حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۱۷۵

●و قال (علیه السّلام) : فَی تَقَلُّبِ الاوَالِ عِلمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ

●در دگرگونی اوضاع جوهر انسانها شناخته می شود.

 

حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم به فداشون می‌فرماید:

فی تقلب، برای دگرگونی میاد، دگرگونی

یا مقلب الاحوال ، یعنی ای کسی که حال آدمو عوض می‌کنی،

حول حالنا ،حال ما رو عوض کن تغییر بده، باحسن الاحوال ، به اون بهترین احوال حال مارو عوض کن.

اینجا هم فی تقلب الاحوال یعنی توی دگرگونی احوال ،

مثلاً امروز سالمه فردا مریض میشه، این بهش میگن تقلب الاحوال .

امروز مشکلی نداشتا ، فردا می‌بینی مقروض میشه گرفتار میشه، بدهکار میشه، ورشکست میشه،

تو اوج بود حالا الان تو شکسته ،تو ذلته تا دیروز عزیز بود حالا الان ذلیل شده.

یا برعکس دیروز ذلیل بوده امروز عزیز شده .

مثلاً حالا اینور اونور می‌شه دیگه ، خب توی اینجور موقع‌ها یه اتفاقی میفته.

علم جواهر الرجال ، اون جوهر مردها شناخته میشه .

اینکه این آقا یا خانوم ، چند مرد حلاجه چی بوده،

پس عزیزان توی این دگرگونی حالات یه اتفاقی هست شناخته شدن جوهر مردان، جوهر همون گوهره ، چون عربا گ ندارن میگن جوهر،

گوهر مردان شناخته میشه . خیلی از مردها هستند که ظاهر و باطنشون متفاوته .

فیلم بازی می‌کنن ،خوب ادا در میاره بعد باهاشون یه مسافرت میری قشنگ دستت میاد. ماها یه وقتایی با خودمون هم فریب کاری می کنیم،

یه جوری میشه که خودمونم فکر می‌کنیم که خیلی علیه السلام هستیم.

باور مون میشه که می‌آییم مسجد اهل نمازیم و اهل خداییم چه و چه..

خدا یهو یه امتحانی میاره برای ما جلو که می‌گیم نه بابا مسجد رفتنامون و اینا همش ظاهر کاره ،

این باطن کاره تغییری نکرده. باطنمون خرابه باطن آلوده است،

یه وقتایی خدا برای اینکه منو به خودم بفهمونه هی سنگ و خس و خاشاک می‌ندازه جلو پام ، که یه وقتایی مثلاً میریم یه جایی می‌بینم که نه اون که ما هی میومدیم مسجد و فلان و اینا ،

اونا چیزی رو تغییر نداده اگه واقعاً تغییر داده بود خب اونجا هم که رفتم باید همین باشم،

اونجا که رفتم اینجوری نیستم .

عزیزان امتحان‌های الهی آدمو خوب به خود آدم حداقل نشون میده .

یا اینکه مثلاً احوال دگرگونی احوالات باعث آگاهی خود ماها میشه نسبت به همدیگه. مثلاً آدم بچه‌شو یهو می‌شناسه میگه این بچه بی‌معرفته ،

این فقط تو خوشیا منو می‌خواد مثلاً دیدی فلان جا اینجوری شد اصلاً دیگه ما رو ول کرد .

می‌فهمه جوهر طرف ،گوهر طرف شناخته میشه. پس بحث امتحانات بحث مهمیه، توی دگرگونی‌های اجتماعی می‌بینی طرف حالاتش فرق می‌کنه،

مثلاً اینجا هم مثال آورده دیروز ثروتی نداشت امروز به یه نوایی رسیده یا مقامی نداشت به یه مقامی رسید.

میگه یهو می‌بینی سوار مرکب غرور می‌شه خب اینا تو این امتحان مردود میشن.

خدا انشالله به ما توفیق بده ،

تقریباً می‌خوام بگم این حکمت ۱۷۵م در راستای همون حکمت دیروزه که خوندیم.

 

خدای متعال بهمون توفیق بده ایشالله باطنمون اصلاح بشه.

دیشب یه جا منبر بودیم گفتم که عزیزان اگه یه کسی بهتون بگه خدا هدایتتون بکنه نباید ناراحت بشی.

باید بگی خدا منو هدایت بکنه،قلبم باطنم، درست بشه اصلاح بشه .

به طرف میگن خدا هدایتت کنه، بر می‌خوره بهش.

که این یکی از دعاهای خوبه،اهدنا الصراط المستقیم

خدایا ما رو هدایت کن به صراط مستقیم هر روزم داریم چندین نوبت داریم از خدا اینو می‌خوایم.

این باطنمون قلبمون جانمون مثل ظاهرمون حالا البته اگه ظاهرمونم اصلاح باشه، درست باشه ، باطنمونو هدایت بشه اصلاح بشه .

 

خب روز شهادت آقا جوادالائمه علیه السلام ، جان عالم فدای امام جواد دلهامونو ببریم در خونه امام جواد

خیلی تو بحث توسل تو مسائل دنیایی و اینا امام جواد علیه السلام توسلش مجربه امروز کاسه‌های گداییمونو بگیریم در خانه امام جواد

کاسه‌هایی که داریم رو مقابل امام جواد بگیریم

عزیزان میگن امام جواد وقتی مسموم شد تو خانه‌ای که درش بسته بود هرچی ناله زد

صداش به گوش کسی برسه ام فضل به این کارگراش به این نوکرها گفت که هر چی می‌تونی سر و صدا کنید

گفتم برای چی سر صدا کنیم

گفت می‌خوام صداش به گوشم نرسه یا صداش به گوش کسی نرسه آقا چرا می‌گفت نمی‌خوام یه وقت دلم بسوزه اینجوری بود این زنا اینطوری بود

گفت نمی‌خوام دلم به ره بیاد تا می‌تونی سر و صدا کنید

انقدر سر و صدا کردن امام جواد تو حجره دربسته

انقدر گفت جگرم می‌سوزه یه خورده آب بدید یه خورده آب بدید

امام جواد با لب عطشان جان به جان آفرین تسلیم کرد

روز شهادته اجازه بدید من این روضه رو کامل بخونم بعد دارد اون نامرد دستور داد گفت بدن جوادالائمه رو ببرید

بالا پشت بوم زیر آفتاب

سه روز بدن آقا امام جواد رو زیر آفتاب بالا پشت بوم

بعد سه روز دیدن که عجب این کبوترا میان بالاشونو به هم میدن آفتاب نیفته رو بدن امام جواد

دستور دادن گفتم بدن جوادالائمه را از بالا پشت بوم پرتاب کن پایین

اما با همه این اوضاع احوال می‌خوام بگم لا یومک لیومک یا اباعبدالله

روزی مثل روز تو نمی‌شه

اونجا کربلا بدن امام حسین سه روز رو خاک کربلا بود

آیا کبوتری بود بیاد نه والله

بین سر و بدن امام ابی عبدالله ۴۰ منزل شاید فاصله شده

 

صلی الله علیک یا مظلوم یااباعبدالله

هرچی صدا زد از اسقونی شربت من الما یه جرعه آبم بدید اما جوابش چه شد بیشتر زدن

اونایی که شمشیر داشتن با شمشیر زدن

اونایی که نیزه داشتن با نیزه زدن

یه عده‌ام با سنگ زدن

عزیزان بگم سند تشنگی ابی عبدالله این بود

امام سجاد با انگشت سبابه رو قبر بابا نوشت

هذا قبر حسین بن علی بن ابی طالب الذی قتلوا عطشانا

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *