انسان ، آدم رو دعوت می‌کنه به یه چیزی حق میگه نه میگه که این باطله ،

مثلاً بری سمت این باطله آدم یهو می‌بینی به هم می‌ریزه دیگه گاهی اجرای حق باعث سرزنش دیگران میشه،

حق میگه که الان باید پسرت رو بکشی ،حکم اعدامش رو صادرکن، کی بود این بنده خدا حکم اعدام پسرش رو گیلانی رحمت الله علیه .

می‌بینی حالا بعد صادر کرد بعد چقدر مورد سرزنش قرار‌گرفت ،

حالا چند نفر اینجوری حکم کنند اینطوری حکم کنند، خیلی باید طرف مرد باشه،

خیلی طرف باید مرد باشه که حکم اعدام پسرش رو با دست خودش صادرکنه،

سرزنش دیگران میاد بعد مشکلاتی رو به همراه میاره که بر انسان گران تمام میشه .

سنگین تموم میشه اما در عین حال شما حق رو پیاده کردی در عین حال که سنگین بود .

ولی حق رو پیاده کردی این برای انسان گوارا میشه نتیجه‌ حق بسیار گواراست ،

هم در دنیا باعث خوشنودی بندگان خداست.

این طرف میگه خدایا من بندگی رو به جا آوردم، هم در آخرت موجب سعادت انسانه، باعث نجات ابدیه.

در مقابل باطل چی؟

باطل سبک هست و شیرین همچون سم مهلک و کشنده .

و چه بسا سبب یه عمر پشیمانی و ناراحتی میشه چون انسان هر طور بخواد اون رو مطابق میل خود تنظیم می‌کنه

و به طور موقت از اون لذت می‌بره امور باطل می بینی معلولا موافق با شهوات هوسرانی و هوس بازی و اینجور چیزهاست ،

خب لذت رو بردی، این رو خوردی، این رو بردی،این رو استفاده کردی اما عاقبت چی؟؟

عاقبت، عاقبت دردناکیه برای یه شهوت کوچک، برای یه لذت کوچک باید ببینی چقدر گرفتار میشی ، هم توی این دنیا مردم برضد او می شورند،

میگن نامرد چرا کردی این کارو ،نامرد چرا خوردین مال رو،

این مال،  مال تو نبود چرا این حرفو زدی؟

ببین همه برعلیه این می شورند یه حرف سبک زد اما چقدر عواقب داره.

از چشم‌ها افتاد حرف باطل زد دروغ آقایون دروغ چیه ؟

دروغ باطله دیگه . یه دروغ گفته از چشم افتاد و بیچاره شد، ذلیل شد و خوار شد هم در آخرت گرفتار عذاب دردناک الهی هستش.

پس ببینید حضرت امیر چقدر زیبا فرمودند :

آن الحق ثقیل حضرت امیر صلوات الله علیه حق بود دیگه ،

اما این که مثلاً تحمل کرد این سنگینی ها رو ، این سختی ها رو تحمل کرد به جون خرید آخرش درمقابل پروردگار سربلند می کنه ،

میگه خدایا اونچه که بر من لازم بود اجرا کردم هرچند سنگین بود ،

هزینه داشت. بچه در این راه من فدا کردم خانومم در این راه فدا شد اما بر مدار باطل حرکت نکردم.

اون ابوسفیان لعنت الله علیه پا شد اومد گفت یاعلی از چه نشستی دست به من بده تا این مکه رو پر پیاده نظام بکنم ،

همه رو میارم با ابوسفیان باطل بود . امیرالمومنین دست او میداد چه اتفاقی افتاده بود؟

هیچی از اسلام باقی نمی‌موند. اون نامرد یه فکر دیگه تو کلش بود که بعدها امیرالمومنین اواخر حکومت عثمان بود،

امیرالمومنین وارد مسجد شده بود بعد نشسته بود پیش همین عباس یا ابن عباس ،

این ابوسفیانم کور شده بود مثل قلب، قلبش که کور بود چشم کور شده بود این گفت ،

آیا از بنی هاشم کسی هست که من مراعات حال او رو بکنم،

امیر المومنین به دور و بری ها اشاره کرد که ورود من رو اطلاع ندید به او،حضور من را اطلاع ندید .

بعد هیچ کی هیچی نگفت ، این خیالش هیچکی نیست از بنی هاشم،

شروع کرد به سخنرانی کردن گفت ؛ مردم یه کسی بلند شد یه ادعایی کرد یه حرفی زد منظورش پیغمبر بوده.

یه چیزی گفت مردمم رو آوردن سمتش یعنی اینا همش بازی بود که بعد گوی خلافت افتاد به دست فلانی و فلانی.

الان دست شماست مواظب باشید دوباره این از دست شما در نره ،

امیرالمومنین هی می‌زد به این ابن عباس گوش کن اون روز که ابوسفیان آمده بود می گفت،

دست رو به من بده تا من اینجا رو پره نظام بکنم آها ببین ،ببین این آدم موقع اون لجش گرفت،

گفت عه حالا که همه برعلیه تو هستند اون یه نفرآمده میگه که بیا تو میگی،

حالا الان بزار ابوسفیان آقا امیرالمومنین گفت،  ابوسفیان دهنت رو ببند من نیاز به کمک تو ندارم.

امیرالمومنین هی می‌زد به این گوش کن ،ببین که بعد امیرالمومنین شروع کرد به سخنرانی کردن همونجا بر علیه ابوسفیان ،

که نکاتی رو فرمود ابوسفیان هم خیلی بهم ریخت بعد فحش داد همه آنهایی که اونجا بودن و هیچی نگفتند.

پناه بر خدا.

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یا اباعبدالله

تمام دلخوشی ما اینه که صبح بشه مهمون امام حسین بشیم

یه لحظه بریم کربلای معلی

عرض ادب بکنیم و عرض روضه کنیم

فدای اون آقایی که شیخ جعفرشوشتری چقدر خوب این روضه ها رو بیان کرد گفت

اول یه نیزه به پهلوی امام حسین زدند

همچین که نیزه به پهلو خورد آقا با صورت زمین افتاد

زمین خورد و میگه وقتی نفس می‌کشید از همه اعضای او خون جاری میشد

روی دو کنده بلند میشد با صورت زمین می خورد

روایت است که چون تنگ شد براو میدان

فتاده از حرکت و ذوالجناح و از جولان

هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید

عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت

نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت

کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد

به رنگ پرتو خورشید بر زمین افتاد

عرض روضه من همین جمله باشه همه روضه تو همین یه بیته

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد

اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد

تا زمین افتاد خواهر بی تاب شد چون بی بی زینب نگاه می‌کرد

همچین که دید برادر افتاد دیگه دل تو دلش نبود از این خیمه به آن خیمه می‌دوید

سوی گودال می‌دوید امر امام بر این شد

خواهر برگرد به خیمه بشین

حسین جان حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *