حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۳۵۹

 

●قال (علیه السّلام) : القَنَاعَهُ مَالُ لاَ یَنفَد

● قناعت مالی است که هرگز تمام نمی شود.

 

حضرت امیرصلوات الله علیه که جانهای عالم به فداشون می فرماید :

قناعت چی هست؟ مال است،

همانطور که مال کسب میکنه که بی نیاز بشه به رفاه برسه به آرامش برسه،

برای چی میریم سراغ پول در آوردن، کار میکنیم تلاش میکنیم برای اینکه به رفاه و آرامش برسیم.

حضرت می فرماید : همین قناعت چیه؟ خودش ماله ،

اونی که حواسش باشه به این توجه میکنه که این خودش ماله،

یعنی اون که قناعت داره آرامش داره و رفاه داره، و یه سری امور رو می تونه تهیه کنه.

منتها یه فرقی با ثروت دنیا داره ، ثروت های دنیا هر چقدر که باشه یه روز تموم میشه ،

منتها این یه مالیه که تموم نمیشه ، چقدر چیز خوبیه قناعت؛

خدا روزی ما بکنه که روحیه ی قناعت در ما درست بشه و تحقق پیدا کنه.

تا کسی قانع نشه ، غنی نمیشه بی نیاز نمیشه. شاعر ما چقدر خوب گفته؛

چشم تنگ دنیا دوست را

یا قناعت پر کند یا خاک گور

آدم قانع نشد حریص میشه ، آدم حریصم که بشه سیرمونی نداره.

باید یه جا توقفی داشته باشه دیگه؛ حالا قناعت چیه؟

راضی باشه بگه الحمدلله همین ما را بس است. هر کی این روحیه درش قوی بشه وارد حیات طیبه شده،

لذت میبره کیف میکنه، بلند میشه خوشه ، پا میشه خوشه شب میکنه خوشه.

اما اونی که قانع نیس حریصه ، همش ناراحته، غصه داره نمیدونم نرسیدم ،

فلانی ازم زد جلو گرفتار شدیم به جایی نرسیدیم باختیم.

روز و شبش اینه، همش آسایش و آرامش نداره غر میزنه،

اما آدم قانع یه نون بربری هم میخوره با لذت میخوره میگه الحمدلله .

نون و پنیر میخوره شکر میکنه راضیه. یک آرامشی تو زندگیش هست که حد وحساب نداره، این آرامش و آسایش مهمه.

که شمادر سایه ی آرامش بتونی کمال تحصیل بکنی،  بتونی رشد کنی درس بخونی علم کسب کنی.

تو مراحل عالی تر بشی ، آدم حریص نمیتونه ذکر بگه، آدمی که قانع هست می تونه ذکر بگه،

مفاتیح کی میتونه بخونه ، قرآن کی می تونه بخونه، اونی که آرامش داره.

و الا کسی که حرص و جوش میخوره کم کم به حسادت میفته.

این قناعت یه چیزیه، حاج آقا مرتضی تهرانی من از ایشون بلدم ایشون می فرمودند:

این حیات طیبه منظورش اینه، ما زنده میکنیم او رو به حیات طیبه.

بنا بر روایات این همون زندگی هست که توام باشه با قناعت ،

هر کی وارد این زندگی شد حیات طیبه زنده ش کرده، خدا یا ما رو اهل قناعت قرار بده.

من همش این رو میگم: حضرت فاطمه سلام الله علیها،  یه دعایی دارن خدا من رو قانع کن به اون چیزی که روزیم کردی.

حرص نزنم حالم بد نشه از کسی که بیشتر داره، یه قاعده من عرض کنم ،

امروز صبح اگه این قاعده باشه قانع هم میشیم تو مسائل مادی هیچ وقت به بالاتر از خودتون نگاه نکنید،

خونه شما ۶۰ متر به اون که خونش ۶۱ متر نگاه نکن، به اون ۵۹ متری نگاه کن.

خونه داری به اون نگاه کن که خونه نداره؛ مستاجری به اون نگاه کن که اصلا خونه هم نداره،

بیچاره س کارتون خوابه، تو مسائل مادی به بالادست نگاه نکنید ، به پایین دست نگاه کنید این قاعده اول.

حالا قاعده ی دوم ؛ تو مسائل معنوی نگاهتون به پایین دست نباشه.

نکنه یه وقت بگی نماز صبح میام بگی فلانی نماز صبح نمیاد.

بگو فلانی نماز شب میخونه ، من نمیخونم .

فلانی یه ساعت زودتر بلند میشه با خدا مناجات میکنه…

هیچ وقت تو مسائل معنوی به پایین دست خودت نگاه نکن، پس تو مسائل مادی به بالادست خودت نگاه نکن.

تومسائل معنوی به پایین دست خود نگاه نکن. آدم اینطوری باشه امید که قانع هم باشه، امید هست که قانع هم باشه.

رغبت درست بشه براش، امروز روز شهادت خانم حضرت زینب سلام الله علیها هست.

مرحوم سپهر در کتاب خودش آورده که حضرت زینب سلام الله علیها وقتی برگشتن شام،

چرا برگشتن شام ؟ نباید برمیگشتن،

یزید خدا لعنتش کنه، تهدید کرد مردم مدینه رو هر کسی باغی داشت، زمینی داشت، فرار کرد رفت.

عبدالله جعفر هم تو مدینه باغ داشت، دست خانمش رو گرفت این که می بینی دخترای امام حسین تو مدینه مدفون هستن

بخاطر اینکه اینا با حضرت سلام الله علیها رفتن سوریه شام ساکن شدن،

خانم زینب کبری سلام الله علیها کارش این بود ، بعضیا میخندن کارش روضه خوندن بود

میگن هی فلانی فقط بلد روضه بخونه، باید به کسی که روضه میخونه افتخار کرد.

کسی که روضه خونه باید افتخار کنه بگه کار من کار حضرت زینبه سلام الله علیها

حضرت زینب کارش این بود  از صبح که بلندمیشد مجلس داشت روضه میخوند

یا خصوصی یا عمومی جمع میشدن دورش روضه ی اقا ابا عبدلله رو میخوند

نبودن هم برای خودش میخوند خانوم کارش این بود

دستگاه بنی امیه رو خانوم با همین روضه ها بهم ریخت

خدا میدونه اگه همین روضه ها درست اقامه بشه جور و فساد و ظلم برچیده میشه

این بنی امیه احساس خطر کرد.

و لذا دستور داد خانوم زینب سلام الله علیها رو مسموم کنه

نامرد اومد یکی از کارگزاران عاملان خانه ی عبدالله جعفر رو بیلش رو آغشته به زهر کرد

بعد نانجیب اومد زینب سلام الله علیها که دم نهر آبی نشسته بود نگاه به آب میکرد و گریه میکرد

اومد به بهونه بیل زدن و به بهانه ی بهم خوردن تعادلش بیلش رو بلند کرد زد تو سر حضرت زینب سلام الله علیها

سر خانوم شکست زهر وارد بدن خانم شد میدونید آدمی که مسموم بشه، می بینی تشنه میشه عطشش بالا میره،

خانومم تو ساعات آخر تشنگیش اوج گرفته بود

مثل برادرش حسین تو لحظات فقط میگفت حسین حسین

جان های عالم به فدای شما بی بی جان یا زینب

صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله

ما که باشیم که سنگ تو به سینه بزنیم

سینه زن زینب کبری ست ابا عبدالله

هر روز میومد زیر آفتاب گریه میکرد

میگفتن چرا خانوم میاد زیر آفتاب میشینه عبدالله جعفر میگفت: از وقتی خانوم بدن بی سر و عریان برادرش رو زیر آفتاب دید

دیگه سایه نمیاد و نمی نشینه

لحظه ی آخر جان دادنش بود گویا منتظر برادرش حسین بود

بیاد سرش رو به دامن بگیره

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *