حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■ حکمت شماره ۱۴۸

●قال علیه السلام :ثَمَرَهَ التَفریطَ النَّدامَهَ ، وَ ثَمَره الحَزمَ السَّلامَه .

●حاصل کوتاهی و کم کاری ، پشیمانی، و حاصل دور اندیشی ،سلامتی است .

 

▪︎حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم به فداشون می فرمایند که :

میوه ی درخت ، یه درختی هست به اسم تفریط ،تفریط یعنی کوتاهی ، کم کاری،

افراط میشه زیاده روی ،یعنی آدم یه جاهایی کوتاهی بکنه کم کاری بکنه اینو میگن  تفریط .

 

یه درختی هست به نام درخت تفریط درخت کم کاری کوتاهی ، این میوه اش ندامه،

میوه اش پشیمونی .

یه درختی هم هست به اسم حزم ، یعنی دور اندیشی ،میوه ی اون دور اندیشی سلامتی.

کسی که دور اندیش باشه این نتیجه ش سلامتی میشه ،بالاخره باید فکر بکنه برای بعد ،

مومن وقتی میخواد مسیری رو بره ته کار رو میبینه آخر کار رو میبینه.

طبق اون ، آخر کار رو حساب آخر کار اولش رو میچینه ، وسطش رو میچینه چی لازمه بر میداره ، چی لازم نیست میندازه زمین ،

حساب شده حرکت میکنه . یه پیر مرد زرگری رفت مغازه ی همسایه زرگر گفت که ترازو تو به من بده ، من این خورده های طلا رو وزن کنم.

بعد همسایه مرد دور اندیشی بود، همسایه زرگر گفتش که ببخشید قربال ندارم.

بعد این پیر مرد زرگر گفتش که من ترازو میخوام تو میگی قربال ندارم،  مگه کری من بهت میگم ترازو میخوام تو میگی قربال ندارم.

من کر نیستم ولی میدونم تو دستت میلرزه الان میخوای این خورده های طلا رو بزاری رو ترازو ،دارما ولی اگر بهت بدم میدونم میخوای چیکار کنی،

اینا رو وزن کنی طلا هارو وقتی بر میداری دستت میلرزه طلا ها رو میریزی رو زمین.

بعد اینها با خاک قاطی میشه بعد میخوای بیای این ها رو سوا کنی، بعد میای پیش من منم میگم قربال ندارم .

اولش هم دارم بهت میگم ،

هرکه اول بنگرد پایان کار

اندر آخر او نگردد شرم سار

آدمی باید حواسش به ته کار باشه .خیلی قشنگه قرآن میگه یه عده ای هستند روز قیامت که میشه جیغشون در میاد، فریادشون بلند میشه، میگن وای بر ما خاک برسر ما ،

چه کوتاهی کردیم از جمال خدا . ما که یار خدا بودیم قدرت خدا رو ندیدیم.

 

در بعضی روایت هست خدا امیر المومنین رو بهمون داده بود، امام زمان رو بهمون داده بود چه نادونی هستیم ،

ما از امام زمان غفلت کردیم بابا امام زمان مثل حالا الان میگه غیبت، ولی خودش فرمود :

ما مثل خورشید از پس ابر هستیم.

نورمون به شما میرسه آثار اون برکت اون خیر اون خب تو جمع خدا، پهلوی خدا بودیم وای بر ما چه کوتاهی کردیم .استفاده نکردیم از امام زمانمون.

 

امام هادی فرمودند: افسوس های ناشی از تفریط رو یعنی کم کاری و کوتاهی رو به یاد بیار ،

بعد تا به دور اندیشی اهمیت بدی .بعد‌که دیدی اونجا اینطوری میشه دوراندیش میشی میای حساب آخر کار رو در نظر میگیری ،

شما قبل از اینکه وارد یه کاری بشی باید آخر کار رو ببینی .

قبل از عمل ،تدبیر کنی. اینکه میای تدبیر میکنی تو رو از پشیمانی حفظت میکنه .

 

خواستگار اومده در خونه میگه به خواستگار پیدا شد اومد ،نگاه نمیکنه این مرد کیه، از کجا اومده ،چطوریه سریع دختررو ردش کنیم بره….

پدر من مادر من درسه حالا پیغمبر تاکید کردند ولی خب از اون ور دوراندیشی رو فرمودند،

اینکه ببینی کیه چیه ، چجوریه چه مدلی فردا پس فردا دخترت رو رد نکن گرفتار نشی،

بعضی ها اینقدر دور اندیشن حتی تا اینجایی که من براتون عرض کنم به برکت به صلوات.

 

یکی از علمای بزرگ ما خیلی جلیل و القدر ، میرزای قمی ایشون معروفن قبرش هم تو همون قم،

فتحعلی شاه قاجار وقتی پا میشد میومد قم خب میومد پیش میرزا قمی می نشست و یه چایی میخوردن و اختلاتی میکردن.

بعد یه روز فتحعلی شاه دید در باز شد یه جوان زیبا رو خوش صورت خوش قامت وارد شد و پذیرایی کرد و رفت.

پرسید از میرزا گفت این کی بود؟ چشش رو پرکرد گرفت چشمش رو،

گفت این جوون کی بود میرزا قمی گفت پسرمه همین که گفت پسرم بود گفت به به ان شاالله دختر ما رو به کنیزی قبول کنید،

میرزای قمی اون که آخر کار رو میبینه آخر قصه رو میبینه، مثلا عاقل پسرم بیاد بیاد با دختر این وصلت بکنه خب بالاخره بله برون داره نمیدونم مراسم عروسی داره ،

بیا برو داره خب خورده خورده بریم مهر امیر المومنین از دلش میره ،گفت آقای فتحعلی شاه اجازه بده من یه شب فکر کنم.

گفت عیب نداره رفت شب شد نیمه ی شب میرزا بلند شد نماز شب ،

اول نماز شب دستش رو بلند کرد آسمون گفت خدایا من نمیدونم که این وصلت باعث میشه که محبت من به تو کم بشه یا نشه،

اگه این وصلت این ازدواج ضرر داره مرگ بچم رو برسون .

رکعت دوم که رسید خانمش شروع کرد گفت آقا پسرمون دل درد داره بعد قنوت رکعت آخر وسط نماز عشا گفت پسرمون خیلی حالش بده،

تو قنوت رکعت آخر گفت پسرمون از دنیا رفت. میرزا قمی نماز رو تموم کرد رفت سجده گفت خدایا شکرت خدایا حمدت. من تورو میخوام.

 

ببین اون داره کجا رو میبینه ،دوراندیش اون که آخرتش بخاطر اینکه سالم بمونه نجات پیدا بکنه بعد به میرزا فتحعلی شاه خبر دادن که پسر میرزا قمی از دنیا رفت.

بعد میرزا قمی هم یه نامه نوشت به فتحعلي شاه گفت من از تو بیزارم.

من پنجشنبه از دنیا میرم نامه زود به دست فتحعلی شاه رسید،  میرزا قمی سریع خودش رو رسوند به قم ،

خبر دادن میرزا قمی از دنیا رفت. بعد اومد بالای جنازه ی میرزا قمی گفت تو از من بیزاری ولی من تو رو دوست دارم .

 

میخوام بگم آقا دینش رو نفروخت، دینش رو نگه داشت ، خواستگار پولدار اومده در خونه دست و بالمون بند بشه و دختر شاه چی …

 

فرمود آقا امیر المومنین: ثمره ی کوتاهی ، پشیمانی.

بعدش فرمود: الان چیشو سالم نگه داشت ، میرزا قمی دینش رو سالم نگه داشت.

رفته بود کارش تموم بود قصه ی قاضی رو قبلا من براتون گفتم فقط یه اشاره میکنم، کدوم ملعونین بود اومد به قاضی گفت که آقا بیا شهر رو به دست بگیر.

خب گفت نه گفت پس معلم بچه های من باش گفت نه گفت خب اگر این دو تا رو انجام نمیدی پس باید یه شب بیای پیش ما یه شام بخوری،

گفت باشه عیب نداره یه شب هزار شب نمیشه..

بابا یه کبریت یه آپارتمان رو میاره پایین، یه سر سوزن میزنی به چشمت کور میشه تا آخر عمرت چی هزار شب نمیشه،

آقا اومدن و سر سفره بعد اون اومد گفتش که بهترین غذا رو ردیف کن سر سفره نشست و اینا یه لقمه ی چرب و چیلی خورد ،

گفت آقای خلیفه ما از فردا مشغول چه کاری بشیم یه مغازه بده میز بده صندلی بده نشست و مرده اومد گفت آقای خلیفه ،

بچه های شما هنوز معلم میخوان گفت بله بعد معلم بچه ها شد بعد چند وقت اومد پیش خزانه دار گفت سهم ما رو بده،

یه سهمی بهش داد گفت بیشتر بده گفت مرد حسابی مگه پارچه فروختی که مثلا داری از ما این همه پول میخوای؟

گفت بیچاره بدتر از پارچه رو فروختم من دینم رو فروختم .

از همون یه لقمه غذا و اینا…

 

پناه بر خدا .عرضم تمام ،

یکی از شاگردان آیت الله میلانی به نام حاج آقا باقری بعد آیت الله میلانی به آقای باقری گفته بود،

که ۴۰ تا از این پا منبری هات رو بردار بیار پیش من ، ایشون هم قبول کرد آورد پا منبری هاش رو بعد گفت:

دونه به دونه این ها رو بفرست. آقای باقری گفت من دیدم هر کدوم ،اینا که گریه کنای امام حسین میرن داخل اتاق پیش آقای میلانی برمیگردن گریه کنان میان.

بعد همش گریه میکنن ،میگه ۲۰ تا از جوونا رو فرستادم رفتن اومدن دیدم همشون گریه میکنن خودم رفتم دیدم،

آیت الله میلانی نشسته کفنشون هم همونجا آقا چیه ؟

گفتش که هیچی من این جوونا رو صدا زدم که بگم تو امام حسین رو دوست داری بعد این جوونه گفت آره آقا من امام حسین رو دوست دارم گفتم،

خیلی دوسش داری بعد که من اینجوری میگفتم گریه کنان شروع میکردن گریه کردن .

همچین که اشک هاشون جاری میشد آقا این کفن خودشو میمالید به چشم های گریه کنا بعد اونا گریشون بیشتر میشده .

از کار این آیت الله میلانی بیشتر گریه میکردن. میگه گفتم آقا شما مرجع تقلید چه نیازی به اینجور چیزا داریم ایشون فرمودن که:

فلانی اگر چیزی به دردم بخوره همین توسل به حسین زهرا (س) ،

حلال جمیع مشکلات است ،حسین شوینده ی لوح سیئات است حسین

ای شیعه تو چه غم ز طوفان بلا

جایی که سفینتو نجات است حسین

 

یا ابا عبدالله حسین جان

ماهم امروز کاسه های گداییمون رو شما پر کنید یا ابا عبد الله

اصلا به خدا من خجالت میکشم به امام حسین بگم کاسه های گداییم رو پر کنه

اولین بارمم هست این حرف رو دارم میزنم اصلا نباید جلو امام حسین بگیم کاسه های گداییمون رو پر کنید برا امام حسین

باید بگی فدای زخم های بدنت فدای لب های تشنه ات

برا امام حسین باید بگی حسین جان ،فدای رگ های بریده ی گلوت

فدای علی اصغرت فدای علی اکبرت فدای خواهرت زینب کبری

این حرف ها رو باید بزنیم برا امام حسین نباید اینجوری صحبت کنیم ،

حالا ما یه جمله هم از دهنمون در رفت یا ابا عبدالله

از آب هم مزاعقه کردن کوفیان

خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

بودند دیو و دد سیراب و می مکید

خاتم ز غم قطع آب سلیمان کربلا

فدای تشنگیت یا ابا عبدالله

فدای دست و پا زدنت یا ابا عبدالله

آقا میگه خواهرش چه کرد اینجور بگم ناله بزنید

از حرم تا قتلگاه

زینب صدا میزد حسین

دست و پا میزد حسین

زینب صدا میزد حسین

فدات بشم دلش تاب نیاورد یه لحظه روش رو کرد سمت لشکر عمرابن سعد

به فریاد گفت آیا بین شما یه مسلمون هم پیدا نمیشه

بابا دارن پسر پیغمبر تون رو میکشن

غیرتتون کجا رفته دید جوابی نمیاد

به عمرابن سعد گفت عمرابن سعد پشت کرده

بی بی اینجا بی بی زینب ، رو به مدینه کرد صدا زد

این حسین توست حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *