حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■ حکمت شماره ۲۷۹

●وقال (علیه السلام): مَن ضَن بِعرضه فَلیَدع المَراء

 

حضرت امیرصلوات الله علیه جان عالم فدای او می‌فرماید :

من ، یعنی هر کسی هر کسی که

ضن ، می‌خواد که نگه داره

ضن به معنای اینکه هر کس دوست داره، علاقه داره، بخواد نگه داری بکنه، چی رو نگه داره؟

بعرضه ، آبروی خودش رو حفظ کنه آبروت رو دوست داری، آبروت می‌خواهی از بین نره یه کاری بکن .

فلیدع المراء امرهستش باید رها بکنی، چی رو رها بکنیم ؟ المراء

المراء ، یعنی جدال.

جدال رو باید کنار بزاری، جدال یعنی بحث‌هایی که توش یه لجاجته جنگ و جدل .

پیغمبر خدا صلی الله علیه و سلم به جناب ابوذر  فرمود: یا اباذر لاتکون عیابن

عیب‌جو نباش . ولا مداحن ، خیلی هم تعریف و هی اهل تعریف و تمجیدهای بی جان نباش ،

ولاطعانن ، طعنه زن هم نباش

ولاممارین ، اهل مراء و جدل هم نباش

ممارات ، یعنی اهل مجادله کردن بحث های بیخودی ، سر یه چیز کوچیکی یا بحث علمی یا بحث غیرعلمی ،

مدام سر و کله زدن مدام بحث کردن مدام استدلال کردن و اینجور چیزها بعد همه ببینید توجه به این نکته بکنید ؛

مقام معظم رهبری یه وقتی همین رو توضیح می دادند می فرمودند : همه حرفهای دنیارو میشه براش دلیلی تراشید ،

همه حرفهای دنیا رو حتی اون پیرزن مثلاً نمی‌دونم هیچ اونجا برای خودش میشینه یه دلیلی می تراشه.

به هر کسی ها همه حرفهای اینم حرف مقام معظم رهبری بود می فرمود ، برای همه حرفهای دنیا میشه یه دلیلی تراشید بعد می فرمود:

برای همه دلیل های دنیا هم میشه یه اشکالی وارد کرد .

یا وارد یا ناوارد دیگه ، برای همه یعنی شما دلیل بیار من می تونم یه اشکال وارد بکنم .

من دلیل بیارم شما می‌تونید به این دلیل من یه اشکال وارد بکنید.

ایشون می فرمودند که حالا این به اون اشکال می کنه اون به این اشکال پیدا می کنه ، این تموم شدنی نیست .

ممارات یعنی بحث های بیخودی بحث های بی فایده .

آدم بشینه از صبح تا شب همش بحث بکنه که آقا وقتی می‌بینی طرف حق جو نیست بحثو ترک کن، کنار بذار.

ببینید پس من ضن بعرضه فلیدع المراء

کسی که به آبروی خودش علاقمنده باید بحث‌های لجاجت آمیز را با مردم رها بکنه.

حالا چه اتفاقی می‌افته ، اگه ما هی دهن به دهن بزاریم هی مثلاً بحث کنیم جدل کنیم چه اتفاقی می‌افته خروجیش چیه،

خروجیش اینه یهو دیدی طرف برگشت بهت یه چیزی گفت بعد اون موقع هتک حرمت میشه، آبروت میره،

آبرو مثل آب می‌مونه وقتی رو زمین ریخت شما می تونی آب جمع بکنی الان یه لیوان آب ریخت اینجا روی فرش یا ریخت روی خاک یا ریخت روی زمین میشه جمع کرد؟

این رو نمیشه دیگه ، آب رفت تو خاک دیگه چه جوری می‌خوای جمعش کنی .

بعد اونجا یه حرف میزنه بهت جلو جمع، دیدید یه وقت توی فامیل ها نشستی با یکی بحثت میشه،

نه تو ول می کنی نه اون ول می کنه چه اتفاقی میافته ؟

اینجا بین مردم دارید بحث می‌کنید هم تو داری از چشم میافتی ، هم اون داره از چشم میافته نکن ، ول کن.

بعضی وقت ها بعضی از جوانها ماشالله دیگه نه حرمت ریش سفید رو نگه می‌دارن ،

نه حرمت اینکه دو تا لباس این بنده خدا بیشتر پاره کرده .

هیچی بعد تو با این جوونه داری بحث می‌کنی مردم دارن نگاه می‌کنند آقا تو فکر خودت باش که این داره با تو چیکار می‌کنه .

در نقل داریم بحث و جدال قلب آدم رو تاریک می کنه.

اگریادت‌ باشه تو حکمت سی و یک امیرالمومنین اونجا حقیقت ایمان رو حضرت ،

برچهار پایه قرار داد ، بعد شک رو هم بر چهار پایه قرار داد.

فرمود : شک هم چهار تا پایه داره ، ستون اولش مراء و جدل بود که حضرت توی این حکمت سی و یک که اگر رجوع بکنید اونجا حضرت این مطلب رو می‌ فرماید.

می‌فرماید اون کسی که مراء رو جدال رو عادت خودش قرار بده هیچ وقت از تاریکی شک به روشنایی یقین گام برنمی داره ،

و به یقین چنینه ، چون افرادی که اهل مراء و جدال هستند دائماً تو این فکرند اونی که تو فکر اینه با فلانی من بحث بکنم بزنمش زمین.

اونی که تو اینجور وادیا به سر می‌بره همش تو این فکره که بر حریف خودش غلبه پیدا کنه ،

حالا چه حق باشه چه باطل ، یه وقتی خودش می‌فهمه که باطله بزار روش رو کم کنم .

حالا این بحث و جدال یه وقتی تو خونه میشه بین تو و همسرت سر سفره نشستید یهو بحث بالا می‌گیره ،

خود حاج خانم می‌دونه داره غلط حرف میزنه‌ها می‌دونه باطله ، اما برای اینکه کم نیاره فردا این مثلاً پررو نشه ول نمی‌کنه بحثو .

میگه نه ، نه کی گفته قشنگ وایمیسته تا اون لحظه آخر، ببینید پس چنین آدم‌هایی چه حق باشند چه باطل به ضعیف‌ترین ادله استدلال می‌کنند،

و یه وقت می بینی محکم‌ترین دلیل‌های رقیب را نادیده می‌گیرن .

این میشه مراء بخاطر همینه میشه در بیراهه به سر می‌برند در تاریکی به سر می‌برند و هیچ وقت به صبحگاه روشنایی یقین نمی‌رسند .

قصه اینه یه وقتی امام حسین علیه السلام با اینا بحث می‌کرد با این لشکر دون ،

لشکر ظلم اما اونا گوش نکردن ، جدال کردن حضرت هم رهاشون کرد برگشت دلیل دیگه آورد، دلیل دیگه آورد علی اصغر آورد دیگه وقتی اونجا دیگه .

پناه بر خدا .

خدا به آبروی محمد و آل محمد ما رو توفیق بده یاری بکنه که بتونیم قلب مون را از اینجور چیزها عاری کنیم پاک کنیم.

حیف نیست خدا بهمون قلب داده ما قلبمونو کثیف کنیم با مراء و با جدال و بحث‌های بیهوده.

امروز که روز یکشنبه هست من هوس کردم دل‌هاتونو ببرم حرم مرتضی علی

انشالله امیرالمومنین ما رو کمک کنه

دارای زمین و آسمان یاور ماست

چشم همه انبیاء به پیغمبر ماست

از گرمی روز حشر ما را غم نیست

تازه سایه مرتضی علی بر سرم هستم مولا علی جان یا امیرالمومنین یه عنایتی بکن

یه گوشه چشمی به ما بکن آقاجان

دلهامون که میره نجف دیدی که چه حال و هوایی پیدا میشه

چقدر صفا میاد اصلاً انگار آدم کس و کار داره انگار بی صاحب نیست

همین الان تصور کنید روبروی ایوان نجف نشستید محضر پدر.

محضر پیغمبر فرمود: انا و علی ابوا حاضر الامت

من و علی دو پدر این امت هستیم.

لعن الله خدا لعنت کنه کسی رو که عاق من و علی بشه .محضر پدر

ایوان نجف عجب صفایی دارد

حیدر بنگر چه بارگاهی دارد

قربانت بشم یا امیرالمومنین آقا جان

من یه جمله عرض مصیبت برای شما می‌کنم که شما به ما یه عنایتی بکنید

وای منو وای منو وای من

وای منو وای منو وای من

میخ در و سینه زهرا من

در وسط کوچه تو را میزدن

کاش به جای تو مرا میزدن

یا الله یا الله یاالله

ای کاش فدک این همه اسرار نداشت ای کاش مدینه در و دیوار نداشت

فریاد دل محسن زهرا این بود

ای کاش در سوخته مسمار نداشت

یاالله

کاش قلبم به قبرش راه داشت

کاش زهرا هم زیارتگاه داشت

دل از غم فاطمه توان دارد نه

وز تربت او کسی نشان دارد نه

یه جمله یا اباعبدالله

آن تربت گم گشته ببر زواری جز مهدی صاحب الزمان دارد نه

برای خشنودی دل آقامون

زهرا جان زهرا جان زهرا جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *