حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۲۸۹

●و قال (علیه السلام ): الکَلام فِی وثَاقک مَا لَم تَتکلَم بِه فَاِذا تَکَلمت بهِ صَرت فِی وثاقه فَاخزَن لِسَانک کَما تَخزن ذَهبک وَ ورقک فری کلِمه سایت نَغمه وَ جلبت نَقمه

 

حضرت امیر صلوات الله علیه که جان عالم فدای او می‌فرمایند:

کلام یعنی سخن ،گفتار، این حرف زدن ،سخن گفتار،

فی و ثاقک ، در اسارت توئه اسیر تو، کلام اسیر تو .

مالم تتکلم به ، تازمانی که بزرگوار سخن نگفتی اما فاذا ، وقتی که همین که تکلمت ، گفتی

صرت فی وثاقک ، دیگه کلام اسیر تو نیست، تو اسیر اونی .

یه چیز میگی حالا بدو دنبالش این رو درستش کن ، نشستی باحاج خانم سر سفره داری صبحونه می‌خوری

اون می‌خنده تو هم می خندی خلاصه همه خوشحال یهو برمی گردی ،

از گذشته یه چیزی میگی از آینده یه چیزی میگی، از حال یه چیزی میگی

این خانم دیگه اوقاتش تلخ میشه حالا هی بدو اینو درستش کن ،

خودت رو زحمت می‌ندازی، گرفتار می‌کنی برو یه روسری بخر براش ،

نمی‌دونم برو بعضی خانم‌ها ماشالله دیگه از بس حالا هی برو براش نمی‌دونم طلا بخر

چی بخر این دیگه راضی میشه؟ راضی نمیشه اسیرت می کنه.

یه کلمه میگی بعد دیگه فایده نداره، اسیرش شدی، دنبالت می کشونه،

به زحمت می اندازتت، گرفتار می کنه، بیچاره ت می کنه.

آقا تا نگفتی اون کلام اسیر توئه تا گفتی ، آقا نشستی با پسرتی با برادرتی یه چیزی میگی دیگه حالا مگه طرف ول می‌کنه،

گرفتار میشی، مشکلات برات درست میشه،کینه تو رو به دل می‌گیره هر کاریم می‌کنی دیگه کوتاه نمیاد طرف.

یا مثلا عواقب داره، چی داره ،چی داره… همینطوری نیستش که کلام اثر داره بزرگوار، حرف اثرداره .

گاها چنان دلها رو می شکونه، ترک رو دلها می ندازه که این ترک و این شکست با هیچی درست نمیشه.

دقت کنید حضرت می‌فرماید :

الکلام فی وثاقک ما لم تتکلم به

سخن تا نگفتی اسیر توئه

و فاذا تکلمت به صرت فی وثاقه

اما همین که گفتی تو اسیر او هستی.

فاخزون یعنی نگهداری کن ،نگهبان باش، حفاظت کن ،

چی رو نگه دارم یا امیرالمومنین ؟

مرغ و خروسم رو نگه دارم، گاو و گوسفندم رو نگه دارم، ماشین چی رو باید نگه دارم،

فاخزن ، عه زبان این زبونه رو میگی همین که دویست ،سیصدگرم وزنش هست بله همین را میگه این رو .

فاخزن لسانک ، مردی قوی هستی، هنر داری خیلی ادعات میشه این رو نگهدار،

خیلی ادعات میشه این رو نگهدار فاخزن لسانک. بعد حضرت میگه ببین ، کما تخزن

همونجوری که نگه میداری ذهبک و ورقک ،

طلا و نقره ت رو ، چه جوری نگه میداری این هم همینطوری نگهدار.

برای طلا و نقره ت چقدر فکر می‌کنی ،چقدر نقشه می‌ریزی،حساب شده ،هر جایی نشونش نمیدی،

هر جایی نمیزاری. این زبونت هم همینطوری نگهدار زبونت رو همونجوری که طلا و نقرت و نگه می‌داری.

بعد حضرت فرمود : فرب ، گفتیم رب معنیش رو قبلاً گفتیم یعنی چه بسیار،

کلمه چه بسیار حرف‌ها و سخنانی که سلبت نعمه نعمتی رو ازت سلب می‌کنه ،

یه چیزی میگی بعد قرار بود یه چیزی بهت برسه یه نعمتی بهت برسه از قبل این آقا،

از قبل این خانم، از قبل این بزرگوار،از قبل این دوست قرار بود یه چیزی بهت برسه

اما یه چیزی گفتی طرف اوقاتش تلخ شد گفت ولش کن رفتیم اونجا فلان به ما گفت ،

اینطوری گفت ببین نعمتها ازت سلب میشه یه وقتی یک کلمه زشتی آدم میگه خدا قطع میکنه.  ولش کن اما سلبت نعمه ، ای کاش همین بود

وجلبت نقمه ، با خودش نغمت میاره . نعمت رو که جلوش رو می‌گیره نغمتم میاره ،

گرفتاری میاره، بدبختی میاره ،مصیبت میاره،مصیبت کینه و کدورت رو میشه درست کرد

خیلی ها چه بسا خیلی ها از زن و شوهرایی که از همین حرفها به هم گفتن مدتهاست تو ذهنشونه مدتها و یه جاهایی هم خودشون می‌ریزه بیرون ،

تا مثلاً سر فرصت که میشه زنه به مرده یا مرده به زنه میگه تو یادته به من اینجوری گفتی،

تو یادته اون روزی سر سفره عقد به من چی گفتی ها ،

اینجوری آقا سر سفره عقد پنجاه ساله داره میگذره ،

همه چی رو فراموش کردی این یه دونه رو فراموش نکردی،

اسیر حرف چند سال پیشی پنجاه سال پیشی اعمال آدم نابود میشه.

بعضیا الکی الکی تهمت می‌زنند الکی الکیا،

طرف خونه خریده میگن ببین کجا رو، کجا رو دزدیده که اینجا رو خریده بابا چرا نمیگی .

سبحان الله العظیم و بحمده استغفرالله و اسئل الله من الفضله

چرا تهمت میزنی ؟چرا حسادت می‌کنی؟ حالا اینجوری شد من این رو عرض می‌کنم که انشالله شماها استفاده بکنید به برکت یه صلوات بر محمد.

یه روایتی هست توی من لا یحضره الفقیه من لایحضر الفقیه ،

مال شیخ صدوق رحمت الله علیه

راوی میگه که اومد امام کاظم علیه السلام حضرت موسی بن جعفر اومد میگه خدمت مولای خودش موسی بن جعفر رسیدم

عرض کردم که یه دعایی به من تعلیم کنید که جامع دنیا و آخرت باشه ،مختصرم باشه

یه بار دیگه گفت یه دعایی به من یاد بدید هم دنیا گیرم بیاد، هم آخرت،

مختصرم باشه، خیلی طولانی نباشه سه صفحه چهار صفحه چهار سوره پنج سوره اینجوری هم نباشه ،

امام کاظم علیه السلام فرمود : بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب این ذکر رو بگو

سبحان الله العظیم و بحمده استغفرالله و اسئل الله من الفضله

این یه خطم نمیشه، نیم خط میشه این دعا رو  بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب بگو ،

راوی میگه که منم گفتم بعد نماز صبح‌ها تا طلوع آفتاب این رو می‌گفتم

وضعیت من بین همه خانواده،فامیلا از همه بدتر بود از همه بدتر بود .

بعد که شروع کردم همین ذکر رو گفتم یه دفعه یه ارثی از طرف یه شخصی به من رسید که فکر نمی کردم.

بین من و او پیوندی باشه فامیلی باشه، قرابتی باشه ،

یه ارث عجیب و غریبی به من رسید به حدی وضع مالیم رونق گرفت که دیگه رو دست من تو فامیلا پولدارتر نبود ،

همه اینها به برکت همون ذکری بود که امام کاظم علیه السلام یاد داد که بگم ،

سبحان الله العظیم و بحمده استغفرالله و اسئل الله من الفضله

این رو بگو چرا از حسادت هی بلند میشی میگی فلانی کجا رو دزدید،

فلانی کجا رو برد، چرا خودت رو بدبخت می‌کنی خودت رو می‌دونی این یه کلمه س

اما تمام ثوابات از پرونده ات کوچ می‌کنه تمام گناهایی که طرف کرده میاد تو پرونده تو

نغمت داره، بیچارگی داره تا قیامت این لکه ننگ از پیشونیت برداشته نمیشه .

لذا جا داره حضرت بگه مثل همون جوری که نقره و طلات رو نگه میداری این زبونت هم نگهدار یا نه؟ نگهداری

خدا رحمت کنه بزرگان رو ، سنگ ریزه می‌ذاشتن دهنشون که نکنه بیجا و بیهوده مثلاً زبان باز کنن یه چیزی بگه.

 

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یا اباعبدالله

من دلم می‌خواد برم حرم آقا ابوالفضل العباس هر کسی دوست داره با من همراه بشه بین الطلوعین بریم حرم آقا قمر منیر بنی هاشم

جان های عالم به فداش

میگن قبر کوچیکی داره آخه مرد رشید مرد بزرگ رو قبر بزرگ براش درست می‌کنند

اما گویا قبر کوچکی داره که بعدها که ازش پرسیدن از عالم پرسید از بزرگان پرسیدن

علامه بحرالعلوم آقا چرا اینطوری قبر اینقدر کوچک

فرمود آخه عموی ما عباس بدنش تیکه تیکه کرد خورد کردن ریز کردن

وقتی بدن رو جمع کردن قبری که به همون مناسبت باشه قرار دادند

فدای قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس

امان از اون ساعتی امام حسین بیاد علقمه چشمش به بدن قطعه قطعه برادر بیفته

در حالی که دست در حالی که تمام بدن پر از تیره

دامن کشان رفتی دلم زیررو شد

چشم حرامی با حرم روبرو شد

بیا برگرد خیمه ای کس و کارم

منو تنها نگذار ای علمدار

همین یه جمله من رو بس باشه

آب به خیمه نرسید فدای سرت

حسین قامتش خمید فدای سرت

حسین جان حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *