حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■ بَقیَه الله خَیرُ لَکُم اِن کُنتُم مُومِنین

 

این آیه کریمه که می‌فرماید:

ذخیره الهی باقیمانده الهی برای شما خیر و پر سود هست، در روایات از اون حضرت تعبیر کردن به خورشید پشت ابر،

همون طوری که خورشید پشت ابر گرما داره نور داره، منفعت داره برای بشریت ،برای جهان،

اون حضرت هم همین طور گرما داره نورانیت داره برای بشریت .

منتها اینجا یه بحثی است. یک کسی هست ایمان نداره به این گرمای خورشید ،به این نورانیت خورشید،

میره تو یه سوراخی قایم میشه توی تاریکی نه گرمای اون خورشید بهره می‌بره، نه از …

میگه نه خورشید کجا بود این حرفها چیه خورشید نیست، یه نگاه می کنه میگه خورشید نیست .

میره خودش رو قایم می کنه از این نعمت بزرگ  محروم میشه .

چرا بقیه ایمان دارن آقا گرما هست نور هست ، پشت ابره استفاده می‌کنن از این ، ما هم باید از اون حضرت استفاده کنیم اوقاتمون رو خرج کنیم برای اون حضرت.

 

تو زندگی ما اولاً که باید خدا را شکر کنیم حمد کنیم که ماه رمضونمون که امام زمانی علیه السلام شده این رو باید خدا رو خیلی شکر کنیم که انشالله می‌خوایم یه ماه رمضان متفاوت داشته باشیم نسبت به سال‌های گذشته .

 

چه جوری مثلاً متفاوت باشه ، که صبح پا میشم با یاد امام زمان علیه السلام دعا کنم برای اون حضرت ، برای سلامتی اون حضرت ،

 

خدا حفظ کنه آیت الله جوادی آملی رو می‌فرمود:

همت ما این نباشه که امام زمان رو ببینیم، همتمون این باشه که امام زمان ما رو ببینه، یه کاری بکنیم یه تقلایی بکنیم .

خیلیا بودن امیر المومنین رو دیدن ، دیروز مگه داستان خونه امیرالمومنین نگفتم که پسر امیرالمومنین…

خیلی ها بودن حضرت رضا رو دیدن، خیلی ها بودن اهل بیت رو دیدن ،

منتها خب معرفت که نباشه ، وقتی که صداقت نباشه این به چه دردی می‌خوره.

این آیه قرآن که میگه که ، یا ایها الذین آمنو اتقو الله، ای کسایی که ایمان آوردید تقوا پیشه کنید گناه نکنید واجبات تونون رو انجام بدید .

و کونی مع الصادقین ، و همراه باشید ، ملازم باشید با صادقین .

صادقین کسانی نیستند جز محمد و آل محمد

 

یعنی همین الان خدا پیغامش رو داد به شما، رسوند به گوش شما ،

خدا میگه من خدا از تویی که اینجا نشستی می‌خوام که ملازم امام زمان بشی.

خب من فیزیکی چجوری ملازم امام زمان باشم؟ نه، فیزیکی که اصلا نمیشه که خب بخواد همه مردم فیزیکی برن کنار امام زمان خودشون رو بچسبونن به امام زمان اینکه نمی‌ شه که اصلاً.

 

صر و حرج داره امکان وقوعش مثلاً مشکله، منظور اینه که شما ملازم امام زمان باشید در اعتقادات ،

ملازم امام زمان علیه السلام باشید در رفتار،

در اخلاق، در اعمال، اگه بتونی خودت رو اینجوری کنی، اگر بتونی فضات رو اینطوری عوض بکنی ، ذهنت رو تغییر بدی .

 

خدا رحمت کنه حاج آقای مجتهدی می‌فرمود :

کنار یه سیگاری می‌شینی بوی سیگار می‌گیری ، میری خونه خانمت میگه ببینم بوی چیه داره میاد هیچی یه بویی داره میاد بوی سیگاره،

به خدا من سیگار نکشیدم پس بوی این سیگار چیه از تو میاد؟ میگی کنار یه سیگاری نشستم .

 

حالا اگراز  توی مغازه ادکلن عطر فروشی بیای بیرون ، بوی عطرمیدی،  بوی گل میدی .

خب کنار سیگاری بشینی اینجوریه ، کنار یه آدم…

شما ذهنت رو مشغول امام زمان بکن فکرت رو مشغول امام زمان، دنبال اینکه اون حضرت از تو راضی هست یا نیست.

زندگیت رو به راه میشه تغییر می‌کنه و یه چیزم بگم اینکه واقعا دنبال امام زمان باشیم ،

نمی دونم شده براتون یا نه ، یا مثلا خودتون این حس رو تجربه کردید یا نه،

گاهی اوقات بچه‌تون گم شده توی این شلوغ و پلوقی تو حرم ، یهو برمی گردی نگاه می کنی بچه ت نیست چه حسی بهت دست میده،

این جنب و جوش پیدا می‌کنی یا نه اینور اونور می‌کنی یا نه هی مثلاً دست از پا نمی‌شناسی اینور میری اونور میری بچه من کجا رفت.

 

ما امام زمان شده تا به حال اینجوری دنبالش کنیم ، اینطوری دنبالش کنیم اینجوری بهش مشغول باشیم.

خدا می‌دونه یه وقتی بچه گم میشه تو حرم خب تو اون لحظه که دنبال بچه ای ،

یه نفر میاد بهت میگه که فلانی مثلا این چی میشه ؟ آقا ول کن بنینیم بابا ،من به چیزی غیر از اون بچه‌ام فکر نمی‌کنم به هیچی فکر نمی‌کنم.

من مثلاً شده ها یه وقتی بچه ام گمشده بعد مثلا توی همین لحظمه یه اومد مسئله شرعی پرسیده ، آقا ولم کن تو رو خدا بزار بریم ذهنم اصلاً مشغول بچه است .

 

یه مرتبه یه بار شده ما اینجوری مشغول امام زمان بشیم؟

یه بار اینطوری مشغول امام زمان زنمون،

بهمون بگه چته ،بچه مون بگه چته، چرا اینجوری می کنی، یادمون رفته بله اینم حرف قشنگه.

مهمون یه وقتی می‌بینی دیر اومده ، هی میری سر کوچه رو نگاه می‌کنی هی نگاه می‌کنی، چند مرتبه هی وایمیستی ،هی سرت رومی کشی شده تا به حال ماها اینطوری باشیم.

 

یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و کونی مع الصادقین

ذهنمون فکرمون روحمون انشالله تواین ماه رمضان امام زمانی باشه.

خدا بهمون توفیق بده خدا انشالله این عنایت رو این عنایت خاصه رو به ما بکنه قلبمون همراه بشه.

یه جمله هم ذکر مصیبت و عرض روضه دارم

انشالله خود امام زمان اینها رو بپسنده

عزیزان من خودم یه اعتقادی دارم میگم از یه جهت ما شبیه امام زمان بشیم

میگم از چه جهتی شبیه امام زمان بشیم ، از این جهت که خود اون آقا فرمود یا جداه صبح و شام برات گریه می‌کنم

اگر اشک چشمم خشک بشه برات خون گریه کنیم حالا ما که اونقدر نمی تونیم گریه کنیم بر امام حسین تا اینکه چشممون خون بیاد نه

ولی می‌تونیم توی این قسمت اولش شبیه امام زمان بشیم

یه سنخیتی درست بشه تو کدوم قسمت تو این قسمت که صبح و شام به جد غریب مشغول باشیم

کدوم جد غریب

اون جد غریبی که تو کربلا وسط یه مشت گرگ یه مشت حرامی گرفتار شده بود

زن و بچه‌اش هم اونجا بودن

نگران این بود که نکنه اتفاقی برای بچه ها من بیفته

نکنه اتفاقی برای همسران من خواهران من بیفته هی مدام نگهبانی این بچه‌ها

و امان از اون ساعتی که رو کرد سمت میدان

یه مرتبه هشتاد وچهار تا زن و بچه دویدن دورش رو گرفتن

یکی از بچه ها گفت بابا ما رو توی این صحرا به کی می سپاری مارابه کی می سپاری

گفت عزیزدلم تو رو به خدا می‌سپارم شما رو به خدا می‌سپارم

یکی دیگه برگشت گفت بابا کی ما رو برمی گردونه مدینه

تو که میری برادر ما هم که رفت عموی ما هم که رفت همه کس و کار ما که رفت ما رو کی برگردونه مدینه

بعد این حرفا رو می‌زدن دل امام حسین آتیش گرفته بود

یه مرتبه یه دختر اومد بیرون از تو خیمه

هی صدا می‌زد یا ابا اینکه یا ابا تو عربی یعنی بابایی بابایی بابایی

هی میگفت یا ابا یا ابا انظر الیه

بابایی یه نگاه به من بکن یه نگاه به من بکن

امام حسین یه نگاه انداخت به این دختر گفت جانم عزیزم چیه

یهو صدا زد العطشان بابایی تشنمه

دارم از تشنگی می‌میرم هلاک میشم

اینجا دیگه ابی عبدالله چیزی نداشت بگه

چی بگه به این بچه ایی که از تشنگی داره می سوزه این زن و بچه خودشون رو زدن

هرکی می‌زد از یه طرف می‌افت غش می‌کرد می‌افتاد زمین یعنی اون صحنه رو خدا کنه به نظر ما بیارن

به چشم ما بیارن آقایون خانم ها یه وقت خوابیدی تو عالم خواب بهت نشون بدن

چی شد هرکس از یه طرف افتاد زمین

بعد یه مرتبه امام حسین اسب رو خواست حرکت بده

ذوالجناح ها تیز و تک رو

ترسم آخر از عقب زینب رسد

زود برو تا این خواهر نیومده

هر کاری کرد دید ذوالجناح قدم از قدم برنمی‌داره نگاه کرد دید پاهای اسب رو این دخترش سکینه بغل کرده

گفت بابا جون کنار برو نه بابا امروز هرکی رفته دیگه برنگشته پیاده شو

یه بار من رو  بغل کن مثل دختر مسلم دختر مسلم چطوری بغل کردی دست یتیمی به سرش کشیدی

منم یتیم میشم‌ یه ساعت بعد دیگه منم یتیم میشم کی می خواد دست یتیمی سر من بکشه خودت بیا دست یتیمی سرم بکش

این دختر انگار می دونست هیچکی نمیاد بچه یتیم های حسین رو نوازش کنه

اون چیزی که بعد از شهادت امام حسین هست تازیانه و کعب نیه لذا گفت بابا خودت بیا نوازشم کن

 

صل الله علیک یا مظلوم اباعبدالله

از اسب پیاده شد این نازدانه رو بغل گرفت

دست نوازش به سر این نازدانه کشید

دید سکینه خانم داره به پهنای صورت گریه می کنه

اشک چشم این دختر رو با دستش پاک کرد

یه جمله گفت گفت عزیز دلم سکینه جان عزیز

لا تعرقی قلبم رو نسوزن عزیزدلم

اشکات رو بذار بعد از من

حسین جانم حسین جانم حسین جانم

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *