حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

حاج آقا ذوالقدر

 

 

 

 قَالَ ( عليه السلام ) : الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَي.

حاج آقا مجتبی

ناتواني آفت، و شكيبايي شجاعت، و زهد ثروت، و پرهيزكاري سپر نگهدارنده است. و چه همنشين خوبي است، راضي بودن و خرسندي.

 

اگر آفت بیوفتد در باغ شما، محصولات شما از بین میرود.

اگر کسی که خدا به او عمر داده، زندگی داده، این دم از عجز و ناتوانی بزند کارش زار است.

بدبخت آنی است که عاجز است و میگوید من نمیتوانم!!

خدا به تو عمر داده، به تو توان داده، قدرت فکر داده، قدرت اختیار داده؛

بعد میگویی من نمیتوانم؟

عجز: هرگونه ناتوانی علمی، جسمی، فکری و اقتصادی را شامل میشود.

بعضی ناتوانی ها در اختیار ما نیستند.

اما برخی ناتوانی هارا ما میتوانیم با برنامه ریزی جلویش را بگیریم.

پس عجز آفت است.

آفت زندگی ما، عجز است!

 

از آن طرف صبر دربرابر معصیت، اطاعت و مصائب، شجاعت است!

یک کسی صبر کند دربرابر گرفتاری و … این خودش یک جور شجاعته!

چون خیلی ها نمیتوانند این جا( در معصیت و مصائب) صبر کنند.

خیلی ها فرار میکنند.

دیدید در میدان نبرد کسی می ایستد و با دشمن مبارزه می‌کند.

میگویند فلانی خیلی شجاع بود.

آنی هم که از زیر بار گرفتاری ها و اینجور چیز ها میخواهد در برورد او دیگر شجاع نیست!

اما آنی که می ایستد زیر بار این شکنجه ها و بلاها و مصیبت ها خم به ابرو نمی آورد، کمر راست میکند و اینها، این شجاع است.

پس صبر شجاعت است.

 

و خود زهد ثروت است.

آدم را بی نیاز میکند.

زهد: بی رغبتی به دنیا.

دنیا دارد! نه اینکه نداشته باشد. ولیکن دلبسته این دنیا نیست!

زاهد پس به آنی نمیگویند که ندارد، زاهد آنی است که دل ندارد(نسبت به این دنیا).

 

آدم میخواد پولدار شود که به چه چیزی برسد؟

از همه خلق بی نیاز شود.

این(زاهد) بدون آنکه پولدار هم شود از همه خلق بی نیاز شده است!

یا پولی هم در دستش هست اما از همه خلق بی نیاز است.

 

ورع: تقوا و یا حد بالا تقوا ( حتی در خلوت هم گناه نمیکند و حتی از شبهات هم پرهیز میکند)

 

(برای مثال) در بهشت زهرا خرما و حلوا پخش میکنند، این چون نمیداند که مال شخصی که دارد خیرات میکند حلال است یا حرام، نمیخورد و احتیاطزاهد پس به آنی نمیگویند که ندارد، زاهد آنی است که دل ندارد(نسبت به این دنیا).

 

 

 

 

آدم میخواد پولدار شود که به چه چیزی

 

از همه خلق بی نیاز شو

 

این(زاهد) بدون آنکه پولدار هم شود از همه خلق بی نیاز شده اس

 

یا پولی هم در دستش هست اما از همه خلق بی نیاز اس

 

 

 

 

ورع: تقوا و یا حد بالا تقوا ( حتی در خلوت هم گناه نمیکند و حتی از شبهات هم پرهیز م

 

 

 

 

(برای مثال) در بهشت زهرا خرما و حلوا پخش میکنند، این چون نمیداند که مال شخصی که دارد خیرات میکند حلال است یا حرام، نمیخورد و احتیاطیکند)ت.ت!د.برسد؟ میکند.

ورع سپر است.

کسی که ورع دارد یعنی همیشه احتیاطش از همه بیشتر است.

خب این یک سپری دارد که نمی افتد یا کمتر از بقیه میوفتد در دام منجلاب گناه.

پس کسی که ورع دارد سپر از گناه دارد.

و خود این ورع سد است.

 

اینکه تو راضی باشی به زندگیت، به مقدرات الهی، به خدا!

تا راضی نباشی زبانت به شکر باز نمیشود!

همش شکوه میکنی.

حرص میزنی..

اما اگر راضی باشی همیشه میگویی الحمدالله(راه میروی، زمین میخوری، سرت میخورد به علمک و سنگ اما باز میگویی الحمدلله)

اگر راضی باشی زندگیت شیرین است.

 

صلی الله علیک یا اباعبدالله

ارباب ما توی قتلگاه هم همین ویژگی رو داشت.

هی مدام صدا میزد الهی رضا به رضاعک.

خدایا راضی ام به رضای تو.

تو خواستی من در گودال بیوفتم.

چون خدا دوست داشت حسین رو کشته ببیند!

چرا؟ بخاطر اینکه آباد شدن این دین راهی بجز این برایش نبود.

یعنی باید اینجا اباعبدالله الحسین در خون میغلتید تا دین اسلام زنده بماند.

اما تو اون لحظات امام حسین هی صدا میزد الهی رضا به رضاک، تسلیما  لامرک…

صدا زد ای خواهر برگرد سمت خیمه ها

بیبی زینب یک قدم میرفت برمیگشت هی سمت گودال رو نگاه میکرد

نزدیک خیمه ها که شد دید زمین داره میلرزه

آسمان تیره و تار شده، طوفان وزیدن گرفته.

اینجا وارد خیمه زین العابدین شد.

گفت عزیز برادرم! چه میشه؟

فرمود عمه جان پرده خیمه رو بده بالا

همینکه پرده خیمه رو داد بالا..

سری به نیزه بلند است برابر زینب، خدا کند که نباشد سر برادر زینب

صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله

همچین که چشمش به سر بریده افتاد دیگه نگاه از سر برنمیداره بیبی زینب.

بمیرم برات خانوم!

کدوم خواهر رو دیدی سر بریده برادرش رو بالای نیزه ببینه؟

دیگه تا کوفه همین که سر رو دید تحمل دیگه نکرد.

فرمود داداش! همرو مادرم بهم گفته بود، شهادت تورو، اسارت منو.

اما دیگه فکر نمیکردم سر تو بالای نیزه باشه سر زینب سالم در کجابه..

راوی میگه ندیدم سر رو به کجابه کوبیده باشه اما دیدم خون تازه از محمل جاری شد..

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *