بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۲۹۱
●قال ( علیه السّلام) : اِحذَر اَن یَرَاکَ الله عِندَ مَعصِیَتِهِ وَ یَفقِدَکَ عِندَ طَاعَتِهِ فَتَکونَ مِنَ الخَاسِرینَ
●بترس که خداوند تو را به هنگام گناهان بنگرد ، و در طاعت خویش نیابد ، آن گاه از زیانکارانی.
حضرت امیر صلوات الله علیه در این عبارات نورانی میفرمایند :
احذر ، یعنی بر حذر باش یعنی حواست جمع باشه
ان یراک الله ، اینکه خدا تورو ببینه
خب خدا ببینه مگه بده؟ نه ،
کجا ببینش مثلاً مهمه ، عند معصیته
بترس بپرهیز بر حذر باش از اینکه خدا تو رو ببینه عنده معصیته
موقعی که داری گناهشو میکنی
موقع نافرمانیش خب مواظب باش که خدا تو رو نزد معصیتش حاضر نبینه .
مشغول گناهی و خدا هم داره تو رو میبینه .
طرف اومد پیش پیغمبر گفت یا رسول الله اون موقعی که گناه میکردیم خدا ما رو میدید؟
پیغمبر فرمود : بله
جیغ کشید گفت وای خاک بر سرم بدبخت شدیم که وا فصیحتا آبرومون رفت آبرومون رفت
و یفقدک عند طاعته
و بر حذر باش که خدای متعال ، یفقدک تو رو نبینه عند طاعته ،
و در نزد طاعتش تو رو چه جوری ببینه؟ غایب ، نیستی .
اونجا که باید باشی نیستی ، اونجا که نباید باشی هستی.
بپرهیز بترس حذر کن که نکنه یه وقت مثلاً آقا تو نماز اول وقت اذان گفتن تو یه جا دیگهای ،
دقت کردی اذان گفتن تو یه جا دیگهای ، حقوق واجبتو باید ادا بکنی نیستی .
مثلاً بعضی از اصحاب بودن بعضی از کسانی که بودند که اینا رفته بودن تو غار ، تو غار رفته بودن غارنشین شده بودم زن و بچه رو ول کرده بودند.
حضرت نهیب زدند فرمودند که ، کی گفته ، من گفتم این کار هارو بکنید ؟
یکی اومده بود از سفر برگشته بود پیش آقا ، میگفت فلانی عجب آدم خوبی بود با ما همسر بود ، توفیق داشتیم در خدمت ایشون بودیم .
آقا فرمودند چیکار می کرد ؟
گفتن آقا هرجا میرسیدیم سجاده مینداخت و مشغول میشد و اینا
نماز میخوند و اینا ،
بعد آقا فرمود خب کاراشو کی انجام میداد ؟
ببینید میخوام بگم که بعد آدم رو اصول جلو بره روی چهارچوب بره جلو .
آقا فرمود خب کاراشو کیا انجام میدادن ؟ گفت آقا ما ، ما توفیق داشتیم براش چایی میریختیم ، براش جا پهن میکردیم براش نمیدونم همه کارا رو ما انجام می دادیم.
لباساشو میشستیم ، آقا فرمود پس همه شما از او بالاترید .
همه شما از او بهترید ، ببین میخوام بگم الان اینکه زن و بچه رو ول کنی و…
اونجا که باید باشی ، باشی.
خدا دوست داره تو رو ببینه اونجایی که باید باشی ،
اونجایی که نباید باشی باید جیم بزنی ، اونجا مثلاً میبینی چند تا آدم خلافکار وایسادن فرار کن ،
میبینی یه زن داره میاد ، حاج آقا خسرو شاهی می فرمودند،
قدیما اینجوری بود ، اصلاً یک حجب و حیایی بود یک عفتی بود هم برای زنا هم و غیرتی بود برای مردا
بعد تعریف می کرد چند تا دانشجو می خواستن برن آلمان
اینا نماز اول وقت فکر کنم آلمان بود ، خارج ، کشور خارج
نماز اول وقت بود ، اینا باید سوار هواپیما می شدن.
اینا برآورد کردن که اگر سوار هواپیما بشن نمازشون مشکل پیدا میکنه،
باید میرفتن سمینار بود نمیدونم چی بود.
مثلاً اونجا آزمون میدادن بعد شاگردان یکی از علما شاگردان بزرگان دیدن که اگه بخوان سوار هواپیما بشن ،
نمازشون مشکل میخوره ، تاخیر میفته قضا میشه از این حرفا .
قید سفر رو زدن ، گفتن آقا ما نماز میخونیم ، خدا گفته الان اینجا باید باشی ما هم اینجاییم.
بعد اونوریا خب میز گذاشته بودن و برگه امتحان و فضا درست کرده بودن
یهو دیدن ۱۰ تا از این دانشجوها غایبن ، پرس و جو کرده بودن گفته بودند که این ۱۰ تا کجان و اینا ،
بعد خبر رسیده بود که اینا دینشون دین اسلامه.
باید تو یه ساعت خاصی نماز بخونن ، اینا انجام وظیفهشون نماز بوده و لذا به اون تکلیف شون عمل کردن.
دیگه نتونستن سوار هواپیما بشن و شرکت کنن تو این امتحان ،
اونا گفته بودن عجب آدمای متعهدین اینا ، این ۱۰ تا چه آدمهای متعهدین.
حالا که اینجوریه ، ما یه امتحان دیگه برگزار میکنیم ،
یه مثلاً یه آزمون دیگه برگزار میکنیم به این ده نفر پیغام داده بودند تشریف بیارید .
حالا خدا ببین دوست داره تو رو اونجایی که باید،
تو اونجا باش بقیه رو خدا درست میکنه اصلاح می کنه.
خب حالا ماها دقیقاً همون موقع نماز خیلیامون نیستیم
خدا الان دوست داره بنده ش تو زیارت عاشورا بخونی
الان بیا اینجا بین الطلوعین هی بگی،
سبحان الله العظیم و بحمده استغفرالله و اسئله من فضله
اینو بگی و خدا هم هی فصلشو جاری کنه فضلشو جاری کنه
اونجا که باید باشی باید باشی .
خب اگر حالا شما رعایت نکردی پای گناه بودی موقع گناه پای گناه بودی
موقع واجبات یه جا دیگه بودی
چه اتفاقی میافته ؟
نگاه کن فتکون من الخاسرین
میشی چی ؟ از خاصرین
اون موقع آیه قرآن میاد میخوره تو پیشونیت
ان الانسان لفی خسر
قیامت که میای میگن این لفی خسره این آقا این خانم از لفی خسراست
پس اگر میخواید لفی خاسرین نباشید چیکار کنید ؟
اونجایی که باید طاعت باشه حضور پیدا کنی
اونجایی که نباید باشید از گناه و اینها فاصله بگیرید.
ما خدا رحمت کنه مادربزرگمون ، من پدربزرگمو دیده بودم یه شبحی از پدربزرگم تو ذهنم هست
بعد یادمم بود که دیدید دیگه از تو فامیل مسجد فامیلی اینا
همه میشینن دور هم ، من خیلی منبر رفتم اینجوری
کنار هم می شینن دو تا دو تا ، سه تا سه تا هی شروع می کنن غیبت کردن
و نمیدونم فلانی چیکار کرد فلانی کجا رفت و هی از این حرفا می زنن
یادمه پدربزرگم میرفت یه ستون بود از این ستونهای آهنی گردا
تکیه می داد ، فقط هم جای یه نفر بود.
من نمی دونستم برا چی تنها می شینه ، بعداً مادربزرگم گفتش که ، ما به این پدربزرگ مون می گفتیم حاجی بابا
مکه رفته بود بهش میگفتیم حاجی بابا.
گفتش می دونی چرا حاجی بابا میره اونجا میشینه
گفتش به خاطر اینکه گوشش به غیبت باز نشه
می گفت از اول مجلس دو ساعت سه ساعت تنهایی رو تحمل میکنه
تا گوشش به غیبت باز نشه.
اینجوری قصه اینه آدم اونجا که نباید باشه نباشه .
خب و اذا قویه میفرماید هر وقت قوی میشی قدرت پیدا میکنی ،
فقو علی طاعه الله
اسباب طاعت خدا رو فراهم بکن.
زور داری قدرت داری حال داری نشاط داری بسم الله
برو پیش عالم ، عالم ببین وقتی عالم ببینی جون پیدا میکنه نشاط پیدا میکنید برای عبادت خدا برای بندگی خدا
قدرت پیدا میکنه دیگه ، درسته هر وقت حال داشتی سریع دو صفحه قرآن بخون این دو صفحه قرآن نورانیت میکنه
میبرتت فضا میبرتت بالا
و اذا ضعفت حضرت میفرماید،
هر وقت ناتوان میشی خب این ناتوانیو بیار کجا؟
فضعف عن معصیه الله
در برابر معصیت خدا اسباب گناه رو کم کن ، ضعیف کن
مثلاً ناتوان شدی چیکار کن ؟
بعضیا اینجوری ، بعضیا برعکسن ناتوان میشن از نمازشون میزنن
نشسته میخونه ، بعد پای گناه که میشه ها یک جستن می کنه.
بابا قوی میشی ، تا در طاعت قوی باش ضعیف میشی در گناه .
در گناه ضعیف باش ، دیدی از پا افتادی ناتوان شدی دور و ور یه سری چیز میزا رو خط بکش .
با فلانی نگرد با فلانی نشین که بدبختت میکنه بیچاره ات می کنه.
صلی الله علیک یا اباعبدالله
همینا نشاط به ما میده همین ذکر امام حسین
همین که شما هر روز صبح که میشه دستتو رو سینت بزاری یه چند مرتبه بگی
صلی الله علیک یا اباعبدالله
این زیارت از دور چه مزهای داره چه مزهای داره چه حال خوشی داره
اون موقعی که تو با امام حسین باشی اینا نیرو میده به آدم در طاعت خدا قوی میشی
صلی الله علیک یا اباعبدالله
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
حرمت عرش معلی ست اباعبدالله
من اجازه بدید امروز دلاتونو میبرم در خانه باب الحوائج علی الاصغر امام حسین اصغر من کی به زبان آمده
حرمله با تیر و کمان آمده
بلبل من لباش ترک خورده بود
تیرش نمیزدن خودش مرده بود
این بچه دیگه داشت تموم میکرد
امام حسین خواست یه باری از رو دوش مادر برداره یه غمی از غمهای زینب کبری کم بکنه
چون این بچه تو خیمه جون میداد از دنیا میرفت
برای اهل خیام سخت بود
هم می خواست باری از دوش اونا برداره هم میخواست اتمام حجت بکنه
فلذا صدا زد اما ترونه کیف یتظلی عطشا
نمیبینید چه جور داره تلظی میکنه
صدا زد اگه آبش بدید میمیره ندیدم میمیره
سیراب بمیره لااقل
خودتون اگر به زعم شما من کافرم
شما بگیرید این بچه رو خودتون آبش بدید
صلی الله علیک یا مظلوم یا عبدالله
اصغر من کی به زبان آمده
حرمله با تیر و کمان آمده
غنچه یاسم شده ارغوانی
زیر سم اسب کسی نمانی
حسین جان حسین جان