حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۴۹

● و قال( علیه السلام) : حضرت می‌فرمایند زبان درنده‌ای هست که تربیت نشده باشه اگه رهایش کنی چیکار می‌کنه به تو آسیب می‌زنه و می‌دره

بزرگترین افتخارات انسان همین نطقه زبان همین زبان می‌تونه کار خیر انجام بده

یه وقتی هم می‌بینی که یه شری ازش سر می‌زنه؛

که حد و حساب نداره اگه تو تاریخ ببینید افرادی بودند که نتونستن زبونشون رو کنترل کنند که باعث خنده و تمسخر خودشون شدن

یه روزی هارون الرشید یه وزیری داشت که چشمش به بهلول افتاد گفت: یه چی بگیم مردم بخندن گفت ای بهلول بشارت بشارت امیر خلیفه در مورد تو لطف کرده گفت چه لطفی گفت تو رو بر خرس و خوک امیرت کرده یعنی امر کرد تو بر خرس و خوک امیر باشی

بوقتی زبون رو ول کنی میزاری هرچی بگه کار دست خودت میدی

بهلول معطل نکردگفت پس ملتفت خود باش مبادا از فرمان من قدم بیرون نهی چون خلیفه من رو برشما حاکم کرده تو هم یکی از اون خرس و خوکایی هواست باشه

چرا اینجوری میکنی که مردم بهت بگن؟

ادم هایی که بزرگ بودن، یکیش همین معاویه لعنت الله علیه روزی برخورد کرد به شریک ابن اعور شریک که اسم خوبی نیس و اعورم که اسم باباش باشه یعنی کور

خب اینم بد کسی که یه چشمی معاویه که این رو دید گفت یه چی بگم هم خودمون بخندیم هم دیگران بخندن برگشت

گفت (:انک لشریک و لیس لله من شریک)تو شریکی خدا که شریک نداره

گفت : تو ابن اعوری تو پسر اعوری ادمی که دو تا چشم داره بهتر از اینه که یه چشم داشته باشه به باباش گفت

یه توهین هم به باباش کرد تو چی هستی زشتی بی ریختی گفت : تو به چه سبب شدی اقای قوم خودت

تو زبونت رو رها کردی حالا منتظر باش

شریک گفت:بخدا قسم تو هم معاویه ای!! معاویه، سگی که عو عو میکنه تو عوعو کردی مادرت اسمت رو گذاشت معاویه

تو فرزندحربی ابوسفیان یه کنیه س نانجیب اسمش حرب بود، حرب یعنی جنگ گفت: سلم و صلح بهتراز جنگ اسم بابای ابوسفیان صخر بود.

صخر یعنی :سنگ_ گفت زمین هموار بهتر از زمین سنگلاخ گفت تو نامرد چجوری خلیفه شدی یه چی گفتی یه چی بشنو، معاویه گفت: شریک برو گمشو بیرون

پس اگه مواظب زبونمون نباشیم از اون طرف دریافت میکنه.

شیخ بهایی کلامی داره که ان شاءالله شماتوجه کنید(ادمی اگر پیامبرم باشه از زبان دیگری اسوده نیس ) اگر مثلا کسی خیلی کار کنه میگن دیوانه س اگه کم کار کنه میگن تنبله

اگه بخشش کنه میگن زیاده روی میکنه اگرجمع بکنه مالش رو میگن خسیس

اگه خاموش باشه میگن لال اگر حرف بزنه میگن حراف اگه روزه بگیره میگن ریا کار اگه نکنه میگن کافر؛

پس ،زبان مردم اگه رها باشه واسش یه چیزی درست میکنن

خدا رحمت کنه اقای فاطمی نیا روایشون فرمودند:

از صبح که پامیشن میگن فلانی چیکار کرد روزنامه چی گفت فلانی چی گفت، بابا ول کن این حرفا رو بزار کنار روایت داریم(اغلب جهنمی ها جهنمی زبانند)

ایشون فرمود : فکر نکنید همه شراب میخورن و از در و دیوار مردم بالا میرن بعد میان جهنم

نه یه مشت مقدس میارن جهنم ای وای چرا این ها رو اوردن جهنم این ها که شراب نخوردن اینا بی دینی نکردن روزه شون رو گرفتن نماز خوندن

پس چرا؟ اوردن جهنم

میگن اینا جهنمی زبانند

امیرالمومنین به حارس همدانی فرمودند: (اگر هر چی رو که شنیدی بخوای بگی دروغگویی) ولذا نود درصد چیزایی که شنیدی رو نمیخواد بگی بنداز سطل اشغال؛

سیدی تو قم مشهور بودبه سید سکوت!!اشاره که میکرد مریض شفا میگرفت به اذن الله

اقای فاطمی نیا از ایت الله بهاءالدینی پرسیدند؟ چرا بهش میگن سید سکوت؟ ایشون اشاره کرد به لبهاش

یعنی این در جهنم رو بسته هر کی در جهنم رو ببنده صاحب کرامات میشه صاحب چیزای عجیب غریب میشه

علامه حسن زاده خدا رحمتشون کنه فرمودند: تا دهان بسته نشه دل باز نمیشه دهان رو ببند تا دل باز بشه.

تا عبدالله نشی عندالله نمیشی بعد فرمود: اگر عندالله بشی اگه از انسان اگر سر بره سر نمیره اگر سر رفت، حرفی نمیزنه ._

مومنین باید مواظب زبانشون باشن که یه موقع نگزن این و نگن اون رو نگن تصمیم بگیریم در جهنم رو ببندیم به هرکی میرسه یه چی میگه

سلمان با دو نفر رفت مسافرت وقتی برگش مدینه؛ گشنه بودن به سلمان گفتن برو پیش پیامبر بگو غذایی بده سلمان که رفت دو نفر پشت سر سلمان حرف زدن گفتن این لب دریا بره دریا خشک میشه.

سلمان رفت پیش پیامبر گفت غذایی هست پیامبر فرمود : نه سلمان برگشت گفتن دیدی گفتیم این بره لب دریا دریا خشک میشه گفتن فایده نداره خودمون بریم.

رفتن پیش پیامبر ایشان فرمود:شما که غذا خوردید گفتن کجا خوردیم اقا؟

پیامیر فرمود: گوشت سلمان رو خوردید دیگه گوشت برادر مومنتون رو خوردید غیبت کردید

غیبت مومن رو کردید پشت سرش حرف زدید.

یه عویینه نامی بود که اگه پنج حرف از دهنش در میومد چهار تاش فحش بوداومد پیش پیامبر خاتم

گفتند یا رسول الله اومد اومد

پیامبر فرمود: خدا من از شر زبان عویینه به تو پناه میبرم.

عویینه اومد و رسول خدا دعا کرد او رو تحویل گرفت بدترین مردم کسانی هستند که دیگران از ترس زبان او کارش را راه میندازند مثلا کسی میره نانوایی از ترس زبونش میگن نون بدید زود بره.عویینه خیلی بد دهان بود

به پیامبر گفتن چرا اورا تحویل گرفتید؟

گفت: چون به ماشر نرسانند بدترین مردم اینها هستن.

خدا به ابروی محمد و ال محمد زبان های ما رو از نیش زدن حفظ بفرماید

یه جمله عرض مصیبت عرض رو ضه

صلی الله علیک یا ابا عبدلله

دلم رفت حرم اقا ابالفضل اامام زمان هم روضه ی عموجانش عباس رو دوست داره روضه ای به ذهنم امد اون نامردوقتی اومد مقابل اقا عباس وایساد

خب اقا دست در بدن نداشت چشمشم تیر خورده بود

اومد که سر رو بیار پایین تیر رو بزاره کنار کلاه خوداز سرش افتاد اگر جنگجو کلاهخود نداشته باشه ممکن سر متلاشی بشه.

چون ضربه به سر میخوره اون نامرد گفت اون عباس همون که ما از دیشب ازترس خواب به چشمامون نرفته.

اقایون جایگاه اقا ابالفضل معلوم میشه حق داشت امام حسین علیه السلام وقتی اومد نهر علقمه گفت : کمرم شکست

حق داشت که چشمش به بدن عباس افتاد.چشماش رو پاک کرد.

گفت: عباس اگه تو دست در بدن نداری من دست دارم روی رکاب اسب بلند شد عمود اهنین رو به فرق اقا کوبیدماه ازروی اسب سرنگون شد تا زمین افتاد فریادش بلند شد.

یا اخا ادرک اخاک برادر برادرت رو دریاب

صلی الله علیک یا مظلوم یاابا عبدلله

وزید بوی عجیبی به خیمه ی رباب

که ای برادر برادرت رو دریاب

نشسته کنار پیکر اومادری اما

به اه افتاده تا گفت برادر اباعبدلله سراسیمه امدوقتی رسید علقمه چشمش به اون بدن نازنین افتاد سر برادر رو به دامن گرفت،

گرفتارا مریض دارا گفت برادر تا زنده ام من سمت خیمه ها نبر من به بچهات قول اب دادم ازبچه های تو خجالت میکشم

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *