بسم الله الرحمن الرحیم
✨️الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا محمد و آله و سلم
?داستان حضرت نوح علیه السلام
درباره جناب نوح صلوات الله علیه و اونچه که میان او و قوم او گذشت تا غرق شدن اینها بحث میکنیم.
جلسه پیش معروض داشتیم همسر حضرت نوح اراده کرد نانی پخت بکنه در تنور رو برداشت دید از تنور آب میجوشه قل قل میکنه
این رو به همسر خودش حضرت نوح گزارش داد حضرت نوح صحنه رو که دید دانست که عذاب الهی قطعاً خواهد آمد
و نزدیک ، کارهایی رو که باید انجام بده رو انجام داد
از قبیل سوار کردن اونهایی که ایمان آورده بودند
بعضی از حیوانات و قرار دادن این ها در مکان هایی که از قبل مشخص شده بوده
علوفه و مواد غذایی و اونچه که به اون محتاج هستند رو در کشتی بار کرد
بعد اومد اون تنوری رو که با گل مهروموم کرده بود درش رو این رو شکوند
دید فواره کرد آب به آسمان ففتحنا ابواب السماء
گشودیم درهای آسمان رو بماء المنهمر
به آبی ریزنده و مستمر
یه مشک آبی رو برداری برعکسش بکنی چطور میشه
همینطور آب از آسمان میومد و فجرنا الارض عیونا
ما شکافتیم زمینها رو از تو دل زمین از چشمهها آب میومد بالا
فالتقی الماء علی امر قد قُدِر
این آبی که از آسمان میومد و این آبی که از زمین میجوشید به هم اصابت کردند به هم خوردن به هم رسیدن
حضرت نوح سوار بر کشتی شد که از تخته و میخها ساخته شده بود
بسم الله گفت و حرکت کرد از اون بالا یه نگاهی کرد به این قوم خودش
این جباران این کافرین این ظالمین ۹۰۰ سال و خوردهای تو گوش اینا خوند بیاید سمت خدا
دست بردارید از این کاراتون اما اینا چیزی جز طغیان نداشتند
به هم میخوردن موجها اینها رو پرت میکرد این طرف اون طرف
نگاهی کرد به اینور و اونور چشمش اصابت کرد به پسرش کنعان
پسرش رو هم در میان این بدان دید از روی شفقت مهربانی دلسوزی پدرانه فریاد برآورد
یا بنی پسرکم کنعان عزیزم ارکع معنا
بیا بالا با ما باش سوار شو
ولا تکن مع الکافرین با این کافران مباش اما این پسر گستاخ این بیادب به جای اینکه دعوت پدرش رو قبول کنه
با کمال پررویی جواب پدر رو داد
پسر نوح با بدان بنشست و خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد
گفت سآوی الی جبل بلدم من چیکار کنم من میدونم چه جوری گلیم خودمو از آب بیرون بکشم
خودمو میرسونم به قله به بالای کوه دیگه اونجا یعصمنی من الماء
آب نمیاد من در امان قرار میگیرم از آب حضرت نوح گفت چی چی داری میگی
مگه این سیله که تو بری بالا کوه نجات پیدا بکنی
بابا این عذاب الهیه لا عاصم الیوم امرالله امروز هیچ کسی نجات پیدا نمیکنه
الا من رحم مگر اونی که خدا بهش رحم کرد
سوار بر این کشتی شو گفت خدایا مگه نگفتی من اهلت رو نجات میدم خب اینم از اهل منه فرزند منه
انت احکم الحاکمین خداوند خطاب کرد یا نوج انه لیس من اهلک
من گفتم اهل تو رو نجات میدم اما این از اهل تو نیست
انه عمل غیر صلح این عمل غیر صالح
فلا تسئلن نپرس از نخواه از اون چیزی که نسبت به اون علم نداری
انی اعظک من تو رو پندت میدم ان تکون من الجاهلین
که یه وقت نکن از جاهلین باشی حضرت نوح گفت خدایا پناه میبرم به تو درخواست نمیکنم سوال نمیکنم از اون چیزی که به اون علم ندارم
رحم کن خدا منو ببخش نیامرزی نبخشی من از خاصرینم از زیانکارانم
میگه یه موجی اومد این پسر بیادب رو برد و غرق کرد
حضرت نوح آرام گرفت این کشتی به حرکت اومد تا رسید به مکه
دور خانه کعبه رو طواف کرد میفرماید این نقطه بر او جاری نشده بود
به همین جهت میگن بیت العتیق کعبه رو میگن بیت العتیق یعنی آزاد گردید از غرق شدن
۴۰ صباح آب از آسمان می آمد زمینها میجوشید انقدر اینها زیاد شد تا حدی که بلند شد تا به آسمان میسایید
کنار ابرها حضرت نوح دست خودش رو به سوی آسمان بلند کرد گفت ای پروردگار احسان کن
خداوند فرمود یا ارض ابلئی مائک
زمین فرو ببر آب خودت رو و یا سماء اقلعی آسمان بسته دیگه نبار
و غیض الماء زمین فرو رفت
و قضی الامر اونچه که امر خدا بود از هلاک کافرها و نجات مومننا به عمل اومد
و استودت علی جودی این کشتی بر کوه جودی نشست فرود آمد
که این کوه رو میگن در موصل هستش وقتی خدا امر کرد به زمین که آب خودت رو فرو ببر
زمین فقط آبی رو که از خودش پس داده بود رو گرفت آبی که از آسمان اومده بود رو نگرفت
گفت به من امر شده خدا امر کرده که آب خودت رو فرو ببر
و لذا این آبها روی زمین موندن در بعضی از جاها هست خدا جبرئیل را فرستاد
گفت برو این آب را حمل کن روانه کن به سوی دریاها
تا اینکه دیگه حالا حضرت نوح علیه السلام از کشتی فرود بیاد
به چه صورت بشه در جلسه آینده عرض میکنیم
?جهت دریافت صوت ?
به کانال میثم ذوالقدر در پیامرسان ایتا مراجعه نمایید.