حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■ حکمت شماره ۴۱

●قال(علیه السلام) : حضرت می فرماید:

عیب تو از چشم ها پنهان و مخفی است

تا کی ؟ تا وقتی که دنیا به تو اقبال داره

همین که دنیا پشت کرد یهو میبینی عیب و ایراد ها همه  رو میشه

اقا تا زمانی که این قدرت دستش بود همه

میگفتن به به ماشالله

اما همین که زمین خورد یهو میگن ع فلان جاش کج بود این چرا اینجوریه

دیدی اون روز اونجا چکار کرد حالا مگه میشه اینو جمعش کرد هر روز یه عیبی از کارش در میارن میگن این اونجور بود اینجور بود

خلاصه وقتی دنیا به کسی اقبال کنه دیگران همه عیوب اون رو فراموش میکنن میپشونن

به قول اقا اصلا بلکه گاهی اوقات میگن عیوب حسن دیگران را چیکار میکنن نسبت این میدن

چون پول دستشه مقام داره چون حسن داره میگن این خیلی خیلی اونجوریه اینجوریه

اما همین که دنیا پشت کنه بهش شروع میکنن به زدن، تخریب کردن

یه چیزی بگم !مردم نگاهشون نگاه دنیوی

نگاه دنیایی

خلاصه میگفت که نگاه میکنن کت تن کیه

اون کت تن هرکی باشه اون برنده هس ولواینکه طرف دزد باشه ولواینکه

طرف قاتل باشه طرف فاسق باشه اما چون قدرت داره کسی جرئت نمیکنه

یه وقتایی هم خدا میزاره تو پاچش مثل کی مثل داستان مامون

حالا امروز یه قصه من براتون میگم

تو عیون اخبارالرضا علیه السلام هستش که یه روزی حضرت رضا تو مجلس مامون بود یه دزدی رو اوردن اونجا تو مجلس مامون

مامون یه نگاه تندی کرد به اون اقا دزد گفت پدر سوخته تو زمان حکومت من سلطنت من دزدی میکنی ؟

میدم پدرتو در بیارن دزد گفتش که فسرقت سرقت یعنی تو دزدی کردی که منم چی دزدی کردم

چون تو بیت المال مسلمین دزدی میکنی حقوق ما فقرا رو نمیدیدخب منم مجبور میشم دزدی کنم

تو حقوق ما رو بده من دیگه نیازم برطرف میشه چرا برم دزدی کنم منم ناچار میشم دزدی کنم

مامون گفتش که نگا چه پرو میگه من دزدم ! الان میدم که حدو جاری کنن

الان میگم دستت رو قطع کنن دزده گفت که حکم بنده بر حر جاری نمیشه یعنی تو بنده ای من حرم حالا ببین دزده میگه خلیفه ی مسلمین کیه

بنده س گفت من بندم؟ !

گفت اره بابای تو هارون مادرتو یه کنیز بود مادرتو رو خرید از چی

خرید ازپول بیت المال مسلمین خرید ما مسلمونا را ضی نیستیم

پس اون کنیزی که بابات هارون خرید باطل بود هنوز تو برده ای بنده ی ما هستی ولذا تو نمیتونی حکم جاری کنی

چون تو بنده ای حر نیستی که حکم بنده در حق حر جاری نمیشه حکم حر جاری میشه ولی بنده جاری نمیشه

گفت که من تو میگی من بنده هستم غضب ناک شد عصبانی شد گفتش که حالا الان می گم با اجرای حدود الهی تورو تطهیرت کنن تا گفت که دزدالخبیس

ادم خبیس که نمیتونه ادم پاک رو پاک کنه نمیتونه پاک کنه که شخص ناپاک نمیتونه ناپاک رو پاک کنه

تو آلوده‌ ای به هزاران جنایت به هزاران لیاقت حد لایق رو نداری

یعنی یکسی باید بیاد خودش گنهکار نباشه برای امیر المومنین همین اتفاق افتاد

حضرت فرمودند فردا صبح کسی بیاد این حد رو جاری کنه که این گناه رو نکرده

دیدن هیچکی صبح نیومد معلوم شد که خلاصه خیلی وضع خرابه خود امیر المومنین اومد برای اجرای حد

اینجا دزده جواب داد گفت نامرد تو خبیسی چجوری میخوای منو پاک کنی

اجرای حدلایی توسط پاکان باید صورت بگیره نه ناپاکان مامون گفت نسبت به خلیفه ی مسلمونا لسان جسارت داری لسان توحید داری

حد احترام میکنی حالا از این جهت واجب القتلی تو میگی مثلامن حد دزدی نزنم

چون داری بی ادبی میکنی تو به خلیفه مسلمین واجب القتل شدی دزد گفت

تمام مسلمین؟  تو میگی من خلیفه مسلمونا هستم همه مسلمونا تو رو خلیفه نمیدونن به عنوان خلیفه تو رو نمی پذیرند

ثانیا اهانت خلیفه کجای قران نوشته که واجب القتله کسی اگر به خلیفه اهانت کرد باید بکشنش اصلا قران رو بزار کنار

تو روایات پیغمبر کجا نوشته که کسی به خلیفه تو هین کرد باید گرفتش بکشنش

هیج جا نقل نشده که حقش قتل باشه مامون عاجز شد که دزد چی شد

رو کرد به امام رضا گفت یا ابا الحسن جواب این دزد رو شما نمیدید

امام رضا فرمود خدای متعال به توسط بعضی ها حجت رو تمام میکنه اینجا خدا خواست به واسطه این دزد حجت رو بر توی مامون تمام کنه

مامون دید که امام رضا هم حرف های این اقا دزده رو تایید کرد

بدون اینکه کاری بکنه گفت دزد رو بزارید بره دستور داد با آزادی دزده پشت سرش هم دستور داد به قتل امام رضا علیه السلام

خدای متعال قدرت دستشه خلیفس هیچکی جرأت نمیکنه

بهش بگه بالای چشمت چیه ابرو همچی هم هس قاتل فاجر همچی هم هست از مامون چه نامی به یادگار موند باسواد چیه !

عیب تو پنهان تا کی تا موقعی که دنیا به تو اقبال داره اگر دنیا بهت پشت بکنه عیوبت هم میریزه بیرون

امروز چهارشنبه س چند لحظه دلهامون رو ببریم در خانه ی جواد الائمه

آقا امام جوادرو واسطه قرار دهیم در درگاه خدا خدا بحق امام جواد گرفتاریهارو حل کنه

امام جواد جوانترین امام شیعه هست که در جوانی به شهادت رسید

واین خیلی جانسوز من امروز میخوام به پای دل سفر کنید کاظمین حرم اقا امام جوادبریم ضریح اقا رو بغل بگیریم

وقتی اون زن ملعونه امام رو مسموم کردتمام زنان رو به خط کرد وه هلهله کنن شادی کنن صدای امام جواد توی صداها گم بشه

امام هی صدا میزد جیگرم میسوزه اب به من بدیدصدای کنیزها بلند میشد

تا جایی که کنیزی دلش به رحم اومد ولی زن ملعونه اب رو گرفت کنیز گفت

مگه نمیبینی جیگرش داره میسوز ظرف اب رو گرفت و به زمین ریخت

السلام علیک یا جوادلاعمه امام رضا آقا جان پسرتون جواد تو حجره ی در بسته دست و پا میزد قربون دست و پازدنت یا اما جواد

وقتی امام از دنیا رفتن گفتن سه روز بدنش نگهداشتن

بعد سه روز آقا یاامام رضا چیکار کردن با این بدن بدن رو از زیر گل ها بیرون آوردن

اما لا یوم یومک یا ابا عبدالله

مگر کفن به کربلا به غیر بوریا نبود

مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود

حسین جان حسین جان

یه جمله روضه عرضم تمام بدن امام جواد رو به کفن قیمتی پوشوندن

ولی تو کربلا امام سجاد دستور داد یه بوریا بیارید

بوریا رو آوردن امام سجاد بوریا زیر بدن بابا قرار داد بدن بابا رو تو قبر گذاشت

نوشت هذا قبرحسین بن علی الذی قتلو عطشانا حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *