حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۸۸

●وقال (علیه السلام) : لا یُقیم اَمرالله سُبحانَه الَا مَ ن لا یصانع وَ لا یضارع و لا یَتبِع المَطامع

 

●حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم فداشون می فرماید که:

اقامه نمی‌شود امر خدا ببینید ادب اولیا رو نگاه کنید بعد از اسم الله خب برای تعظیم و تکریم سبحانه میگن.

 

خدایی که پاک ومنزه هست این همون حرفی بود که حاج آقا مرتضی تهرانی می‌فرمودند:

من از سیره سید بن طاووس برداشت کردم که سید بن طاووس اینطور رفتار می‌کردند که هر وقت اسم خدا می‌اومد خب شما بی‌تفاوت نباشید اون ور نشستید می بینی وسط حرفاش گفت خدا ،شما آروم پیش خودت بگو تعالی شانه ، جل جلاله ، سبحان الله به این ادب، این ادب

 

بعد می فرمود هر وقت اسم پیامبر خدا میاد بی تفاوت نباشید همین الان من گفتم پیامبر تو پیش خودت بگو صلی الله علیه صلی الله علیه وآله

 

این ادب هر وقت اسم امیرالمومنین شما می‌شنوی یه گوینده‌ای داره هی میگه امام علی شما بگو صلوات الله علیه صوات الله علیه

 

هر موقع اسم فاطمه زهرا میاد صلوات الله علیها این از این

 

هر وقت هم‌ اسم دشمنان اهل بیت میاد اونجا هم بی‌تفاوت نباش پیش خودت یواش بگولعنت الله علیه خدا لعنتش کنه

 

ایشون می‌فرمود هر کی این رو بگه به یه نورانیتی میرسه

به نورانیتی رسید من روهم دعا کنید اگر نرسیدی من رو لعنت کن ایشون می فرمود

 

آقا مرتضی رحمت الله علیه خدا رحمتش کنه حالا همون ادبی که آقا مرتضی می فرمود که از کلام سید طاووس برداشت کرده، سیرش برداشت همینجا

 

شما ببین حضرت امیر تا اسم الله میاره پشت سرش میاره  سبحان سبحان این خیلی قشنگه

لا یقیم امرالله امر خدا فرمان خدا اقامه نمیشه امر همون خدایی که سبحانه پاک ومنزه س

 

الا من لا یصانع  مگر توسط کسی که سازشگر نیست اهل رشوه نیست

 

بعضیا بودن دیگه تا خلیفه شدن تا قدرت به دستشون اومد، آقا چقدر مثلاً اهل رشوه و بده بستون و اینجور چیزا بودن…اهل این داستان ها بودن بله ببینید،

 

اهل سازش اونی می‌تونه امر خدا رو اقامه کنه که اهل سازش نباشه.

 

ولا یضارع  اهل تسلیم و ذلیل شدن در مقابل دیگران نباشه .

کی می تونه امرخدا رو اقامه کنه اونیکه ولا یتبع المطامع از طمع پیروی نکنه .

 

یه جاهایی طمع میاد سراغ آدم ،حرص میاد سراغ آدم این جور چیزها باعث نشه که او از مسیر عدالت و صراط مستقیم خارج بشه.

 

تو زمان خلافت آقا امیرالمومنین تو کوفه یه مهمان داشت مهمان ، برادرش جناب عقیل.  امیرالمومنین علیه السلام به فرزند مهتر خودشون امام حسن اشاره کردند که یه لباسی، یه جامه‌ای از اون لباس‌های من هدیه بیار بده عمو جان .

امام حسنم یه پیراهن، یه ردا از مال شخصیه خودشون به عمو هدیه دادن. تعارف کردن، شب شد هوا خیلی گرم بود .

حضرت امیر صلوات الله علیه لالایی و جناب عقیل روی بام دارالعماره نشسته بودند مشغول گفتگو. بعد موقع صرف شام شد عقیل که خودش رو مهمون دربار می دید انتظار داشت الان یه سفره رنگین، چرب و چیلی انداخته میشه برخلاف انتظار.

دیدن یه سفره ی انداخته شد فقیرانه .نون و یه کاسه آب  با کمال تعجب پرسیدش که غذا هرچی هست همینه حضرت علی علیه السلام فرمودند:

مگه این نعمت خدا نیست ، من که خدا رو برا همین نعمت‌ها انقدر شکر می‌کنم برای همین یه تیکه نان داده اینقدر شکر می کنم ،انقدر الحمدالله می‌گم .

این نعمت خدا نیست نمی‌بینی نعمت خدا.

عقیل که تعجب کرده بود گفتش که پیش خودش گفت پس حاجت خودمو زودتر بگم کارمو زودتر بگم بعد مرخص بشم گفت آقا من مقروضم .

قرض دارم زیر بار قرضم، حالا شما یه دستور بده که هرچی زودتر این قرض منو ادا بکنم هر مقداری که می‌خوای به برادرت عقیل کمک بکن تا منم رفع زحمت کنم و برم خونه خودمون مثلا بچه ها منتظرن.

 

مسلم منتظره. یکی از بچه هاش جناب مسلم علیه السلام سریع کار ما رو راه بنداز ما بریم. حضرت فرمودن چقدر قرض داری ؟

عقیل گفت صد هزار درهم من قرض دارم.

آفا فرمود اووه، صدهزار درهم چقدر زیاد، فرمود متاسفم داداش اینقدر ندارم که قرض‌های تو رو بدم. صبر کن سر برج بشه حقوق که میدن من از سهم شخصی خودم یه خورده برمی‌دارم به شرط مواسات و برادری و اینجور چیزها یه خورده از این حقوق رو برمی‌دارم میدم به تو .

اگر عائله نداشتم، خانواده نداشتم ،خرج نداشتم کل حقوقمو میدم می‌دادم به تو ولی

چون زن وبچه دارم بعد یه خورده م به زن وبچه بدم دیگه شرمنده یه کمیش رو میتونم به تو بدم.

عقیل گفت چی صبر کنم سر برج بشه بعد شما از حقوقت به من یه خورده به من بدی، بیت المال خزانه کشور دست شماست .

به من میگی صبر کن تا موقع پرداخت سهمیه از سهم خودم به تو بدم تو هر اندازه که دلت بخواد از خزانه بیت المال می‌تونی برداری چرا اون موقع همین الان چیکار کن در خزانه رو باز کن و یه پولی به ما بده دیگه که آقا من اینجوری این قدر اذیت نکن

 

حضرت علی علیه السلام فرمودن من از پیشنهاد تو تعجب می کنم ، به من میگی در خزانه رو باز کن و بده .

خزانه دولت پول داره یا نداره چه ربطی به من و تو داره هان. بعد فرمود من و تو هرکدوم مثل بقیه این سایر مسلمین هستیم یکی از اونها هستیم . درسته که تو برادرمنی من باید تا حدود امکان ازمال خودم به تو کمک کنم اما از مال مردم که نمی تونم کمک بکنم همین جوری بحث ها ادامه داشت و عقیل هم راضی نمیشد.

 

برو در رو باز کن در خزانه رو باز کن یه پولی به ما بده که اونجایی که حضرت علی و عقیل نشسته بودن مشرف به بازار کوفه صندوق های پول از اونجا دیده می‌شد حالا چه جوری بوده صندوق‌های پول و اینا خب مثل الان نبوده که ولی بازار معلوم بود و صندوق ها معلوم بوده اینها اینجا حضرت علی فرمودند:

اگر بازم اصرار دارید حرف منو قبول نمی‌کنی من یه پیشنهاد جدید به تو بگم اگه عمل کنی این پیشنهاد و انجام بدی  تو می‌تونی همه قرضتو پرداخت بکنی خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر بکنی .

گفت چیکارکنم؟ خوشحال بود.

گفت این‌ پایین توی بازار صندوق هایی هست همین که خلوت شد یکی دو ساعت دیگه صبر کنیم کاملاً خلوت میشه کسی دیگه تو بازار نیست از اینجا برو پایین این صندوق ها رو بشکن هر چی دلت می خواد بردار.

گفت صندوق ها مال کیه؟ مال همین کسبه مال همین مردمه نقدینه پول دلار اونجا فراوان.

پاشو برو اونجا .عقیل گفت عجب به من پیشنهاد میکنی صندوق مردمو بشکنم مال مردم بیچاره که به هزار زحمت، اینا رو به دست آوردن ریختن تو این صندوق‌ها .

بر خدا توکل کردن و در صندوقو بستن رفتن تو خونه آروم پیش زن و بچه شون.

برم اینها رو بردارم حضرت فرمود پس تو چطور به من پیشنهاد می‌کنی که صندوق بیت المال مسلمین رو باز کنم مگه این مال متعلق به مردم نیست این هم متعلق به مردمه که خودشون راحت و بی‌خیال رفتن تو خونه ها شون گرفتن خوابیدن، امانت دادن.

 

حالا تو پیشنهاد میکنی من که این رو حالا که نمیخوای یه پیشنهاد دیگه آقا فرمودند: یه پیشنهاد دیگه،

 

اگر دوست داشته باشی این رو قبول کن گفت چه پیشنهادی؟  آقا فرمودن یه شمشیر بردار منم یه شمشیر برمی‌دارم خودمم یه شمشیر بر می دارم توی همین نزدیکی کوفه یه حیره هست میریم اونجا این بازرگانان حسابی کلان، ثروتمندا هستند شبانه دو تا یی میریم شبیخون می‌زنیم ثروت کلانی به دست میاریم ،بالا می کشیم. عقیل گفت داداش برادر من برای دزدی نیومدم تو این حرفا رو به من می‌زنی.

من میگم از بیت المال خزانه کشور که الان در اختیار توئه اجازه بده یه پولی به من بده تا من قرضمو بدم.

 

من حرفم اینه. آقا فرمودند: اتفاقا اگه مال یه نفرو بدزدیم بهتر از اینه که مال صدها هزار نفر مسلمون، این مال مسلمون هاست، تو میگی از بیت المال بدزدم.

میگم‌ برو از یه نفر بدزد چطور شد که دزدیدن مال یه نفر با شمشیر دزدیه ولی دزدیدن مال عمومی مردم دزدی نیست.

تو خیال کردی دزدی فقط همین که به کسی حمله کنی و با زور مالش از چنگش بیرون بکشی شنیع‌ترین اقسام دزدی همینیه که تو الان به من پیشنهاد می کنی که میگی چیکارکن پاشو برو بیت المال ،

کسی میتونه اقامه امر خدا بکنه که اینجوری باشه، اینطوری سفت و محکم باشه.

اهل فامیلمه، داداشمه ،پدرمه، خواهرمه و لذا جا داره ما هرروز صبح رو کنیم به آقا امیرالمومنین علیه السلام بگیم

 

 السلام علیک یا امین الله و ارضه

 سلام من به تو ای امانت دار خدا در روی زمین

 

فقط هم‌ پول نیست ،بیت المال نیست همه چیز ایمان ما، همه امور ما دست اونها میتونه امانت باشه انشالله…

خب یه جمله هم عرض سلام کنم

شما امیرالمومنین رو شنیدی پسرش حسین علیه السلام هم همین بود اهل سازش نبود

 

وقتی که نامه یزید اومد برای والی مدینه که حسین رو یا ازش بیعت بگیر یا سرش رو بر من بفرست بیاد

 

آقا ابی عبدالله الحسین علیه السلام همچین که وارد شدن‌

بر والی وارد شدن اونجا نامه یزیدرو نگاه کردن نامه یزید و انداختن زمین

پشت کردن بعد با پا رفتن رو نامه یزید

فرمودن هیهات منه ظله هیهات منه ظله

 

بعد این جملات امام حسین به خدا از اون سینه های که من شیر مکیدم هیچ وقت ذلت را قبول نمی کنه این حرف حرف خیلی بزرگیه

می دونی یعنی چی من شیر مکیدم یعنی اینکه مادرم فاطمه زهرا که او هیچ وقت تن به ذلت نداد من هم تن به ذلت نمی‌دم و لذا با همین اعتقاد ،با همین اومدن کرببلا

 

فرزند دلبندشون علی اصغر رو روی دست گرفتن لحظه ی کوتاه نیامدن

اونجایی هم که می فرمود یه جرعه آب بدید بچه که داره از تشنگی هلاک میشه

 

شهید دستغیب می‌فرماید منت ذلت نبود

منت هدایت بود می‌خواست توسط این یه نفر رو دستگیری کنه

 

قربون ابی عبدالله بشم

امروز صبح ما مهمون امام حسینیم از همین جا دلاتونو روانه کربلا بکنید

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *