حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

 

💠 حکمت شماره ۴۸

☘️ بسم الله الرحمن الرحیم

وقال(علیه السلام) حضرت می فرماید:

کسی که تو رو از چیز خطرناکی بترسونه گویا مانند کسی هست که تو بشارت میده ادم وقتی کسی به اون بشارت میده دیدید چقد خوشحال میشه شاد میشه

مثلا میگن فلانی مژده مژده اگه تو این بانک حساب باز کنی تو یه قرعه کشی برنده میشی داره بهش بشارت میده که ماشین برنده میشی حالا مثلاً کسی اومد شما رو انذار کرد ترسوند

 

اینم همون اندازه خوشحالی داره اگه مثلاً تو این معامله شرکت نکنی گرفتار میشی ا تو فردا پس فردا زندگی داری خرج داری گرفتاری داری قرض داری

مثلاً یکی میگه این راهو نرو عقرب داره خطرناکه همین باید تو رو خوشحال کنه نباید ناراحت بشی یا همش ایه یاس میخونن میگن این حاج اقا ها کارشون ترسوندن

دیشب قصه ش رو گفتم یه شیخی بود تو تهران مسجد داشت رفته بود رفت حاج آقایی رو دعوت کرده بودخیلی علمی حرف میزد عالمانه حرف میزد

مردم هم چیزی نمیفهمیدن باهم حرف میزدن این حاج اقا مخرج سین نداشت سین رو شین میگفت شروع کرد مردم رو ساکت کردن هی گفت مردم شاکت شاکت

دید مردم بدتر میکنن بلندگو رو برداشت گفت مردم شما ، جهنم نمیرید بخدا قشم بخداقشم

مردم گفتن خدا رو شکر یکی پیداشد در جهنم رو بست

اخوندا میان میگن جهنم جهنم این برعکس گفت خوشحال شدن بلکه شما رو به زور میبرن جهنم

 

تو نباید ناراحت بشی بگی اه اینم داره میگه جهنم!!

باید خوشحال بشی درسته این کلام امیرالمومنین این رو میگه اونی که تو رو میترسونه داره تو رو بشارت میده

 

بعضیا تفکرشون این مدلی میگن هی ما رو میترسونن این چه مدل تربیتیه

مادری که بچه ش رو میترسونه نباید بهش خرده بگیرن بگن اه چه مادری همش میترسونه اینم داره همون کار بشارت رو انجام میده نتیجه یکی هست

 

یه وقت به تشویق یه وقت به تهدید خب کلام صبح ما این شد یه وقتایی تهدید کردن ترسوندن همون بشارت دادن هست خدا به شما خیر دنیا و اخرت عطا بکنه

 

صلی الله علیک یا اباعبدالله ای کاش می‌شد آقا یه شب شب جمعه ما کربلا باشیم از خدا بخواهیم که توفیق بده یه شب کربلا باشیم حرم آقا ابی عبدالله آقا امام حسین رو زیارت کنیم به همین زودیا

همه انبیا آرزوشون اینه که برن کربلا تو کتاب کامل الزیرات هم هست آرزو می‌کنن لحظه شماری می‌کنن که خدا توفیق بده که برن آقا امام حسین و زیارت کنند

 

ما همین جا نشستیم ولی به پا نمی‌تونی بری و به پای دل می‌تونیم بریم دلمونو به پرواز در بیاریم و بریم به حرم آقا امام حسین گرد ضریح آقا جمع بشیم و بگیم آقا فدای تو بشم آقا فدای زخم‌های بدنت بشم

 

آقا امام صادق علیه السلام فرمودند ۱۹۵۰ زخم روی بدن جدشریفمون بود میدونید اقایون مگه این بدن چقد جا داره ۷۰ یا ۸۰ زخم بیاد دیگه جای دیگه نمیمونه زخم بعدی بیاد این معلوم میشه زخم روی زخم اومد

 

خواهرش زینب نگاه کرد دید همه دارن میزنن یکی نیزه دستشه یکی شمشیر یکی سنگ دستشه شمشیر خورده روش سنگ میخوره رو اون داره نیزه میخوره

 

خواهرش زینب مستاصل شد فریاد زد

اما فیکم مسلم آیا بین شما یه مسلمان پیدا نمی‌شه

پسر پیغمبرو دارن می‌زنن شما همینجوری دارید نگاه می‌کنید بعد صدا زد عمر سعد این پسر پیغمبره هرکی رو صدا زد دید پشت می‌کنن

اینجا بود خواهرش زینب نگاه کرد رو به مدینه کرد صلا علیک ملیکه السماء یا رسول الله هذا حسین مرمل بالدماء این حسبن توست صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله

از حرم تا قتلگاه زینب صدا می‌زد حسین

دست و پا می‌زد حسین زینب صدا می‌زد حسین ناله‌ها می‌زد حسین زینب صدا می‌زد حسین حسین جان حسین جان🤲

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *