حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۱۱۰

●قال (علیه السلام): مَا عَال مَن اقتَصد..

●حضرت امیر علیه السلام می‌فرمایند :

آنکه میانه روی کند تهی دست نخواهد شد.

 

پس بنابراین اونی که در زندگیش میانه رو هست فقیر نمی‌شه.

پس یکی از اون چیزایی که فقر میاره، زیاده‌روی ولخرجیه.

چند تا حدیث من دیدم که خیلی جالب بود مثلاً

 

رسول خدا می‌فرماید : میانه‌روی در مخارج زندگی نیمی از معیشت انسان رو تامین می‌کنه.

در حدیث دیگه از امام صادق علیه السلام می‌فرماید: من ضمانت می‌کنم کسی که میانه‌روی پیشه کنه هیچ وقت فقیر نمی‌شه.

بر اساس این پولی که داری یه خورده یه برنجی بخری که بتونی کنارش یه روغنی بخری و یه چیزی هم برات بمونه ، که اگه بچت یه موقع مریض شد بتونی یه دارویی بخری.

یهویی بلند میشه میره کل پولشو برنج می‌خره دیگه پولی نداری که بخواد بره چیز دیگه‌ای بخره ، حبوبات بخره رب بخره، گرفتار میشه توجه فرمودید میانه‌روی باید داشته باشید.

 

میانه‌روی نه فقط تو مسائل اقتصادی بلکه تو همه کارها مطلوبه حتی در عبادت هم باید انسان میانه رو باشه.

مثلاً میگه آقا من می‌تونم ۱۰ جز قرآن بخونم باشه اشکال نداره میانه رو باش .

یه دونه بخون، دوتا بخون یهویی کلی می‌خونه فردا غش می‌کنه. کم بخون ولی بتونی که همیشه بخونی.

من یکی دو تا داستان هم برای شما آماده کردم که خیلی جالبه در بحارالانوار ولید بن ساقب میگه که:

یک روزی خدمت آقا امام صادق علیه السلام بودم یه مرد بینوایی ، بدبختی اومد و از امام صادق پول خواست .

حضرت هم دست کردن در جیب مبارک و یه پولی بهشون دادن و رفت.

بعدش یه فقیر دومی اومد و امام به اون هم کمک کرد و بعد از مدتی فقیر سوم اومد، این سری امام به فقیر سوم پول نداد براش دعا کرد گفت ان شاءالله خدا بهت وسعت عطا کنه .

بعد امام صادق به ولید بن ساقب فرمود اگر کسی مالی داشته باشه و همه اون رو در راه خدا خرج کنه جوری که هیچ چیزی براش نمونه، این شخص در شمار کسانی جا داره که دعاشون مستجاب نمی‌شه .

ولید بن ساقب میگه که اون سه گروه چه کسانی هستند:

یکی از اون‌ها کسیه که همه اموالش رو در راه خدا صدقه بده بعد دست به دعا بردار و بگه خدایا به من روزی عنایت کن .

بعد خدای متعال میگه آیا ما به تو روزی ندادیم خودت برداشتی همه رو دادی رفت. یعنی در صدقه دادن هم میانه رو باشید .

حضرت صادق علیه السلام وقتی این آیه رو شنیدند: والذین اذا انفقو لم یصرفو ا

اونایی که انفاق می‌کنند اسراف نمی‌کنند بعد یه مشتی رو از رو خاک برداشت ، از سنگریزه‌ها برداشت و محکم توی دستش گرفت گفت که این همون سخت‌گیریه بعد یه مشت دیگه برداشت دستش رو باز کرد و همینجوری سنگریزه‌ها ریخت . گفت این هم اسرافه بعد یک مشت دیگه برداشت دستشو یه کمی باز کرد و از بین انگشتاش یکمی ریخت و یه مقداری هم در دستش باقی موند.

حضرت فرمود این میانه رو ، این اعتداله. و خدای متعال هم دوست داره شما میانه رو باشید و حساب کتاب مالتون رو داشته باشید.

مثلاً یه موقع هست که در راه اسلام همه اموالش رو میده، این میشه ایثار .

مثلاً ضرر رسوندن به بدن اشتباهه ولی یه موقعی میشه که در راه اسلام خونت ریخته بشه و شهید بشی. پس یه جاهایی اقتضاء می‌کنه.

 

مثلاً خانوم حضرت خدیجه علیه السلام که تمام مالش رو در راه اسلام انفاق کرد، رشد و نمو اسلام در برکت این کار حضرت خدیجه است. انقدر این ثروت خرج شد سلمان خریده شد، مقداد، بلال خریده شد، کلی از اصحاب خریده شدند. دیگه هیچ چیزی برای این خانم باقی نمی‌مونه حتی یک کفن. بعد انقدر این بانو محکم شده و قوی دل شده که موقع مرگش دخترش فاطمه زهرا رو صدا می‌زنه کنارش میگه دخترم ، من روم نمیشه که از بابات رسول خدا بخوام ، چقدر این زن با حیا می‌شه ، چقدر این زن اوج گرفته.

دخترم من کفن ندارم و از اول قبر می‌ترسم به پدرت بگو اون عبایی رو که در غار حرا رو دوشش می‌نداخت رو اون رو کفن من بکنه .

بعد ببین خدا چه جوری این زن رو می‌خره موقعی که خبر می‌رسه، از بهشت براش کفن میاد.

این کفن انقدر هم بزرگ بود که پیامبر اون رو برید و ۵ تا تیکه کرد یه قسمتی شد برای حضرت خدیجه.

یه قسمتیش هم گفت این مال خودمه و بقیشو داد به حضرت فاطمه گفتش که یه تیکش برای حضرت علی

یه تیکش برای خودته. ولی یه تیکه‌اش هم برای حسنه.

این‌ها همه سر سفره حضرت خدیجه بودند یعنی پنج تا کفن نبود یه کفن بود برای حضرت خدیجه بود فرستاده شد که برای این‌ها هم رسید.

حالا این خانم مثل امروزی مثل دیشبی داشت در بستر به پهنای صورت اشک می‌ریخت این لحظه رو شما تصور کنید یک سری از زن‌ها دورش نشسته بودند می‌گفتن چرا گریه می‌کنی ؟

چرا اشک می‌ریزی؟ جای تو که خوبه برات از بهشتم که کفن اومده

برای چی ناله می‌زنی ؟ خدیجه گفت آخه ناله من، گریه من، برای دخترم زهراست.

این بچه یتیم میشه .دختر مادر می‌خواد چند جا دختر، مادر باید بالا سرش باشه کنارش باشه .

بعد اسماء  اونجا بوده و گفته بی بی خیالت راحت من حق مادری رو ادا می‌کنم .

مثلاً با خودش گفتش کجا یه مادر به درد دختر می‌خوره ، اولیش شب زفافه

اسماء یهو شب زفاف پیداش شد. یه سری زن‌ها که جمع شدند شب عروسی حضرت فاطمه، پیامبر گفت ای خانم‌ها ازتون خیلی ممنونم .

این دخترم مادر نداشت شما براش مادری کردین دیگه برین خونه‌هاتون.

پیامبر بعد از اینکه یکم نصیحت و صحبت با حضرت علی و فاطمه کرد وقتی اومد بره، دید اسماء جلوی در وایساده.

بعد گفت اسما تو چرا نرفتی؟ گفت من با خدیجه وعده کردم حق مادری رو به جا بیارم بعد اینجا اسماء خودشو رسوند.

اینجا من میگم ای کاش اسماء اون موقعی هم بودی که فاطمه بین در و دیوار بود

ای کاش اون ساعت هم بودی و حق مادری رو ادا می‌کردی

فدای اون ناله‌ها بشم

السلام علیک یا سید تنا و مولا تنا انا توجهنا وستشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیه عند الله اشفعی لنا عند الله

اما این وضع حمل خیلی متفاوت بود آخه شما شنیدید یه درختی که میوه میده اگه میوه‌اش کال باشه   بخوای این میوه رو بچینی یه وقت می‌بینی شاخه هم از درخت جدا می‌شه

فرزند بی بی هنوز ۶ ماهشه ، وقتی می‌خواد از مادر جدا بشه جان مادر رو به درد میاره اون لحظه بی بی زمین افتاد

فضه خودش رو به بالین بی بی رسوند اما از اینجا به بعد خیلی دردناکه

من میگم و شما هم ناله بزنید

فضه میگه دیدم بی بی یه لحظه چشمشو باز کرد صدا زد فضه بگو ببینم علی رو کجا بردند گفتم بی بی علی رو بردند سوی مسجد

میگه با همون حالش بلند شد و دوان دوان سمت مسجد رفت یه وقتی خودشو رسوند به آقا دست انداخت به کمربند مولا علی

گفت نمی‌ذارم ببریدش هر کاری می‌کردند

بی بی رو جدا کنند نمی‌شد

صدا زد قنفذ دست فاطمه رو کوتاه کن

زهرا جان زهرا جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *