حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۸۷

● قال (علیه السلام ):نَحنُ النمرقه الوسطی بِها یَلحَق التالَی عَلیهَا یَرجَع الغالی

●حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم فداش می فرماید که ما نمرقه هستیم ،

 

خب نمرقه به معنای پشتی که به اون تکیه می‌کنند.

بعد حضرت پس ،پشتی که پشت بهش می کنند نمرقه الوسطی، این به معنی پشتی وسط و میانه.

 

یه پشتی میزاشتن وسط مجلس که این یه پشتی ممتازی بوده که جایگاه افراد شریف بوده یعنی وقتی یه بزرگی وارد مجلس میشد ،

می گفتن بفرمایید اونجا بشینید اونجا تکیه کنید بفرمایید، آنجا یه جایگاهی بوده که برای افراد برجسته بوده.

 

همین طور که الان توی مجالس دیگه شما همین رو میبینید یه جایگاه ویژه درست می کنند برای بزرگان، برای اشخاص برجسته که اونها برن اونجا باشن .

 

حضرت می‌فرماید نحن منرقه الوسطی،

ما، منظور از ما یعنی محمد وآل محمد

اللهم صل علی محمد وآل محمد

ما چهارده معصومه نمرقه الوسطی هستیم اون تکیه گاه وسطی هستیم ، برجسته هستیم که بها یلحق التالی می فرماید که اون هایی که عقب افتادند

تالی یعنی پشت سر هستند باید بیان ملحق بشن یلحق التالی و حالا اینجا به مناسبت،

 

من این صلوات شعبانیه رو براتون میگم که  تو صلوات شعبانیه

یه صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد وآل محمد

 

شما وقتی که صلوات شعبانیه رو می‌خوانید می فرماید که الفلک

اللهم صل علی محمدوآل محمد الفلک الجاریه کشتی روان تو اقیانوس‌های فی اللجج الغامره،

تو اقیانوس‌های عمیق یک کشتی روان هستند این محمد آل محمد صلوات اله اجمعین

 

فی اللجج الغامره تو اقیانوس های عمیق کی می‌تونه تو اون اقیانوس عمیق دوام بیاره هرکس تو این اقیانوس عمیق بیافته بدون کشتی روان قطعا غرق میشه نجاتی براش نیستش که

الفلک الجاریه فی اللجج الغامره یامن من رکبها

هرکی که سوار این کشتی بشه در امنیته یعنی یامن یعنی ایمن میشه من رکبها

هر کی که سوار بشه. اونی که سوار نمیشه عقب افتاده این بدبخته بیچاره س، و یغرق من ترکها  اونیکه ترک کرد غرق میشه.

دستت رو بده به من بیا بالا بابا امروز هیچکی از این عذاب نجات پیدا نمی کنه نه من میرم اون بالا بالاها اونجا آب سیل نمیرسه

 

المتقدم لهم مارق پیش افتاده ازاونها، تقدم کننده از اونها، از دین خارجه المارق .

مارقین پیغمبرفرمود یاعلی بعد از من با چند دسته می جنگی. هان که هر سه تاشون تو بر حقی، یکیش مارقین بودن دیگه  ناکسین واقعا ناکس بودن و اینها طلعه و زبیربودن ، بعد اون یکی ها  ،قاستین

 

خب قاستین همه که معاویه و اینها بودن مارقین ظاهرا همین خوارج و اینها بودن.

خب پس اینها که از دین خارج شدن المتقدم جلو افتادن از اهل بیت  مارق هستن.

 

والمتاخرعنهم الزاهق، اونها که عقب ماندن اونها هم نابود هستن.

فقط یه گروه نجات پیدا می کنند، والازم لهم لاحق اونیکه همراه، میشه ملحق میشه .

اونها هستن که  نجات پیدا کردن.

حکمت رو نگاه کنید می فرمایید که نحن نمرقه الوسطی بهایلحق تالی،  که باید عقب افتاده ها ملحق بشن. اگر ملحق نشن هلاک میشن، بدبخت میشن، بیچاره میشن وعلیها به سوی این کشتی یرجع الغالی اونهایی که غلو کردن باید تند رفتن باید برگردن.

 

یه عده ی بودن که امیرالمومنین رو خدا می دانستند می گفتن او خداست. اینها غلو کردن دیگه گفتن خالق ماست .

 

به امام رضا گفتن‌ که آقاعلی خالق ماست علی علیه السلام خالق ماست .

امام رضا سه مرتبه فرمود سبحان الله سبحان الله

 

علی هم خالق داره. نگید این پیغمبر می فرمود علی جان اگر چیزهایی از تو بگم می ترسم همون چیزی که درباره عیسی مسیح گفتن درباره تو هم بگن.

همان طور که عیسی مسیح گفتن خداس، تو رو هم میگن خدا .

و لذا اگر بگم این خاک کف پای تو را برمی دارن میبرن برای شفا و اینجور چیزها ،میبرن خب اینها پیغمبر از امیرالمومنین هیچی نگفت بااین حال یه عده ی می گفتن این خداس.

 

خب پس اینها غلو کردن. به اینها میگن‌ غالی اینها هم باید برگردن اینها غلو می کنند. امیرالمومنین می فرمود منم‌ بنده خدا هستم اصلا امیرالمومنین می فرمود انا عبدالعبید محمد اللهم صل علی محمد وآل محمد

 

بعد خود پیغمبر می فرماید توی نمازها تون شهادت بدید خط گم‌نشه این من چند وقته به این توجه می کنم از سجده دوم بلند میشی رو به قبله می کنی میگی داری گواهی میدی اعتقادتو داری میگی اشهد ان لا اله الا الله گواهی ها رو حواست هست چرا باید اعتقادتوبگی هر روز بعداز سجده دوم بلند میشی اشهد الا الله الا الله وحده لا شریک له من برای خدا شریک قرار نمیدم‌.

 

شریک نداره خدا ،خداهمه گناهان ما رو می امرزه همه گناهان رو.

علی اونهایی که برای خدا شریک قرار دادن تو داری میگی علی علیه السلام خالقه غلط کردی که میگی علی علیه السلام خالقه واشهدان

من شهادت میدم‌ محمد عبده و رسوله، پیامبرخدا عبده،وصی او هم عبده .

 

پس خط نباید گم بشه اینها نمرقه الوسطی هستن .اون تکیه گاه میانی جلو بیافته هلاکی عقب هم بیافتی باید ملحق بشی.

 

آقا اینه خط ،اینه نباید خط رو گم‌ بکنی.

یه عده ی حالیشون نیست ما خدای بدون پیغمبر نداریم،خدای بدون وصی هم نداریم خدا بدون علی علیه السلام نداریم ، خدا با اینهاست اصلا پیغمبر بدون علی هم نداریم کسی بگه پیغمبر رو دوست دارم علیعلیه السلام رودوست ندارم.

 

نمیشه جور در نمیاد این نمرقه الوسطی هستن باید این وسط رو بگیری. نگیری ،هلاک میشی .

 

یه وقتی این رو هم بگم دعاکنم…

اومدن به فرعون گفتن فرعون از چه نشستی ساحرها این ایمان آوردن به میگن گفتن که میگن امنت ، ساحرها میگن امنت به رب العالمین

خب انا ربکم علی من پروردگار علی شما هستم دیگه خب بد نمیگن که میگن رب العالمین من پروردگار اومدن گفتن فرعون این سحره دارن میگن امنت به رب العالمین و رب موسی گفت خب موسی تو خونه من بزرگ شده دیگه منطورشون از رب موسی من هستم‌.

 

ببین خالص نشده ها کی خالص میشه،

اون موقعی که اومدن گفتن فرعون دارن میگن امنت به رب العالمین و رب موسی و رب هارون

 

اینجا درست میشه اینجا گفت پس منظور پروردگار موسی هستش.

پیغمبر می فرمود یا علی انت منی به منزلت هارون من موسی .تو که میای درست میشه خط اصلاح میشه  والا درست نمیشه اونهایی که میگن نه فقط رسول الله کار درستی در نمیره اونیکه بیاد بگه

امنت برب علی این درست میشه اون که خطش خط مولا علی علیه السلام باشه اون نجات پیدا می کنه و الله خیلی که نه، اصلا هلاکت توشه.

 

خب اول صبح پنجشنبه دلهامون رو ببریم کربلای معلی حرم امام حسین علیه السلام

این مجلس ما پنجشنبه که میشه بوی کربلا میده

بعد مخصوصا که آدم دلش را بتواند بیاره کنار ضریح یه وقتی این اقای به نظرم آقای سیبهوی بوده ایشون می فرمودن که یه حاجتی داشتم اومدم حرم‌ امام حسین روبروی ضریح آقااباعبدالله

اون موقع مرد وزن قاطی بوده اومدم حرم‌امام‌حسین‌

رو بروی ضریح وایسادم تا اومدم حاجتمو بگم‌ یهو بغض گلوم رو گرفت

آدم‌ اینجوری میشه ها توی حرم امام حسین اینطوری میشه یهو بغض گلوم رو گرفت

گفتم تو چه حاجتی میخوای از این آقا

این آقایی که سر دربدن نداره

این آقایی که تمام بدنش پر از زخم و زخم شمشیر رو زخم نیزه و این آخه چه توقعی داری از این آقا

بغض گلوم رو گرفت نتونستم حرفمو بزنم حاجتمو به امام حسین بگم‌

میگه یه دور طواف کردم دور ضریح

دوباره برگشتم سر جام اومدم حرفمو بزنم‌ دیدم نمیتونم بغض گلوم رو گرفته دوباره یه طواف سه طواف هر کاری کردم نمیشد

اشک امون نمیداد بغض گلومو گرفته بود تا اینکه رفتم پایین پا

پایین پا اونجا محضر حضرت علی اکبر امام حسین پایین پا تنونستم یه چهار کلمه حرف بزنم گفتم یا علی اکبر ما طلبه ها هر وقت مثلا گره ی به کارمون افتاده باشه بخوایم ازدواج بکنیم رومون نمیشه به مرحوم آخوند بگیم به پسرش میگیم شما به باباتون بگو فلان طلبه میخواد ازدواج کنه گرفتاره پول نداره و اینها او هم به باباش میگه باباش هم‌یه سله ی برای ما می فرسته

حالا من هر کاری کردم خدا وکیلی من هر کاری کردم روم نشده به بابات بگم‌ بغض گلوم رو گرفت

اگر میشه شما یه وساطت کن پیش پدرتون پدرتون کار مارو درست کنه به خدا قسم از حرم امام‌حسین بیرون نیامده یکی مرا صدازد گفت بیا اینجا رفتم جلو

دستت را بیار جلو یه چیزی گذاشت توی دست من گفت کجایی من چند وقت دنبالت می گشتم‌ یه سلام و علیک و احوالپرسی و رفت

اومدم اون طرف پول رو شمردم دیدم خدا شاهده دقیقا همون چیزی که می خواستم نه یه خورده اون ور

نه یه خورده این ورتر دیگه خونه نرفتم برگشتم حرم امام حسین رفتم پایین پا محضر حضرت علی اکبر امام حسین

یاعلی اکبر اجازه نداد من دست خالی تا خونه برگردم قربون کرمت بشم یا علی اکبر

امروزصبح یه عده ی هم مهمون داری ها از مسجد رضایی از تهران اومدن کربلا

نه به پا بلکه به دل به دل اومدن کربلا یاعلی اکبرجان

تورو به بابای غریبت حسین بابای مظلومت حسین امروز ما رو دست پر…

صلی الله علیک یا مظلوم یااباعبدالله

دیگه معطلت نکنم ببرمت اصل روضه رو بگم‌

ای پسرمن پدر پیرتوام‌

پدرپیر و زمین گیرتوام

سخنی گوی و دلم‌ خوش کن

تو که آتش زده ی خاموش کن

یه مرتبه لحنش عوض شد صدا زد

خیز از جا آبرویم را بخر

عمه را ازبین نامحرم ببر

هر کاری کرد که بدن رو جمع کنه دید نمیشه بدن از هم می پاشه و لذا صدا زد

 

جوانان بنی هاشم بیایید

علی را بر درب خیمه رسانید

 

جانم علی جانم علی

خدا رحمت کنه حاج آقا فاطمی نیا رو

روح ایشون شاد باشه

من این یه جمله رو هم میگم‌ ثوابش تقدیم به ایشون بشه

ایشون می فرمود می دونید ذوقیه

پی دونی چرا صدازد جوان ها بیاید علی اکبر رو برگردونید

اخه شاید خودشم‌ می تونست یه کاری بکنه باعمه سادات دوتایی بدن رو برگردونن

میگن اخه قاسم تو خیمه ها وایساده بود نگاه می کرد نمی خواست جلو بچه ی یتیم بچه ی خودشو بغل بگیره

حسین جان حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *