حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۳۴۴

●و قَالَ (عليه السلام): مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُهُ.

 

حضرت امیر امیر صلوات الله علیه جان‌های عالم فدای او می‌فرماید :

کسی که کرمت ، یعنی کرامت پیدا کرد

علیه ، بر او . بر او کرامت پیدا کرد

نفسه ، نفسش کرامت پیدا کرد ، یعنی شخصی برای خودش شخصیت قائل بشه

کسی که برای خودش شخصیت قائله

هانت علیه شهواته ، دیگه شهواتش در برابر او خوار می‌شوند

هانت ، یعنی خوار می‌شه بر او شهواتش

خب حالا یعنی چی این حرف ؟ مثلاً دیدی یه وقتی کسی یه کار زشتی می‌کنه

مثلاً ماها خودمون بهش میگیم فلانی شخصیت داشته باش اینجوری بهش می‌گیم ،

شخصیت داشته باش برای خودت احترام قائل شو. یعنی تو این نیستی که به این گناه مشغول بشی

به این شهوت مشغول بشی ، تو یه چیز دیگه‌ای خدا تو رو برای یه چیز دیگه خلقت کرده .

تو قرآنم هست دیگه ما آدم رو چی دادیم ، یه کتاب‌هایی هست برای آقای سبزواری

منم یه چندتاییش رو دارم یه کتابی داره به نام انسان ، کتاب داره به نام حیوان ، یه کتاب داره به نام شیطان ،

یه کتاب داره ملائکه‌ها ، یه کتاب داره به نام جنت‌ها منم دارم یه کتابشو .

اونجایی که فکر کنم تو بخش حیوانش باشه این انسان هی با انسان‌ها با حیوان‌ها جمع شدن

یه میز گرد گذاشتن و بعد هر روز یکی از این حیوونا اومد صحبت کرد ،

که کی گفته شما بهترید ، یه روز آقای سگ شروع کرد صحبت کردن ؛

گفتش که یه نفر برای ما یه استخون می‌ندازه ما تا عمر داریم براش دم تکون میدیم ما تو عمر داریم وفادار میشیم .

اما شما چی ؟! صبح یکی بهتون یه هدیه میده شب یادتون میره ، شب اونو ببینید یه دست مفصل می‌گیرید کتکش می‌زنید ،

ما بهتریم از شما ، ما از شما بالاتریم . بعد یه روز مثلاً اون درازگوش اومد یه حرفی زد ، آقای گاو اومد یه چیزی گفت ،

بعد این انسان‌ها دیدن راست میگه‌ها این حیوونا راست میگن بعد ما رو چه حسابی رو اینا تسلط داریم ،

اینا رو می‌گیریم و مثلاً ذبح می‌کنیم و اینا رو می‌گیریم و یه روز دیگه روز آخر مجبور شدن جواب بیارن برای اینا .

بعد این قصه است ها قصه است ، اجنه‌ها می‌خوان داوری کنن اینجا آخرش اینکه انسان‌ها جمع میشن پیش بزرگ خودشون میگن چیکار کنیم ؟

ما راهی نداریم جز اینکه به قرآن رجوع کنیم از قرآن دلیل بیاریم .

میگه خدا در قرآن میگه ؛ لقد کرمنا بنی آدم

ما بنی آدم رو فرزندان آدم رو کرامت بخشیدیم این دلیل قرآن ، می‌خوای بدونی چرا ما از حیوانات بالاتریم ؟

خدا به ما کرامت داده . پس خودت احترام خودتو حفظ کن . خودتو پایین نیار .

اگه همینو شما متوجه بشی همینو بفهمی دیگه تن نمیدی به این گناهی که تو رو خوارت کنه ،

این گناهی که ذلیلت بکنه و لذا راحت از کنار این گناه عبور می‌کنی .

خیلیا هستند پای گناه که می‌رسند تا نفسشون بند میاد نمی‌تونن عبور کنن ،

نمی‌تونن مثلاً بهش بگی آقا نگاه نکن قشنگه باید نگاه کنم ، نخور میگه نمیشه نخورم خوشمزه است.

برای اینکه نفهمیده کیه نفهمیده چیه ، به خاطر همین راحت می‌خوره راحت برمی‌داره ،

راحت می‌فروشه راحت میره تو گناه راحت دروغ میگه…

آخه اگه تو بدونی چی هستی خدا تو رو چی خلقت کرده‌ها ، حاضر نمی‌شی یک کلمه دروغ از دهنت در بیاد .

همه این بدبختی‌های ما به خاطر اینه که ما خودمون رو نمی‌شناسیم .

امام یا علمای دیگه تعبیر قشنگی داره به پسرش میگه ؛

من به فدای حقیقت تو که از اون بی‌خبری من به فدای اون حقیقت تو اون ذات تو که از اون بی‌خبری .

واقعاً نمی‌فهمیم نمی‌دونیم چی هستیم کی هستیم  . امیرالمومنین جان عالم فداش می‌فرماید : رحم الله خدا رحمت کنه

عرفه بدون از کجا اومده ودرکجا هست . خدارحمت کنه کسی رو که اندازه خودشو بشناسه .

قدرومنزلت خودشو بشناسه .اگرقدرومنزلت خودت رو دونستی مصیبت‌ها برات آسون میشه گرفتاری‌های دنیا هم برات آسون میشه .

خدا رحمت کنه حاج آقا مرتضی تهرانی رو می فرمود : شخصی به آقا شیخ عباس قمی گفت چگونه شما گناه نمیکنید؟

چجوری میشه انسان به گناه فکر نکنه ایشون یه مثالی زد گفت ،

تاحال شده فکر کنی نجاست بخوری؟ گفت نه آقا اصلا به فکرم هم خطور نمیکنه .

فرمود : گناه هم همان نجاست است من هم اصلا به آن گناه فکر نمی‌کنم ، چون خودم را شناختم میدونم کی هستم وچی هستم .

ببین چه بلایی سرحضرت آدم آمد سریه خطا و لغزش ، پس پناه می‌بریم به خدا از گناه.

خدابه ما کرامت داده خودمونو به چیز بی ارزش نفروشیم..

صلي الله عليک یااباعبدالله

امروز پنجشنبه هست دلهامونو ببریم پایین پا روضه جوون اباعبدالله الحسین روبخونیم

خودآقا امام حسین این روضه ها رو می‌بینه من دل خوش کردم به این روضه ها

درروایات اومد ..یک در رو اگه هزار بار بکوبی بالاخره بازمیشه

اینکه شما هرروز بیایی بگی صلي الله عليک یااباعبدالله

هر روز برای علی اصغر گریه کنی یه برای علی اکبرش یه روز برای قاسمش گریه کنی

یه روبرای زخمهای بدنش گریه کنید یه روز برای تشنگیش ویه روز برای زینب برای اسارتش گریه کنی

یه روز برای راس بریده اش گریه کنی یه روز برای رقیه اش گریه کنی

خلاصه یه روز امام حسین برات تلافی می‌کنه برای هر گریه ای که کردی هراشکی که ریختی

امروز دوباره بگو حسین جان فدای علي اکبرت بشم

فدای بدن جوانی که جلوی چشمانت تیکه تیکه شد بشم

وقتی آن نانجیب عنان اسب علی اکبر رو گرفت آورد وسط لشگر اینا کینه داشتن

چون آقا علی اکبر خودشو معرفی کرد گفت

انا علی ابن حسین ابن علی ابن ابیطالب

از اسم علی کینه داشتن وقتی آوردن وسط لشگر

یه کوچه باز کردن گفتن هرکی دلش میخواد بیاد وسط اومدن آنقدر شمشیر زدن به سر و صورت این جوان

وقتی امام حسین چشمش به جوونش افتاد بی اختیار از روی مرکب زمین افتاد

بعضی از بزرگان اینجورگفتن سر علی اکبر رو به دامن گرفت یک نگاه به صورت علی اکبر کرد

ای پسر من پدر پیر توام

پدر پیر و زمین گیر توام

سخنی گوی و دلم رو خوش کن

توکه آتش زده ای خاموش کن

یک دفعه دید خواهرش زینب بالای سرشه صدازد

خیزو ازجا آبرویم را بخر

عمه را از بین نامحرم ببر

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *