حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۱۴۶

● قال(علیه السّلام):الَّجَاجَهُ تَسُلُّ الرَّایَ.

●لجاجت تدبیر را سست می کند.

 

▪︎ حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم فداشون می‌فرمایند که:

لجاجت یعنی یدندگی ،لجبازی که هممون بلدیم دیگه ،یعنی که زیر بار نرفتن حرف حق ،کوتاه نیومدن، چموشی کردن.

 

خب این لجاجت می‌فرماید تَسُلُ ،

از بین می‌بره الرای ، فکر و رای انسان را . اجازه نمی‌ده که تصمیم درست بگیره، تصمیماش همش غلطه تصمیم‌های نابجا می‌گیره.

 

نگاه کنید ببینید توی همین قصه‌های انبیاء خدای متعال مثلاً یکی از چیزهایی که زوم می‌کنه بهش توجه میده همین لجبازیه ،

مثلاً از یه قومی یاد می‌کنه که همش لجبازی کردن ، قوم حضرت نوح.

 

اینا لجبازی کردن می‌دیدن و باز هم مثلاً کوتاه نمی‌اومدن و یا یه قوم بدتر از اون‌ها،

قوم بنی اسرائیل هی لجاجت می‌کردند بابا خب اگه ایشون می‌فرماید یه گاو بردارید بکشید،

مثلاً دمش رو نمی‌دونم کجاش رو بزنید به مرده ، مرده زنده میشه میگه قاتل کی بود.

اینا هی لجبازی در میارن حالا این گاوه مثلاً چه رنگی باشه اون گاوه جوون باشه یا پیر باشه اون گاوه اینجوری باشه یا اونجوری باشه،

بعد دیگه مته به خشخاش نذار هی کشش نده.

توی خونه‌ای اگه قرار باشه مدار محور، مدار لجبازی باشه زندگی به هم می‌ریزه باور کن آخرشم سر از طلاق در میاره.

 

میگه آقا من ۳۰ ساله دارم با یه زن زندگی می‌کنم اما دیگه رسیده به اینجا دیگه نمی‌تونم با اون زندگی کنم ،میگم چرا؟

میگه چون هیچکی از موضع خودش کوتاه نمیاد،

من میگم این ،زنمم میگه اون،، نه یه قدم من میام عقب، نه یه قدم اون میره عقب .

هیچ کدوم همینجوری جفتمون هم آقا اصرار داریم به این مطلب که اونی که ما میگیم باشه. لجبازی خیلی بده ،..

 

حالا در روایات ما نگاه کنیم از لجبازی می‌بینیم که خیلی به مذمت یاد شده ،

مثلاً من چند تا نکته از روایات خدمتتون عرض می‌کنم :

یک، اینکه حضرت امیر می‌فرماید :

لجاجت جنگ‌ها را درست می‌کنه.

یعنی خدا لعنت کنه صدام رو شما نگاه کنید این از روی عناد وارد جنگ شد بعد چقدر کشته لجاجت جنگ‌ها رو به بار میاره .

دل‌ها رو کینه ور می‌کنه ،

مثلاً یه جا دیگه می‌فرماید:

زنهار که مرکب لجاجت سرکشانه شما رو به سمت مهلکه‌ها می‌بره ، می‌برتت به سمت مهلکه .

یه جا دیگه می‌فرماید:

از لجاجت حذر کنید دوری کنید تا از به زمین خوردن رهایی پیدا کنید.

 

خدا رحمت کنه حاج آقا مرتضی تهرانی رو ایشون می‌فرمودند:

نجات تو چیه ؟ نجات اینه که هر جا دیدی طرف حرف حق رو می‌زنه، بگی درسته قبوله.

ولو دشمنت داره این حرف رو می‌زنه،

ولو با جناقت یه چیز گفت دیدی حرف حسابه سریع بگی چشم.

اگه دیدی چشم گفتنت نمیاد هی داری این چشم رو به تاخیر می‌ندازی. بدون مریضی، بدون مشکل داری.

 

اما اونجایی که می‌بینی طرف میگه زنت یه حرف حقی رو زد تو هم می‌فهمی حقه اما مثلاً کشش نمیدی میگی عجب ،حرف حقی زدی ها ،من اشتباه می‌کردم بدون که اهل نجاتی.

 

امام حسین علیه السلام هرچی به اونا می‌گفت، اونا لج می‌کردن

هی مثلاً طبل می‌کوبیدن ،هی سر و صدا به پا می‌کردن، هی هلهله می‌کردن شادی می‌کردن،

اینا همه سبب شده بود که اینا نجات پیدا نکنند.

میگه آقا پنبه رو از گوشت در بیار دیگه مرد حسابی،

 

خیرالاخلاق ابعدها عن اللجاج ،

بهترین اخلاق‌ها اوناییه که از لجاجت دورترین باشه.

فرمود: اونی که لجاجت کنه و به لجاجتش پافشاری کنه همون بخت برگشته‌ای که خدا به دلش پرده غفلت زده و پیشامدهای ناگوار بر فراز سرش سایه انداخته.

 

 پس بدبخت‌ترین مردم لجوج‌ترین مردم هستند .

خدا ایشالا به آبروی محمد و آل محمد به ما توفیق بده که تو این مسیر لجاجت هی شنا نکنیم .

هرجا حرف حق رو شنیدیم هرجا حرف حق رو دیدیم سریع کوتاه بیایم .

 

خب پیامبر اکرم معجزه می‌آورد اینکه میگم مال نهج البلاغه است ، آقا امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:

جمع شدن دور پیغمبر گفتن یه معجزه بیار ما ایمان میاریم ،

آقا رسول الله فرمود: اگر معجزه بیارم ایمان میارین گفتن بله ایمان میاریم آقا فرمودند :باشه.

اونا گفتن که ما می‌خوایم اون درختی که اونجا هست این رو برای ما بیار ،

و یه چیز دیگه این از ریشه قراره در بیاد بیاد جلو، این یه چیز یه دیگه اون درختی که ریشه دوونده در زمین،

۱۰ نفر باید آقا بیان هولش بدن بشکنه بعد اینو تکونش بدن نمیشه که اصلاً یه چیز سختیه .

 

آقا امیرالمومنین فرمود که پیغمبر خدا فرمود به اذن خدا حرکت کن بیا جلو،

بعد حضرت امیر می‌فرماید :درخت از ریشه در اومده حرکت کرد اومد سمت ما طوری که شاخه‌هاش رو سر من و پیغمبر بود.

 

بعد گفتن یا رسول الله بفرمایید این درخت نصف بشود ، نصفش بره عقب نصفش بماند.

پیغمبر فرمودند: نصفش برود عقب نصف بماند .

نصفش رفت سر جاش نصفش موند گفتن خب حالا بفرمایید این نصف دیگرم برود به اون ملحق بشود.

بعد پیغمبر فرمودند: نصف دیگه هم رفت ملحق شد .

آخرش گفتند عجب جادوگری.

بابا مطلب عقلتو می‌بینی چرا قبول نمی‌کنی، این لجاجت ببین آدمو کور می‌کنه.

 

میگه آدمو می‌بره جهنم.

اومده میگه شنیدیم که شما گفتید علی آقا فرمود بله گفت که اینو از پیش کی میگی گفت اینو از پیش خدا میگم،

 

میگه من تا حالا حرفی زدم از پیش خودم باشه قبلاً هم که گفتیم قرآن میگه:

ما ینطق عن الهوی ، هرچی پیغمبر میگه از خدا میگه گفت از خداست.

خدایا من تحمل ندارم این روز رو ببینم که علی بر ما ریاست بکنه.

اگه این از جانب توئه یه سنگی از آسمان فرود بیاد تو سر من بخوره سائل به عذاب واقع ،

یه عذابی که واقع بشه که این برگشتم نداشته باشه این عذاب که آقا این تا هنوز به اون شتر خودش نرسیده سنگ از آسمون اومد خورد تو ملاجش از دو برش خارج شد ریخت رو زمین مثل گوشت جویده شده ریخت رو زمین.

 

آخر لجاجت تا کی ،حالا اونا اومدن گفتن اگه پیغمبرو ببینم چیز می‌کنم ایمان میارم ،

بعد آقا امیرالمومنین دستشو گرفت تو مسجد قبا اونجا برد پیغمبر رو دید،

آقا رسول الله نهیب زد فرمود: مگه من نگفتم بعد از من علی این اومد و گفت باشه میرم الان تحویل میدم اومد دم در مسجد اون یکی اومد رفیقش،

گفتش که وضو نگرفتی می‌خوای بری بی وضو بریم مسجد.

آقا امیرالمومنین فرمود اگه بری خونه رفیقت دیگه برنمی‌گردی گفت نه برمی‌گردم.

بعضیا دلشون قنج میره برای کفر برای باطل بابا تو که می‌دونی اگه با فلانی حرف بزنی می‌پری، چرا میری باهاش حرف می‌زنی،

چرا می‌شینی کنارش.

گفت نه علی بزار من برم یه وضو بگیرم رفت وضو بگیره دیگه نیومد.

حضرت امیر نشست دم در وایساد بیاد که بره تحویل بده نیومد ،

لجاجت… گفت یا علی می‌بینم تابوت از آتش رو آوردن می‌خوان منو بذارن تو آتیش ببرنم،

آقا امیرالمومنین فرمود یه کاری کن لب تر کن بگو حق با علی من غضب کردم جای علی رو همین دو کلمه رو بیا جلو مردم بگو گفت الملک عقیم ،

ما برای ریاست لجبازی لجبازی…

 

پناه بر خدا، خدا انشالله به آبروی محمد و آل محمد به ما توفیق بده تو لجبازی شنا نکنیم.

خب چند جمله هم ذکر مصیبت عرض روضه عرض توسل.

 

پنجشنبه‌ها میریم محضر آقا علی اکبر حسین من این پنجشنبه‌ها رو می‌خونم انشاالله یه جا دست ما رو بگیرن

پدر و مادرتون رو یاد کنید  ذوی الحقوقیمون رو یاد کنیم گذشتگانتون رو یاد کنید

محضر آقا علی اکبر امام حسین علیه السلام خیلی آقاست خیلی کریمه

قربون آقا علی اکبر حسین امروز بگید شما خودتون کریمید فرزند کریمم هستید

یا علی اکبر آقا تو رو به حق بابات حسین تو رو به حق خواهرت سکینه

نمی‌دونم تو رو به حق عمه جانت زینب کبری این کاسه‌ای گدایی ما رو امروز شما پر کن

یا علی اکبر تو رو به حق اون لحظه‌ای که بابات اومده بود چشم نازنینش افتاده بود به بدن تکه تکه شده بعد دیگه اونجا دارم

آقا رو قسم میدم به اون لحظات

یا علی اکبر تو رو به حق اون لحظه‌ای که ابی عبدالله صورتش را به صورت نازنینت گذاشت هی صدا می‌زد

ولدی علی ولدی علی پسرم علی

علی الدنیا بعدک العفاء بعد تو اف بر این دنیا علی جان

سپه کوفه و شام ایستاده

به تماشای شه و شهزاده

شه به روی نعش پسر افتاده

همه گفتند حسین جان داده

فبکا البکا شدیدا ، دیدن ابی عبدالله بلند بلند گریه می‌کنه

هی صدا می‌زنه پسرم علی

یه ساعتی صدا زد

خیز از جا آبرویم را بخر

عمه را از بین نامحرم ببر

هر کسی گره به کارش افتاده

جوانان بنی هاشم بیایید

علی را بر در خیمه رسانید

خدا داند که من طاقت ندارم

علی را بر در خیمه رسانم

علی جانم علی جانم

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *