حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم
نثار آقامون حجه ابن الحسن ارواحنا له الفدا صلواتی بفرستید.
در روایتی شریف از آقا امام صادق (ع ) هست که ایشان میفرمایند :دعای ۴ کَس مستجاب نیست،

 

یک مردیکه در خانه بنشینه و از خداروزی بخواد.

نشسته تو خونه تا ۱۲ ظهر میخوابه بعدم بلند میشه ناهار میخوره دوباره میخوابه آقا برو دنبال کار برو حرکتی بکن تا خدا روزیه توام برسونه .همینکه میگه خدایا روزی بده خدام جواب میده مگه من دستور کسب دادم گفتم برو دنبال روزیت دنبال کار تو تو خونه نشستی.

 

 

۲)مردیکه در حق زنش نفرین میکنه و میگه ان شاءالله مثلا :من از دست تو خلاص بشم .
ان شاءالله یه روزی باشه که من تورو نبینم هی نفرین میکنه.

جواب میاد که مگه اختیار طلاق این زنو من دست تو نذاشتم ؟ چرا طلاقش نمیدی؟ خب طلاقش بده بره پی کارش چرا هی نفرین میکنی؟ اگر مردی طلاقش بده .
این طلاق در چه صورتیه؟ درصورتی که از سازش کردن و ساختن مایوس شده و دیگه آخر خطه چون خدا از طلاق راضی نیست اما این آخر خطه و دیگه رسیده به جاییکه دیگه نه این میسازه نه اون میسازه اونوقت نفرین میکنه خدا میگه بیخود من اجابت نمیکنم .

 

 

۳)مردیکه مال خودش رو با دست خودش ازبین ببره و دعا کنه خدایا روزی مرا برسون .
پول داشت دارایی داشت اما خودش هدر داد بعد دوباره اومده میگه خدایا روزی منو بده .
خدا چی میگه ؟ میگه مگه من دستور ندادم که میانه روی داشته باش ؟ مگه من دستور به اصلاح مال ندادم؟ مگه نگفتم به اندازه خرج کن؟تو چیکار کردی؟ یهو ولخرجی کردی .
اقتصاد معنیش همینه یعنی میانه روی .

منکه بهت داده بودم خودت آتیش زدی به این پول .

این آیه رو خوند آقا امام صادق(ع) : اوناییکه وقتی خرج میکنند اسراف و سخت گیری نکنند و بین این دو حالت راه معتدلی پیش گیرند .

پس سومین کسیکه دعاش مستجاب نمیشه کسیه که با دست خودش مالشو اسراف میکند.

حالا قصش چیه ؟ خیلی مختصر عرض کنم : اسماعیل پسر حضرت صادق (ع) رفت بادست خودش همه مالشو داد به یه تاجر از امام صادقم مشورت گرفتا که بابا من اینو بدم به این ؟ آقا فرمودند نه مردم میگن این شرابخواره.
گفت بابا مردم یه چیزی میگن . امام صادق نهیش کرد اما باز اون برد داد بعد تمام مالش رفت به باد هوا .
بعد اومد کنار کعبه پرده گرفته بودش داد میزد خدایا مال منو بهم برگردون .
آقا امام صادق شنید اومد زد رو شونه های پسرش گفت دعات مستجاب نمیشه .گفت :برای چی؟ گفت چون موقعی که ما میگفتیم گوش ندادی و یهو هرچی پول بود یهو بردی ریختی تو بورس بعد حالا میخوای برگرده ، دعات مستجاب نمیشه .
آقای رئیسی که هیچی جدّ و آبادشم بیاد مستجاب نمیشه، خدا بهت عقل داده بود دیگه خودت بردی ریختی ، به ماچه.
پس اینم شد سومین کسیکه دعاش مستجاب نمیشه .

 

 

چهارمین کسیکه دعاش مستجاب نمیشه مردیه که مالشو بدون شاهد قرض میده .

بدهکارم میزنه و در میره و زیر بار نمیره .
تا میگه خدایا مال منو برگردون خدا میگه مگه من دستور ندادم شاهد بگیر مگه من دستور ندادم که بنویس ، امضاء بگیر ، چرا ازش دستخط نگرفتی ؟ چرا ازش نوشته نگرفتی؟ خب بابا توکه قرض میدادی ولو داداشته ولی ازش نوشته بگیر .
بعضی داداشا من دیدم اصلا تعارف ندارند خیلیم مهربوننا ولی میگن آقا یه چیز بنویس به من بده که من پنج میلیون از آقای حسن فلانی گرفتم در تاریخ فلان و فلان موقع باید پس بدم ، مینویسه و اثر انگشت و همه چیز محکم میکنه .
خدا میگه مرد حسابی من بهت گفتم شاهد بگیر، دستور به نوشتن دادم بعد حالا از دستت رفته داری آخ و اوخ میکنی که چی؟ این دعا برآورده نمیشه .

در یه روایت دیگه ای هست که

 

 

چهارم کسی رو معرفی کرده ، کسیکه در حق همسایه بد نفرین میکنه ، میگه خدایا منو از دست این همسایه بد نجات بده.

خدا میگه من راهشو گذاشتم خونتو بفروش خودتو خلاص کن. محلتو عوض کن برو جای دیگه .
ان ارض الله واسعاً ، زمین خدا وسیعه .
برو یه جای دیگه ، اصلا میری جای دیگه میری میبینی همه چی بهتر میشه.
صلی الله علیک یا ابا عبداالله .
امروز روز دوشنبست میخوام اول دلاتونو ببرم مدینه در خونه آقا امام حسن مجتبی (ع)، ما مدیون امام حسنیم ،گرفتار امام حسنیم ، ما باید ارض ادب بکنیم محضر آقا امام حسن مجتبی ، نمیدونم کدوماتون مدینه رفتید ؟ خداقسمت کنه اوناییکه نرفتن یه روز صبح بعد نماز صبح برن مدینه قبرستان بقیع رو زیارت کنند طعم اون لحظاتو بچشند ، خیلی میچسبه ها بعد نماز صبح رو کنی سمت قبرستان بقیع بعد بری اونجا نگاه کنی هی اشک بریزی گریه کنی هی ناله بزنی ، قربون امام حسن برم هم تو حیاتش غریب بود هم بعداز حیاتش غریب بود الانم که هست غربت موج میزنه تو روضه های امام حسنم این خیلی ظهور داره .
آقا امام حسن رو اون نانجیب که مسموم کرد به زهر هلاهل ، بدونید عزیزان این زهر هلاهل بگم چیکار کرد با امام حسن ، معده ی امام حسن رو تیکه تیکه کرد طوریکه دیگه هردوایی امام حسن میخورد فایده نداشت دیگه نمیتونست از دم خونه بیاد بیرون، زهره صادقی:
سابقه داشته چندین بار دیگه ام مسموم شد، منتها میومد خودشو روی قبر پیغمبر مینداخت شفا میگرفت اما این زهر یه کاری کرد که دیگه آقا از در خونه ام نمیتونست بره بیرون همینطور افتاد تو بستر بیماری تا اون ساعتی که صدا زد کنیزا زینبم رو صدا کنید بیاد ، یه وقت دیدند زینب (س) هی دست روی دست میزنه هی صدا میزنه برادرم حسن ، غریب برادر ، مظلوم برادر ، داداش طبیب صدا کنم؟ فرمود :نه خواهرم حسینمو صدا بزن بیاد.
ابی عبدالله اومد همه برادرا اومدند سر امام حسن رو به دامن گرفتند اینجا خیلی مجلس با سوزو گدازی بود همه ناله ها بلند بود گریه ابی عبدالله جاری میشد رو صورت امام حسن .همچین که چشمان مبارکو باز کرد صدازد حسین جان برای من گریه نکن ، لا یوم کیومک یا اباعبدالله ، اولین کسیکه این جمله رو گفت امام حسن بود ، هیچ روزی روز تو نمیشه حسین جان یعنی اگر من تو بسترم شما دور منید اما کربلا میاد یه ساعتی حسین جان گرگ های شامی و کوفی دورتو میگیرند
هرکی گرفتاره بسم الله هرکی ناله داره بسم الله، حسن جان طلب آب میکنی بجای آب جوابتو با نیزه و شمشیر میدن حسین جان حسین جان .

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *