حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۳۵۰

●قال (علیه السّلام) : مَنهومَان لاَ یَشبَعَان:

طَالِب عِلم وَ طَالِب دُنیا

● دوشخص گرسنه اندکه هرگز سیر نمی شوند: طالب علم و طالب دنیا

 

حضرت امیرصلوات الله علیه که جان های عالم به فداشون می فرمایند :

منهوم از نهم میاد بر وزن دهن به معنای کسی که سیر نمیشه،

حضرت می فرماید: دو گروه سیری ناپذیرند، هیچ وقت سیر نمیشن.

دوتا گرسنه هستن که سیر نمیشن، خب یکیش کسانی که طالبان علم هستند.

سیرمونی ندارن احوالاتشون رو که آدم نگاه میکنه، بسیار تلاش میکردن.

گروه دوم طالب دنیا ، دنبال مال دنیا

شبش رو روز میکنه روزش رو شب میکنه، برای  زیاد کردن اسکناس، زیاد کردن دنیا .

حرصی که می زنه برای دنیا عجیب و غریبه، روایتش رو گفتم براتون ،

ملائکه سه جا می خندند از تعجب ، یکی اونجایی هست کسی یه دو هکتار زمین کشاورزی داره که وقتی داره بیل میزنه ،

مرز زمینش رو حول میده اون طرف تر برای اینکه ملائکه ها می خندن میگن زمینت رو حول بدی با یه ذره سیر میشی، سیر نمیشه قانع نمیشه.

طالبان علم اونایی که دنبال علم هستن، اینا حدیث داریم ؛

حدیث حلال و حرام، از یه آدم راستگو بشنوی، این از همه ی دنیا از زر و سیم اون بهتره وبالاتر.

اونی که طالب علمه اینجوریه دنبال ایناس. خدا اینا رو خلق کرده واسه اینکه تو بفهمی،

کسانی که دنبال علم هستن سر و دست میشکنن واسش،

جد همین امام خمینی رحمت الله علیه میرحامد هندی است.

اسمش چرا گذاشتن هندی؟ نه اینکه تو هند بودن، این بزرگواران تو نیشابور بودند.

به درخواست ملک بابر پادشاه هندوستان رفتن اونجا،

پادشاه هند از پادشاه ایران درخواست میکنه که شما از علما بفرستید اینجا،

که مردم ما با علوم اهل بیت آشنا بشن، بعد این بزرگواران کوچ کردن اونجا،

بخاطر همین بهشون گفتن هندی .جد اعلای امام خمینی یکیش میرحامد هندیه.

ایشون یه وقتی خبر بهش می رسه که فلان مطلب که می خواد توی یه کتابی هست، و کتاب دست مفتی مکه س،

نامه نگاری می کنه به مفتی مکه میگه آقا اگه میشه اون کتاب روبه ما بدید.

اونم وقتی دید میر حامد هندیه لج میکنه و میگه شیعه س و تعصب داشتن و میگه نمیدم. میر حامد دید که نمیده بلند میشه به صورت ناشناس مثل یه طلبه میره مکه ،

تو اونجا خودش رو نزدیک مفتی مکه میکنه، انس میگیره و نشست و برخاست میکنه،

اون مفتی مکه میگه این چه طلبه ی خوبیه. بعد میاد تو کتابخونه ی مفتی مکه ،

از قضا دست میزاره رو همون کتاب به مفتی مکه میگه: این کتاب رو میدی بخونم به امانت،

چند روزی که هستم بخونم اونم گفت: بله ببر بخون. مرحوم میر حسین چند روزی که تو مکه بود چقدر کوشا بود تلاش کرد.

صبح و شب شروع میکنه به نوشتن تمام کتاب نسخه برداری میکنه.

اون زمان که دستگاه چاپ نبوده ، حالا ماها باشیم میگیم بریم طواف مکه بریم بگردیم.

اون صبح وشب نسخه برداری کامل میکنه، کتاب رو تحویل میده بار و بندیل و می بنده سوار کشتی میشه یه نامه می نویسه به مفتی مکه؛

به مفتی میگه من فلانی بودم چند ماه پیش گفتم کتاب بده گفتی نه ،

اومدم کتاب رو برداشتم نسخه برداری کردم .

اقا این نامه افتاد دست مفتی مکه این دهنش باز موند. گفت: این چقدر همت داره،

بعد ببین نوه ش میشه کی؟ روح الله خمینی رحمت الله علیه.

اللهم صل علی محمد وآل محمد

که تو از اونجا پاشدی اومدی به صورت ناشناس، برای یه کتاب که نسخه برداری کنی،

میاد سوار کشتی میشه هوا طوفانی میشه دریا تلاطم میشه میگن هر چی دارید بریزید تو دریا بعد این آقا اینهمه زحمت کشیده ،

حالا باید بندازه تو دریا، وقتی داشت کتاب رو می انداخت تو دریا گفت: یا امام زمان،

یا حجه ابن الحسن این کتاب رو امانت میدم دست تو و انداخت تو دریا .

خیلی غصه خورد حسرت خورد. اینقدر دلش شکست اومدن و طوفان تموم شد رسیدن ساحل، یکی پرسید:

میر حامدهندی کیه؟ گفتن اینه . گفت آقا این امانت داده بودید تحویل شما،

نگاه کرد دید همون بسته ای بود که انداخته بود تو دریا، باز کرد دید تمام وسایل خیس شده به جز همون یه کتاب هیچیش نشده بود.

پسرش سید ناصر ایت الله مرعشی بهش گفت: یه خاطره از پدرت بگو گفت: از چیه پدرم،

گفت از علمش از کتاب خوندنش.این آخرا مبتلا شده بود به سل ،

پدرم کنار رودخونه یه چی درست کرده بود کتاب ها بزرگ بود دیگه میزاشت رو سینه ش میگفت: سیدناصر ورق بزن ،

می گفت این مطلب رو اینجا بنویس، می گفت آخر عمرش ، اینقدر این کتاب سنگین قبل از این نوشت دست راستش از کار افتاد.

دیگه دست راستش لمس بود کار نمیکرد. با دست چپ نوشت دست چپشم از کار افتاد.بعد کتاب رو اینجوری می گذاشت می گفت ورق بزن، ورق میزدم بعد میگفت بنویس.

بعد خودم غسلش دادم وقتی از دنیا رفت،دیدم این دنده های سینه ش فرو رفته از بس کتابا سنگین بوده،

آقا ایجوریه طالب علم سیر نمیشه، پیغمبر فرمود:  زگهواره تا گور دانش بجوی.

برو دنبال علم اگه مزه ی علم رو بچشی سیر نمیشی؛ مثل میر حامدهندی رحمت الله علیه.

خب از اون ورم یکی دنبال علم نیست، علامه امینی پسرش تعریف میکنه میگه:

این سنی ها اومدن تو نجف خونه ی بابای ما بعدتو خونه یخچال نبود.

این نبود اون نبودهیچی نبود. یه فرش و چند تا بشقاب، اومدن تا چشمشون به زندگی ما افتاد، دهنشون باز موند.

بعد گفتن آقای امینی تو یه کتاب می نوشتی درباره ی ابو بکر عمر، ما هیکل تو رو طلا می گرفتیم.

خونه برات می ساختیم از طلا، تو یه کتاب برای ابوبکر و عمر بنویس، برای عثمان بنویس ببین ما برای تو چیکار می کنیم.

تو اینهمه برای امیرالمومنین کتاب نوشتی آخرش شده این، علامه امینی گفت:

من تو این قلبم به جای یخچال، به جای چی و چی …

محبت مولا علی رو دارم.

اینا اینجوری دویدند و تلاش کردن،خدا رحمت کنه شهید ثانی رو ،

با خونش می نوشت تو زندان، ان شاءالله خدا ما رو هم درمسیر علم قرار بده.

هر کی دنبال دنیا بره سیر نمیشه دنبال علم باش که اون عجیب و غریبه؛

خدایا بار الها ما رو ببخش و بیامرز.

یه جمله هم ذکر مصیبت، عرض روضه

صلی الله و علیک یا ابا عبدالله

حسین جان از آب هم مضایقه کردن کوفیان  خوش داشتن حرمت مهمان کربلا

بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید

خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

خیلی وقت بود روضه ی عطش امام حسین رو نخونده بودم

روضه ی عطش امام حسین روضه ای که هر کی میخواد ترفیع درجه داشته باشه

این رو می خونن و گریه می کنن

امروز برای تشنگی امام حسین گریه کنید یه جمله صدا زد بابا تشنمه یه جرعه آب میدی

فرمود علی اکبر زبانت رو در دهن من بگذار

این کار رو امام حسین می کنه که علی اکبر بفهمه بابا چقد تشنه س

تا دیگه از بابا طلب آب نکنه وقتی زبان در دهان بابا گذاشت

دید دهان مثل چوب خشکه و لذا دارد علی اکبر برای تشنگی بابا گریه کرد

بخاطر همین بود وقتی زمین افتاد صدا زد بابا جدم رسول الله من رو سیراب کرد

ما تو مقتل جز علی اکبر چنین حرفی رو نداریم که گفت:

جدم من رو سیراب کرد و برای تو ظرف آبی آورده‌ تو رو سیراب کنه

این معلوم میشه علی اکبر برای تشنگی بابا گریه کرده ، این یکی

یکی دیگه هم بگم قمر بنی هاشم

یه مشتی آب برداشت جلو صورتش

همچین که چشمش به آب افتاد تشنگی برادر یادش افتاد

صلی الله وعلیک یا مظلوم یا ابا عبدالله

صدازد سکینه جان

سلام مرا به شیعیان برسون به شیعیانم بگو

اگه آب گوارا نوشیدید من حسین رو یاد کنید

فدای لب های تشنه ت

حسین جان حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *