حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

حاج اقا ذوالقدر

صوت جلسه??

اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله و صلی الله و الله سیدنا و نبینا و طبیب نفوسنا حبیب قلوبناالذی سمی فی السما باحمد و فی الارضین بابی القاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله و سلم و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین به پیشگاه مولامون حجت بن الحسن روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا اجماعا صلوات حیدری بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

مجلس مزین هست بنام آقا امام سجاد زین العابدین (ع) تقدیم به امام سجاد صلواتی صلواتی بفرستید.
در رابطه با آقا امام سجاد (ع)بحثی که هست حضور اون حضرت و پناهگاه هست برای زنان و یک سری از دختران مصیبت دیده ، خب حتما میدونید که امام همیشه پناهگاهه ،امام در مصیبتها و در گرفتاریها میشه مامن ،اگر آدمی میخاد از گرفتاری و از مصیبت به جایی پناه ببره به دامن امام پناه میبره، امام تو اون لحظه حساس نقش کلیدی داره واینکه بیشتراز بقیه مصیبت رو درک میکنه کسی نیست جز امام،یعنی مصیبت کربلا یه اوجی داره یه درجه ای داره مثلا شما فکر کنید درجه صد رو داره تا درجه صد رفته ،این مصیبت رو من چقدرشو میفهمم؟این مصیبت کربلارو من خیلی بفهمم یک درصدشو میفهمم ،آدم هرچقدر معرفتش نسبت به امام بالا بره همینطور درکش از مصیبت بالا میره معرفتش از مصیبت بیشتر میشه بعد این بال بال زدنش داغ مصیبت رو جیگرش بیشتر اثر میکنه این نهایت مصیبت رو کی میفهمه؟اون درجه صدش رو خود امام فقط میفهمه ولا غیر، حالا ببینید کسیکه نهایت مصیبت برای اوست یعنی تمام مصیبت برای اوست باید مامن و پناهگاه باشه برای بقیه و همه به او پناه بیارن و امامی که تمام این مصیبتهارو داره از نزدیک لمس میکنه

امام زمان (عج) حتما شنیدید که آقا میفرماید صبح و شام برات گریه میکنم یا جدا اگر اشک چشمم خشک بشه برات خون گریه میکنم ،خب این مصیبت رو امام زمان هم درک میکنه ، آقا حجه ابن الحسنم هم همان درجه صدیکه امام سجاد (ع)درک میکنه ،منتها اینجا یه فرقی هست بین امام سجاد و امام زمان ،اونم اینه که امام سجاد (ع)شاهد وقایع کربلا دونه دونه از نزدیک بوده و اینها چیزهایی بوده که حضرت به عینه دیده تو کربلا ،مثلا ما تو مصیبت امام صادق خیلی میسوزیموگریه میکنیم ،میگیم اومدن دست آقارو بستن اون نانجیب سوار مرکب بود و از عقب حضرت رو همینطور میکشید دنبال خودش بعد چقدرم محزون میشیم گریه میکنیم ولی آدم وقتی میاد به مصیبت امام سجادکه میرسه و نگاه میکنه میبینه که خیلی بالاتره خیلی بالاتره،من یه نمونش رو میگم خدمت شما ببینید مصیبت امام سجاد چی بوده

حضرت سجاد رو بر شتر لاغری که جهاز نداره سوار کردن یعنی محملی روش نیست اصلا اکثر همین محملا که گذاشته بودن رو شترها اینا سقف نداشت تمام منزل هاییم که بقیه دخترها و خانمها اومدند تو این حالت اومدن نه اینکه شما فکر کنید یه محملیکه سقف داره اینها زیر سایه اون سقف میشینن، نه اصلا سقفی نبوده ،حالا شما حساب کن امام سجاد رو توی محمل هم سوارش نکردن بلکه یه شتریه لاغر بدن جهاز ،این صحنه ای که میگم رو خوب تصور کنید ،در نقل هستش که دستان امام سجاد (ع)رو به گردن بسته بودن و تمام مسیر رو حضرت به این شکل اومدند در حالیکه زنجیر رو به دست بسته بودند و گردن انداخته بودند …… پاهای امام سجادرو هم به شکم شتر بسته بودند خب این وضع امام سجاد(ع) بوده و به این شکل آقارو منتقل کردن تا شام ،تو این مسیر حالا یه عده نگاهشون به امامه ،کیا؟؟همون دختر بچه ها،همون خانمها و تواین مسیر امام سجاد(ع) باید اینارو رهبری کنه ،امام است دیگه و به اینها خط بده .
آقا ابا عبدالله وقتی داشت میرفت میدان با این بچه ها صحبت میکرد و میفرمود آرام باشید به خدا توکل کنید خدا برای شما بسه و خدا هست و همینطور هی میفرمودن آقا ابا عبدالله (ع) ،حالا ببینید ازاینجا به بعد از شهادت امام حسین به بعد تازه اینارو باید امام سجاد بگه و دونه دونه اینارو بهشون بگه ،امام سجاد با اهل بیت صحبت میکرد اما با مردم یه کلمه هم صحبت نمیکرد،این وظیفه وظیفه خانم زینب کبری بوده ،خب بله یه جاهایی هم امام سجاد(ع) صحبت کردند ولی عمدتا دیگه حضرت سکوت کرد دیگه صحبت نکرد سن شریف امام سجاد (ع) در کربلا بعضیها میگن ۲۲ سال بوده بعضیها میگن ۲۴ سال و اون جاهاییکا ضرورت میشد میومدن جلو سخن میگفتن این بیماری امام سجاد (ع) هم گویا ادامه داشته این نبوده که فقط مخصوص روز عاشورا باشه یعنی مریض احوالی حضرت ادامه داشته همینطور که مردم نگاه میکردن میفهمیدن این آقا بیماره و حالشون خوب نیست. خب مردیکه هم بیماره هم مصیبت دیده و هم داره اسارت میبینه و هم داره امامت میکنه هم پناهگاهه تمام بچه ها و تمام خانمهاست ،این مصیبتها همش در امام جمع شده بود ،آقا میرسیدند به یه منازلی که کار سخت شد مثلا رسیدن به یه منزلی که بارندگی شدید شد طوریکه مجبور شدن دوسه روز بمونن تو همون منزل و اونجا سقفی نداشتن ،چقدر سخته؟ این بچه ها به کی پناه ببرن وقتی دختر بچه اذیت میشه چیکار کنه؟ این بچه ها به آغوش کی پناه ببرند میرسن به یک منزلی که دختر بچه ها گم میشن آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام یه سری یادگاری های خیلی به خصوص داشته از جمله همین دختر سه ساله امام حسین همه میدونن که این قلب امام حسین هست این یک مورد خاصی برای آقا اباعبدالله الحسین است امام حسین علیه السلام به این بچه خیلی التفات می‌کرد خیلی توجه می‌کرد دست خود امام سجاد علیه السلام که به گردن بسته شده

این دختر سه ساله رو چیکار کنه امام سجاد می دید که بعضی از خواهراش از کثرت خستگی بی حال هستند کاروان میخواد حرکت کنه این دختر همینجور روی زمین مونده اینها همه مصیبتی امام سجاد علیه السلام دیده و داغ همه اینها رو دل امام سجاد علیه السلام هست وضعیت خواهران رفتن گفتن خواهر جان پشتو میخوایم بریم در جواب گفته که شما برید من نمی تونم بیام گفتم پاشو بریم؛ اینجا بیابون شیرها میان درنده ها میان

رسیدن به یک روستایی که مردم این روستا فهمیدند که این شمر لعنت الله علیه هستند مردم گفتند کسانی که به اهل بیت پیامبر  رحم نکرده اند را راه نمی دهیم و این ها مجبور شدند یک منزل دیگر راه بروند مثلاً آنها توی آفتاب حرکت کردند ساعت ۳ رسیدن به این منزل حالا مردمان این روستا راه نمیدن مجبور شدندیک منزل دیگر راه بروند.. دوتا منزل رفتن تو یک روز خیلی کار سختیه مخصوصاً اینکه بخواهی زن و بچه را همراه خود ببریم آنها از بعد از ظهر که حرکت کردن نیمه شب رسیدن به منزل بعدی خیلی خسته شدن هر کدام از بچه های امام حسین از خستگی یک طرف غش کردند امام سجاد چیکار‌کند دست امام سجاد را هم باز نمی کردند نانجیب ها خودشون خیمه میزدند می رفتند تو خیمه ها استراحت می کردند.. غذا می‌خوردند رو پر قو می‌خوابیدند سرها را از روی نیزه درمی‌آوردن میزاشتن توی صندوق صبح که میشد دوباره سر ها را در می آورد و روی نیزه میزدند راه می‌افتادند ولی تو این منزل از بس خسته بودن خود آنها هم خیمه نزدند دختران امام حسین مگه میتونند بخوابند اهل بیت امام حسین مگه میتونند بخوابند؟؟

اینها نگاهشون از سر امام حسین برنمیداشتن نمیشه اینکه امام سجاد وقتی آب جلوش میذاشتن شروع می کرد به گریه کردن ازش می پرسیدندآقا چرا گریه می کنید؟؟می گفت از این آب به وحوش بیابون می دادند اما به بابای من حسین آب نمی‌دادند..

هر چه صدا میزد تشنمه یه قطره آب بهش نمی دادند به بچه شیرخوار اینا رحم نکردند حالا ببینید سر امام حسین بر روی نیزه هاست امام سجاد این بچه‌ها چشم برنمی‌دارنند همش دنبال یک فرصت است که این سر را به دست بیاورند و در آغوش بگیرند  با این سر حرف بزنند و توشه بردارند و درد دل کنند اونی که سر امام حسین رو حمل می‌کرد از بس خسته بودم نتونستم سر را از نیزه جدا کنم بذارم تو صندوق افتادم رو زمین نیزه را هم کنار خودم گذاشتم میگه تو تاریکی دیدم یه دختری داره آروم آروم میاد سمت این سر ولی میترسه میگه دوباره اگه این بیدار بشه تازیانه میزنه میترسه که دوباره لگد بخوره یه مقدار میاد جلو دوباره میترسه و به عقب بر میگرده میگه من گفتم چشامو ببندم الکی خودم را به خواب عمیق بزنم ببینم این دختر بچه چیکار میکنه حواسم بود ولی وانمود کردم که خوابم و خوابم سنگینه میدیدم این دختره آروم آروم اومد رفت جلو؛ سر را از روی نیزه برداشته گذاشته روی دامن داره با بابا حرف میزنه بابا پس کی میایی دنبال ما خیلی دلم برات تنگ شده خدا رحمت کنه مرحوم کافی روضه رو میخوند و گفت نیزه دار میگه من نگاه میکردم دیدم این بچه لب ها را گذاشت رو صورت بابا شروع کرد صورت بابا رو بوسیدن میگه یه وقت دیدم بابا هم داره صورت دختر رو میبوسه دیگه ناله ام بلند شد رسیدند به یک منزل دیگر سرها را به شاخه درخت آویزان کردند این هم این دختره داره میاد رسیده به درخته دستش نمیرسه میگه بابام خیلی می خوام بغلت کنم دستم نمیرسه میگه دیدم شاخه درخت اومد پایین بچه بتونه سر بابا رو بغل کنه اینا همه را امام سجاد با چشمان خودش دیده صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله رسیدن به یک منزلی که پر از مصیبت و مهنه فرداش حرکت کردن بچه هایی که شب نمی خوابیدند نگاهشون به سر بریده بابا بوده وقتی که حرکت می کنند یکی از بچه ها غش میکنه هرکاری می کنم می‌بینند نیزه ای که سر اباعبدالله روشه حرکت نمیکنه اصلاً به مانند کوه شده از زمین بلند نمیشه گفتن امیر چه کنیم نیزه اصلا از زمین کنده نمیشه از امام سجاد پرسیدند که آقا چرا اینجوری شده مشکل چیه؟ ما گرفتار شدیم امام سجاد فرمودن گویا دختری از کاروان جا مونده گفتندآقا تو این دل بیابون ما بریم کجا رو بگردیم امکان نداره امام سجاد فرمود چرا امکان‌داره ببینید سر بابام حسین به کدام طرف نگاه میکنه همان سمت را بگیرید و ببرید خیلی جانسوز ه ای عمه سادات زینب گفت من برم نزاشتم گفت ما خودمون میریم کی رفته دنبال این دختر یه نانجیبی به نام زجر همینطور که نگاه امام حسین را دنبال کرد رسید به این دختر دیدروی زمین افتاده غش کرده اول که رسید چنان با لگد زد قربون پهلوهات بشم (یا رقیه پهلو هاشو میگرفت و راه میرفت) دید بلند نمیشه دستش رو گذاشت توی گیسوانش و بلندش کرد گفت همه را معطل خودت کردی یا اباعبدالله حسین جان???

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *