حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۱۹۰

●وقال (علیه السلام): خیَار خِصال النِساء شرار خِصال

آقا جانمون امیرالمومنین جان عالم به فداشون می‌فرمایند که :

اون خصلت‌های خوب زنا ، خصلت‌های بد مردانه، یه سری صفات هست یه سری خصلت‌های خوب هست در خانوما ،که اون خصلت‌های خوب برای آقایون بده.

بسم الله الرحمن الرحیم

چه چیزهایی خوبی هستش که تو خانم‌ها برای آقایون بده ؟

یکی ،از الزهو یعنی تکبر ، تکبر برای خانما خوبه برای آقایون بده.

والجبن، دومین چیزی که برای خانما خوبه ، ترس اما همین ترس برای آقایون بده .

سوم، آقا فرمودند: والبخل ، بخل برای خانم ها خوبه اما برای آقایون بده .

فاذا کانت المراه مزهوه لم تمکن من نفسها

دلیل اینکه چرا توی خانم ها خوبه برای مردها بده ، این رو آقا توضیح میدن می‌فرماید:

به خاطر اینکه وقتی که یه خانومی متکبر باشه مضحووتاً باشه این زن وقتی تکبر داشته باشه  خودش رو از بیگانگان ، بیگانه رو به خودش راه نمیده، ولی وقتی که نه، شل و ول باشه، هی یه ذره خودت رو سفت کن ، محکم خودت رو بگیر ، وقتی متکبر باشه خودت بیگانه‌ها رو، غریبه‌ها رو نامحرما رو به خودش دیگه راه نمیده.

جرات نمی کنن باهاش حرف بزنند ، ولی وقتی یه خانومی که شل وله این همه می‌خوان از دیوار خونش دیوارش برن بالا .

خودتون دیدید دیگه فقط کافیه ببینن این خانم شل و وله سریع دیگه هرکی می‌خواد قلاب بگیر بریم بالا..

بسم الله الرحمن الرحیم

دوم ، فاذا کانت المراه مزهوه لم تمکن من نفسها و اذا کانت بخیله

وقتی یه خانومی بخیل بود، خسیسه بخیله حفظت مالها، مال شوهرش رو حفظ می کنه. میگه آقا بیاد ببینه فلان حساب می‌خواد از من چیز می‌کنه خیلی نگه می داره، ولی وقتی اهل فضل وبخشش باشه دیگه هیچی آقا تو خونه می‌مونه یا نمی‌مونه؟ همه رو به تاراج و فلان و اینها.

هرچی هست و این اینو بده به فلانی ،اونو بده به فلانی مخصوصاً خانواده خودش، خواهرم الان بره فلان جا لازم داره .

اینو بدم به خواهرم، اینو بدم به ننم ، اینو بدم به داداشم ،اینو بدم به بابام هیچی تموم شد‌ دیگه مال شوهر نابود کرد، نابود کرد مال شوهرو ولی وقتی خسیس باشی خواهرش میاد فلانی میگه نه نمیشه ، ندارم فلان خلاصه یه جوری رد می‌کنه میره ،

اینم دو پس ببین حفضت مالها و مال بعلها ، هم مال خودشو حفظ می‌کنه هم مال شوهرشه حفظ می کنه .

و اذا کانت جبانه ، وقتی که حاج خانم ترسو باشه، ترسو که باشه. فرقت من کل شیء یعرض لها ،

وقتی که ترسو باشه از هر چیزی که ممکنه به آبرو و عفت او صدمه بزنه می‌ترسه و فاصله می‌گیره.

وقتی که بترسه تو هر کوچه ای نمی پیچه ، وقتی که بترسه تو هر خونه‌ ی دیگه نمیره .

مثلاً می‌دونه تو اون خونه بله داره میره پیش رفیقش اما رفیقش داداش داره ، رفیقش بابا داره، می‌دونه تو اون خونه مرد نامحرم، تو اتاق مرد نامحرمه پاشو نمی‌ذاره به بهونه سبزی پاک کردن بگه من میرم سبزی پاک کنم ،بابا این چون می‌دونه تو اون خونه مرد هست ، غریبه هست نمیره.

هر چیزی که دامن اینو لکه‌دار بکنه از اون فاصله می‌گیره ، دوری می‌کنه .

بعضی زنها خیلی بی باک هستن ، خیلی میگن فلان جا جشنه بریم، فلان جا بعد اسمش هم میزارن زرنگی ، ما تیزیم تیز و بز مثل بز میریم از اونجا مثلاً یه خورده ترسم خوبه .

خلاصه اگه زن در برابر مردان بیگانه تواضع و فروتنی کنه ممکنه مردا درش طمع کنند. اگر نترس باشه ممکنه در معرض خطرات ناموسی قرار بگیره الله اکبر.

اگر زن نسبت به اموال شوهر دست بذل و بخشش داشته باشه ممکنه اموال شوهرشو، حتی اموال خودشو توی مدت کوتاهی بر باد بده.

میگه که الان اینجوری شده میگه آقا میگم‌ کارتت رو چیکار کردی ، کارت حقوقتو ، میگه دادم به حاج خانوم ، حاج خانوم خرج کنه میگم اشتباه کردی باید دست خودت باشه باید خودت آقا مرد..

اصلاً شما تو قرآن نگاه بکنید ببینید ، قرآن میگه مرد قوام خونه رو داره، وقتی تو میری من نمیگم خانما مثلاً بد هستن ها نه می‌خوام بگم اصولیش اینه که من کارت بانکیمو بدم دست مثلاً حاج خانم،

خب تو باید بری خرید کنی تو مغازه نه اینکه زنتو پولو بدی دست زن ، زنت بره مغازه خرید کنه. این بده تو خودت باید بری سیب زمینی بخری ، نون بخری ، پیاز بخری ، میوه بخری…. خیلی هم خوشحاله میگه کارتم رو دادم دست حاج خانم خیلی فساد توشه ، خیلی فساد توشه مرد قوامه خونه رو داره ، بعد بره اینور کنه اونور کنه ،

قصابی آقا زن رفته تو قصابی گوشت بخره ، مرغ بخره بعد با قصاب محل چنان مچ اصلا الله اکبر.

بیا اون میگه خب چطوری وقتی میاد تو خب زنه میاد به تو بگه گوشت بده قصاب میگه چطوری کجا اینا اصلاً می‌بینی یک وضعیه،

پس این هم از این. بعد وقتی که اینجوری شد این زنه روش باز شد با مرد غریبه حرف زد خورده نسبت به شوهرش بی‌میل میشه میگه شوهر من دماغش کجه،  میگه شوهر من کچله، از این حرفا سبب اختلاف میشه ، دعوا میشه منجر به حوادث ناخوشایند میشه.

پس منظور امام این نیستش که زنا تو همه جا متکبر باشن یا ترسو باشن یا بخیل باشن.

منظور آقا در مواردی که در صورت نداشتن این صفات این عفتشون لطمه بخوره.

خدا بهتون خیر بده .

روایتو ببینید عمیقه ، منتها اگر آدم عمیق بهش فکر کنه ظاهری فکر نکنه، حالا اینم از بحث امروز صبحمون خلاصه این هنر نیست که ما کارت بدیم دست حاج خانم بگیر برو خودت بخر نه، هنر اینه که ما خودمون بخریم بیاریم تو خونه بزاریم.

بنده خدا این خانم چه گناهی کرده که کارت بدیم دستش بگیم آقا برو هر کاری دلت می‌خواد چیکار بکن،با عقل جور در نیاد.

می‌دونم الان منتظرید که بگی حاج آقا امروز روضه نخون ولی روضه بخونیم

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یااباعبدالله

صلی الله علیک یااباعبدالله

ما روزهای جمعه می‌گیم آقا یه سر بریم حرم آقا ابوالفضل العباس

از همین راه دور آقا جانمون ابوالفضل العباس رو واسطه قرار بدیم در خونه امام حسین علیه السلام

امام حسین خیلی برادرش عباس دوست داره خیلی برادرش عباس وقتی که اومد سمت خیمه آقا اباعبدالله گفت داداش سینه م تنگی می‌کنه برای چی سینه ت تنگی می‌کنه عباسم داداشم آخه بچه‌های تو تشنه‌ هستن من سقام من خب نمی‌تونم صدای العطش بچه‌هات به گوشم میرسه

صدای العطش خانم‌ها به گوشم میرسه نمی‌تونم لقد زا صدری سینه م تنگی می‌کنه داداش اجازه بده برم جونمو فدات بکنم

امام حسین صدا زد عباس داداش برو برا بچه‌هام آب بیار اذن میدان رو به این شرط کرد که باید بری برای بچه‌هام آب بیاری

و لذا آقا ابوالفضل یه مشک بعضی ها میگن چند تا مشک با یه نیزه یه چند قدم که از خیمه اومد بیرون یهو دیدن آقا اباعبدالله صداش میزنه صدا زد داداش عباس

آقا ابوالفضل برگشت یه نگاه کرد دید امام حسین آغوش باز کرده یعنی داداش بیا برا بار آخر که شده همدیگرو بغل کنیم

می‌دونی امام حسین امامه به علم امامت می دونه این بار آخره که عباسش رو می‌بینه دست در بدن شاید سری بعد که ببینه دیگه این دستا تو بدن نباشه و لذا صدا زد داداش آقا اباعبدالله بغل کرد آقا ابوالفضل

این دوتا برادر دست به گردن هم انداخته بودن بعد امام حسین پیشونی برادرو می‌بوسید  آقا ابوالفضل دست امام رو می بوسید

صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله

ساعتی نگذشت این دو تا برادر دوباره همدیگرو دیدن اما این بار دوم خیلی متفاوت بود

این بار دوم دیگه آقا ابوالفضل دست در بدن نداشت اینجا آقا ابوالفضل می‌خواست بلند شه اما نمی‌تونست

برادر سر برادر رو به دامن گرفت یه نگاهی کرد دید آقا داره گریه می‌کنه صدا زد داداش دو تا خواهش دارم ازت

یکی اینکه تا من زنده‌ام منو سمت خیمه‌ها نبر آخه من به دخترات قول آب دادم از دخترات خجالت می‌کشم

دومین خواهش همینه آی گرفتارها، مریض دارها داداش یه چشمم سالمه خون جلو چشم مو گرفته نمی‌ذاره ببینمت دست در بدن ندارم خون رو بزنم کنار برا بار آخر ببینمت

رحمت خدا به این گریه ها سیم ها وصله کاسه‌های گداییمون پر بشه

داداش اگه زحمت نمیشه این خون رو از جلو چشمم کنار بزن بزار برا بار آخر ببینمت

حسین جان حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *