حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۸۴

●وقال ( علیه السلام)  : اِنَ الله اِفتراض عَلَیکم فَرائِض فَلا تَضیعُوها وَ حَد لکُم حُدودا فَلا تَعتَدوها وَ نَهاکُم عَن اشیَاء فَلا تنتَهکُوها وَ سکت لکُم عَن اشیَاء وَ لَم یَدعها نسیِانا فَلا تَتکلفوها .

 

●همانا خدا واجباتی را برشما لازم شمرد،انها را تباه نکنید،و حدودی برای شما معین فرمود، حرمت انها را نگاه دارید،ونسبت به چیزهایی سکوت فرمود نه از روی فراموشی، پس خود را درباره انها به رنج و زحمت دچار نسازید.

 

و قال ( علیه السلام) : حضرت امیر علیه السلام صلوات الله علیه که جان عالم به فدایش می‌فرمایند:

خداوند متعال یه سری فرایض و واجباتی را بر شما واجب کردند، نماز و روزه و خمس و زکات و برای شما واجب کردند.

عرضم به خدمتتون که خدا این‌ها رو قرار داده، برای ما می‌فرماید ضایع نکنید این واجبات رو ؛

وقتی برات واجب کرده اونا رو ضایع نکن، درست به جا بیار، ترکش نکن.

نمازو درست بخون ترکش نکن یکی هم اینکه حیف و میلش نکنید.

بعضیا قورت میدن نماز رو باید بجویی

آروم آروم بخونی؛ شمرده شمرده بخونی حضور قلب داشته باشی

نبی مکرم : از اساتید معتبر من شنیدم: پیامبر برخورد می‌کردند با کسی که با کسایی که نماز رو موشکی می‌خوندند موشکی یعنی اینکه نماز جنگی می‌خوندند

یعنی اصلاً نماز نخوندی، باید رکوعت رکوع باشه سجده سجده باشه ، آروم آروم بخونی طمأنینه تو نماز داشته باشی

مثلاً وقتی از رکوع بلند میشی سمع الله لمن حمده رو نمیگی زود میری رو سجده پس ضایع نکنید این نمازا رو

واجباتتونو ضایع نکنید

اگه بهتون گفتن خمس بدید، خمس بهتون واجبه باید بدید ضایعش نکن

پس یه وقتی به ناقص انجام دادن، یه وقتی به ترک کردنه ضایع کردن اینجوریه،

در ادامه می‌فرمایند؛ خداوند متعال یه حدودی را برای شما تعیین کرده، این حدود شاید همون حقوق متقابل باشه،

تو سوره طلاقم هست، اونجا همین بحث هم هست: زن و شوهر نسبت به هم چه حقوقی دارند ،

خواستین طلاق بدین اونا رو نگه دارید یه مدت اگه خواستن برگردن،  بذارید اگه برگشتن با خوبی با اونا رفتار کنید

خدا یه سری حدود رو برای زن و شوهر معرفی می‌کنه، بعد میگه اینا حدود خداست از این حدود تعدی نکنین تجاوز نکنین .

حاج آقا خیلی قشنگه وقتی خدا حق زن و شوهر را تو قرآن مطرح میکنه،

بعدش میگه و من یتق الله یجعل له مخرجا هرکس این حدود رو رعایت کنه تقوا داشته باشه

خدا راه فرار براش قرار میده،؛ و یرزق من لا یحتسب و روزی میده از جایی که فکرش رو نمی‌کنه،

این حدود رو اگه کسی رعایت کنه می‌رسه به اونجا

پس این حدود چیه همون حقوق بین انسان‌ها با دیگرانه

مثلاً ما نسبت به پدر مادرمون حقوق داریم نسبت به زن حقوق داریم

نسبت به بچه‌هامون حقوق داریم نسبت به همسایه‌مون حقوق داریم..

نسبت به زیردستامون حقوق داریم نسبت به حیوونا حقوق داریم

حقوق متقابل داریم ماهی تو خونت نگه می‌داری اون ماهی حق داره اون پرنده حق داره دونشو بدی، آبشو بدی مرتب

امیر مومنان علی علیه السلام که جان عالم به فداش

وقتی شب نوزدهم ماه رمضون از خونه دخترش ام کلثوم خارج می‌شد مرغابی‌ها رو که دید،

به دخترش گفت دخترم اگه می‌تونی مرغابیا رو نگه دار اگه نمی‌تونی رهاشون کن

بزار برن حقوق دارن، پس اگه اینا رو رعایت نکنیم گیر می‌افتیم پس می‌فرماید که خدا برای ما یه حد و حدودی قرار داده،

از این حدود الهی پا فراتر نذاریم

خراب نکنید کار رو، و خدا شما را از یه سری چیزا نهی کرده

محرمات و مکروهات میشن منعیات خدا، حرام گناه، مکروه، میشن منعیات خدا

مثلاً خدا میگه این نجسه و تو رو از خوردن اون نهی کرده این مذکر رو نباید بخوری اون تصویر که وقتی می‌بینی لذت می‌بری رو نباید ببینی

اینو نباید ببینی این رو نباید بشنوی، این غیبته این تهمته،؛ یه سری چیزا هست که منعیاته

در کنارش یه چیزایی هم هست که مکروهاته، مثلاً تو دستشویی آقا حرف نزن تو حموم حرف نزن،

مکروهه حتی جواب هم نده اگه گفتن فلانی کجایی؟ جواب نده

مثلاً سر سفره اینجوری بشینی مکروهه اونجوری بخوری مکروهه،! اینا مکروهات الهیه

این منعیات الهی رو شما حرمت نگه دارید.

هتک حرمتشون نکنید. این میشه سه تا حالا چهارمی از همه جالب‌تره

خدا در مورد بعضی از امورم هیچی نگفته، یه سری امور تو زندگیمون هست که در مورد اونا خدا هیچ نظری نداده،هیچی نگفته؛ نه اینکه یادش رفته نگفته،

بعضی وقتا اینجوری تصور میشه؛ خدا فراموش کرده این مسائل رو بگه یادش رفته احکامش رو بگه،

میگه نه خدا یادش نرفته،خدا یه سری امور هست نگفته که تو به سختی نیفتی

چرا نگفته؟ چون شما به زحمت نیفتید گرفتار نشید  مثلاً یه نفر میاد می‌پرسه پایان عمر ما چقدره؟

خوب خدا نخواسته بگه پایان عمر هر آدمی تا کی هست؛ چقدره برای اینکه شما به زحمت نیفتید گرفتاری براتون درست نشه.

گاو بنی اسرائیل خداوند متعال اگه می‌خواست از اون اول مشخص می‌کرد که این گاو اینجوری باشه اون رنگی باشه، نگفت که شما به زحمت نیفتید!!

ولی نادونا هی میومدن خصوصیت می‌پرسیدن؟ آقا چه رنگی باشه خب این کار برای شما سخت میشه

یه سری چیزا رو خدا نگفته چرا هی میای می‌پرسید

قرآن می‌فرماید: سوره مائده آیه ۱۰۱ نپرسید چیزایی رو که اگه آشکار بشه گرفتار میشید به سختی می‌افتید به زحمت می‌افتید؛

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: صفیه دختر عبدالمطلب پیامبر خدا میشه،

عمه پیامبر خدا ایشون یه فرزندش مرد و عمر خطاب اومد بهش گفت: گوشوارتو بپوشون ،چون خویشاوندی تو با پیامبر خدا به درد تو نخواهد خورد

هیچ سودی برای تو نداره، یعنی تو از قبل پیامبر شفاعت نمی‌شی داشت بهش تیکه می‌انداخت.

صفیه به عمر گفت: آیا تو گوشواره منو دیدی؟

ای ختنه نشده گوشواره منو دیدی؟‌

اومد پیش پیامبر صفیه خانم گفت رسول الله عمر منو دیده منو نیش می‌زنه میگه خودتو جمع کن درسته عمه پیامبری؛

میگه درسته عمه پیامبری ولی این فامیل بازی‌ها تو قیامت به دردت نخواهد خورد.

صفیه خانم شروع کرد به گریه کردن پیغمبر از منزل اومدم بیرون شروع کردن به فریاد زدن یعنی ندا دادند همه مردم جمع شدن؛

گفت تو ذهن بعضیا هست که خویشاوندی من هیچ فایده‌ای نداره، تو سر بعضیا اینجوریه

اگر من در مقام محمود قرار گرفتم برای ضعیف‌ترین شما شفاعت می‌کنم

امروز هر کی می‌خواد از من بپرسه بهش بگم پدرش کیه!به من بگید بابام کیه من میگم باباتون کیه.

من خبر میدم، مردی بلند شد گفت: یا رسول الله بابای من کیه؟

گفت پدر تو اونی نیست که تو رو به اون می‌خونند میگن تو مال فلانی دیگه نه اون بابای تو نیست. یکی دیگه است.

یکی دیگه بلند شد گفت رسول الله بابای من کیه؟

گفت بابای تو همونیه که تو رو با اون می‌خونن حلال‌زاده‌ای اولی رو گفت حرامزاده‌ای دومی رو گفت حلال‌زاده‌ای

رسول الله فرمودند کیه که تو سرش فکر می‌کنه خویشاوندی من فایده‌ای نداره،

چرا همون شخص بلند نمیشه از پدرش از من سوال کنه؟ بلند شه بپرسه؟

در اینجا دارد که عمر بلند شد ترسید

گفت پناه می‌بریم به خدا از خشم خدا رسول خدا یا رسول خدا ما رو ببخشید خدا شما رو ببخشه شما به ما رحم کنید.

خدا به شما رحم کنه بعد خدا این آیه نازل کرد چرا از یه سری چیزا می‌پرسید

از یه سری چیزا حرف می‌زنید که اگه آشکار بشه به ضررتونه

نگید دیگه اون چیه این چیه، سوال نکنیدتو فامیلیت کیه چیه نگید بعضی از حرفا رو نزنید.

اینم از قصه امروز ما

چهار تا مطلب رو امیرالمومنین اشاره فرمودند. یک واجبات که ضایع نکنید دو محرمات رو که زیر پا نذارید ،

سه از این حدود پا فراتر نذارید چهار اینکه از چیزهایی که خدا در موردش ساکته سوال نکنید

یه جمله هم عرض روضه عرض مصیبت

صلی الله علیک یا اباعبدالله

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست!

این چه شمعی است که جان‌ها همه پروانه اوست

قربون آقا ابی عبدالله بشم

روز عاشورا آقا امام حسین ساعت‌ها جنگید، تو مهار یا سپتین هستش که که میگن انقدر امام حسین با شجاعت جنگید اون روز،

تا سالیان سال کوفیان هرجا که می‌شستن اون موقع که تلویزیون نبود رادیو نبود می‌نشستن دور هم حرف می‌زدند

مثلاً وقتی مسجد میومدن یا تو کوچه همدیگرو می‌دیدن سریع می‌شستن با هم حرف می‌زدن تا قبل کربلا

کوفیا می‌خواستن صحبت کنن اینا نقل کلامشون بود

اینا از شجاعت‌های امیرالمومنین می‌گفتند می‌گفتن امیرالمومنین تو صفین چیکار کرد،

تو جمل چیکار کرد تو بدر تو احد بعد کربلا دیگه کسی از امیرالمومنین نمی‌گفت می‌گفتن حسین حسین

گفتن حسین روز عاشورا چه کرد اینا رو صحبت می‌کرد گفتن که با اینکه گرسنه بود با اینکه تشنه بود

نه اینکه یه روز گرسنه باشه سه روز گرسنه بود سه روز تشنه بود.

با این گشنگی  با این تشنگی چنان با شجاعت می‌زد به قلب دشمن همه مثل گوسفند فرار می‌کردن

خب این لشکر شجاعت امام حسین رو دیده بودن ساعت‌ها جنگید. آخر کار می‌دونی چی شد آقایون خانوما

جبرئیل اومد گفت یا حسین

خدای تو به تو سلام می‌رسونه میگه قصد تو چیه اراده تو چیه؟

می‌خوای چیکار کنی ابی عبدالله فرمودند:

سلام منو به خدا برسون

بگو خدا چی می‌خواد اراده خدا چیه

جبرئیل رفت و برگشت صدا زد یا اباعبدالله خدا اراده کرده تو رو کشته ببینه و زن و بچت رو اسیر ببینه،

اینجا امام حسین تن داد به شهادت

همین جا وایساد تکیه به نیزه غریبی داد.

می‌خواست که یه نفسی بگیره با یه نیزه‌ای زدن توی سرش همینطور که پیشونی شکست

امام حسین صورتش غرق خون شد امام حسین می‌خواد برگرده به سمت خیمه‌ها دیگه هیچ پدری دلش نمیاد که با صورت خون آلود بره خونه.

لذا اول سعی می‌کنه که صورتش رو پاک کنه امام حسین اون دشداشه عربی رو داد بالا که خون صورتتو پاک کنه

همین که دشتاشه رو داد بالا حرمله که خدا لعنتش کنه با تیر سه شعبه زد به قلب امام حسین

هر کاری کرد که تیرو از جلو در بیاره نشد،

دید همه چیز از جلو در میاد خم شد و تیر رو از پشتش بیرون آورد؛

راوی میگه دیدم که مثل ناودون از بدن امام خون جاری میشه

صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله

اول صبح گریه می‌کنیم ناله می‌زنیم خدا رحمت کنه پدر و مادراتونو اشک از گوشه چشماتون سرازیره این چشما قیمتی شده

ساعت ساعت بهشتیه الحمدلله

یه جمله دیگه از هم التماس دعا،

اینقدر زخم تیر و نیزه و شمشیر نفس می‌کشید خون از بدن جاری می‌شد

هی رو دو کنده زانو بلند می‌شد با صورت زمین می‌خورد.

زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست

خار و خاشاک زمین منزل و ماوای تو نیست

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *