حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
محضرمبارک امام زمان ارواحنا له الفدا صلواتی بفرستید (اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم)در رابطه با زیارت غدیریه آقا امام هادی (ع)صحبت کردیم ،میرسیم به این فقرات که حضرت امیر المومنین علی (ع) رو سلام میدیم و به او عرضه میداریم که شما ایمان آوردید به خدا در حالیکه همه آنها مشرک بودند و تصدیق کردید در حالیکه همه آنها تکذیب کردند و جهاد کردید در حالیکه همه آنها نشستند ،بندگی کردید خدارو مخلصا،صبر کردید.بعد گفتیم . الا لعنت الله علی القوم الظالمین. این سلام آخر هم به این شکل شد ..السلام علیک یا سیدالمسلمین ویعسوب المومنین وامام المتقین وقائدالغرالمحجلین.ورحمه الله وبرکاته

ذوالقدر
میخوایم یک گواهی بدیم یک شهادت بدیم ،شهادتمون چیه؟
صیغه ۱۰ متکلم وحده یعنی من شهادت می دم من گواهی میدم خوب ازاشهدُ نمازمون استفاده می کنیم توی تشهد دو مرتبه میگیم اشهدُ یعنی من شهادت میدهم من گواهی و شهادت میدم،خب به چی شهادت میدم؟انکَ اینکه یا امیر المومنین شما،اخو رسول الله برادر رسول خدا هستی و وصیُ جانشین پیامبر هستی وصی پیامبر هستی، خب پیامبر اکرم پیش از هجرت به مدینه یه کاری کردند و آن این بود که مسلمان ها را دوتا دوتا باهم چیکار کردند؟ برادر کردند،عقد اخوت خوندند به جهت اینکه خب تو مکه خیلی اذیت و آزار می رسوندند سختی بود و گرفتاری بود اینا برای اینکه بهم تکیه کنند متحد بشن یه دست بشن بین اینها عقد اخوت جاری کرد

عقد اخوت
بعد تو همون مکه بین ابوبکر و عمر عقد اخوت خوند بین عثمان وعبدالرحمن باهم عقد اخوت خوند بعد اونجا سلمان و ابوذر رو باهم خوند همینجوری نگاه میکرد میدید اینا بهم میخورند چیکار میکرد ؟اینارو عقد اخوت جاری میکرد ، اینو پیامبر تو مکه انجام داد بعداً وقتی اومد تو مدینه بین تقریبا صد نفر دوباره عقد اخوت خوند حتی من بعضی از جاها دیدم که بین خانم‌ها هم این رو جاری کرد مثلا بین عایشه و حفصه بین ام سلمه و صفیه خوب بین اینها هم این عقد جاری می‌شد و پیامبر اکرم یه جا دیگه هم این عقد اخوت را جاری کرد کجا؟ اگه گفتید ؟پس یکی شد تو مکه یکی شد تو مدینه یه جا دیگه ام عقد اخوت رو بین مسلمان ها جاری کرد کجا بود اون ؟روز غدیر بعد از اینکه خطبه تموم شد در روز غدیر
بعد از اینکه خطبه تموم شد در روز غدیر اونجا پیامبر برای بار سوم عقد اخوت جاری کرد، توجه داشته باشید به این مسئله اینکه آقارسول الله بین خیلی از مردها عقد اخوت جاری کرد دو به دو اینجا تو مدینه دارد که آقا امیرالمومنین علی علیه السلام از اینکه پیامبر بین همه عقد اخوت جاری کرد مثلا سلمان و باابوذر ،مغداد و باعمار ،بین همه عقد اخوت جاری کرد اما بین او و کسی دیگر عقد اخوت جاری نکرد خب ناراحت شدند که چرا بین من و کسی دیگر عقد اخوت جاری نشد بعد به رسول خدا گفتند یا رسول الله من را ترک کردی یعنی من را با کسی برادر نکردید پیامبر فرمودند که علی جان تو رو من نگه داشتم برای کی؟ برای خودم تو در دنیا و آخرت برادر من هستی و این جا دارد که بین خودشان و امیر المومنین عقد اخوت و اینکه فرمود تو برادر من هستی در دنیا و آخرت را خیلی ازعلمای اهل تسنن نقل کردند یکیش مثلاً ابن ثباب مالکی نویسنده اهل تسنن هستش کتاب الفصول المهمه رو نوشته آقای مالکی تو کتابش میاره میگه وقتی که پیامبر بین
مهاجران و انصار عقد اخوت خوند امیرالمومنین را با کسی برادر نکرد تا اینکه آقا امیرالمومنین با ناراحتی رفتند و با ناراحتی مثلا بلند شدن رفتن پیغمبر فرمود که برید دنبال علی علیه السلام آمدند دنبال امیرالمومنین ،آقا رسول الله فرمودند: علی جان ناراحت شدی که به این مهاجرین و انصار عقد اخوت بستم و تو رو برادر هیچکدام آنها قرار ندادم ؟پیغمبر فرمود آیا راضی نیستی که مقام و منزلت تو نسبت به من همانند مقام و منزلت هارون به موسی است با این تفاوت که بعد من پیامبری نخواهد بود. فرمود علی جان تو در دنیا و آخرت برادر من هستی و این جا بین خودشان و امیر المومنین عقد اخوت جاری کرد ، اینم یکی از آن چیزهایی بوده که مثل خار بود تو چشم بقیه، مثل خار بود تو چشم دیگران دشمنان ،خیلی اذیت شدند اینکه پیامبر امیرالمومنین رو برادر خودش قرار داد بعداً تازه میاد چربشم میکنه میگه هم تو دنیا هم تو آخرت خیلی اذیت کننده بود برای بقیه برای بقیه و بعضی ها فشار داشت براشون نتونستن میثلا میخام بگم یکی از جاهایی که فشار آورد به اینا اون موقع بود که آقا امیرالمومنین رو دستش را بسته بودند اوردن مسجد
این خلیفه دوم شمشیرشو برهنه کرده بود از غلاف در اورده بود گذاشته بود گردن امیرالمومنین بعد آقا امیر المومنین اونجا ازش سوال کرد از عمر ،فرمودند که تو میخوای بنده ای از بندگان خدارو بکشی، برادر رسول خدارو بکشی ؟ این عمر گفت:اما اینکه تومسلمانی بنده خدا هستی ،بله منم بنده خدام ، ابوبکر هم بنده خداست اینها که اینجا نشستن همه بنده خدا هستند یعنی توام فرقی تو این زمینه با ما نداری ،

عقد اخوت

خدا ان شاءالله دشمنان محمّد و ال محمّد رو لعنت کنه و ان شاءالله شما بزرگواران رو که اینجا مینشینید سر حوض کوثر براو وارد کنه ،ان شاءالله آقا امیرالمومنین هم تو اون لحظات شاد و خندان باشن و شما هم شاد و خندان باشید از دیدن همدیگه ها یه موقعی هست دشمنان وارد میشن حضرت ناراحت میشن ولی وقتی شما وارد میشید حضرت خوشحال میشه امیدواریم خدای متعال ما را پیش امیرالمومنین سربلند کنه خب یک جمله هم عرض مصیبت میکنم عرض روضه و توسل ،دلهاتونو ببرم کربلای معلا دیگه بوی محرمم میاد دیگه کم کم خودتان را باید آماده کنید برای محرم، فدای اون قافله‌ی بشم فدای اون کاروانی بشم که مثل همین ایام رسید به منزل زباله وقتی که به اینجا رسیدند
وقتی که به اینجا رسیدند دو سه نفر از کوفه داشتن میرفتن سمت مکه، آقا فرمودند که از کوفه چه خبر؟ گفتن که یا حسین اینها شمشیر هاشون رو بر علیه شما دارند تیز می کنند دلهاشون با شماست تو دلشون محبتی از شماست منتها شمشیر هاشون را بر علیه شما دارند تیزمی کند بعد یه عباراتی را رد و بدل شد تا اینکه آقا فرمودند دیگه چه خبر اما خبر شهادت جناب مسلم را نداد توکاروان امام حسین از قبیله بنی اسد یا از کجا بود با اونا فامیل بود یکی دو نفر رفتن پرسیدن چه خبره تو کوفه؟گفتن که ما از کوفه آمدیم بیرون در حالیکه بدن مسلم بن عقیل رو به دار آویخته بودند سرش رو از بدن جدا کرده بودند دوسه تا خبر هولناک داد
گفت اینطوریه ها تو کوفه با پیک امام حسین اینطوری رفتار کردند .
اقا ابا عبدالله الحسین وقتی مطلع شد فرمود دیگه بعد مسلم این دنیا به درد نمیخوره و فایده ای نداره
بعد فرمود بگید بچه های مسلم بن عقیل بیان (جانم فدای مسلم هم خودش رو فدای امام حسین کرد هم همه بچه هاش رو فدای امام حسین کرد،همه بچه هاش توراه امام حسین کشته شدند)
ظاهرا بنابر نقل جناب مسلم دوتا دختری داشته ،فرمود بگید دختراشو بیارن ،وقتی بچه های مسلم بن عقیل رو آوردند آقا دست یتیمو کشید بر سرشون ،اینا رو کردن به امام حسین گفتند دایی جان یه جوری مارو نوازش میکنی گویا پدرمونو از دست دادیم، گویا ما یتیم شدیم .
اقا ابا عبدالله هم یه نگاهی کردو اشک تو چشمش جمع شد همینکه گریه کرد اینها فهمیدند و ناله از خیمه ها بلند شد و همه برای مسلم بن عقیل گریه کردند اما..لایوم کیومک یا ابا عبدالله صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله عرضه داشتم هیچ روزی مثل روز تو نمیشه شما امان از روزی که نازدانه شما صدا زد بابا از اسب و گیاه پیاده شو منو بغل بگیر مثل همون روزی که دختر مسلم را بغل گرفتی دست نوازش بر سرش کشیدی همونجور مرا نوازش کن?? آخه چرا میدونم تو بری من یتیم میشم حسین جان حسین جان قربون دل ابی عبدالله این صحنه رو هم میگم هر کی دوست داره ناله بزنه نشست دخترش روی پاهاش قرار داد روی زانوهایش قرارداد اشک چشم سکینه را با دستش پاک کرد فرمود عزیز بابا با اشک چشمانت دلم را نسوزان گریه هاتون رو بذارید بعد از من??? حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *