حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

💫 توحید مفضل

✨️ جلسه هفتاد و هشتم

●نثار آقا امام زمان علیه السلام صلواتی بفرستید.

در رابطه با توحید مفضل، می رسیم به اینجا که امام صادق علیه السلام می فرماید که:

تفکر کن ای مفضل ، در منفعت ابر صافی هوا.

می بینید یه موقع میگن هوای ابریه یه موقع میگن صافه، گاه چنین است و گاه چنان است.

هر دو هم ضروری هست ، هم ابری بودن ضروریه هم صاف بودن برای مصلحت انسان ،

و اگر یکی از اینها دائم بود ، یعنی همیشه ابری بود ، امور معاش مختل می شد.

زیرا اگر همیشه باران می بارید و سبزه ها متعفن می شدند و بدن حیوانات سست می شد ،

شل و ول میشد هوا سرد می شد و انواع بیماری در میان مردم حادث می شد.

و راه عبور مردم مسدود می شد. همین تهران که بارون شدید میاد می بینی همه ی راه ها بسته میشه .

و اگر پیوسته هوا صاف بود و باران نمی بارید زمین خشک میشد و گیاهان می سوخت.

و آب رودها وچشمه هاخشک میشد و ضرر بسیار از این جهت به مردم می رسید و یُبس بر هوا قالب میشد.

و انواع مرض از یبوست در مردم بهم می رسید و چون گاه چنین است و گاه چنان،

هوا معتدل می مونه و هریک از اینها دفع ضرر دیگری می کنند.

می بینی یه روز ابری هست یه روز صاف هر کدوم ضرر دیگری رو دفع میکنه

و همه اشیاء به صلاح و استقامت می باشد.

می بینی همه ی اشیاء سالم و درست هستن ، اگر کسی بگوید چرا چنان نکردن که در هیچ مضرتی نباشد.

مثلا یکی پاشه بگه خدا یه جوری خلق می کرد که تو ابری بودن ضرر نبود تو صاف بودن ضرر نبود.

اگر کسی گوید چرا چنان نکردن که در هیچ یک مضرتی نباشد که به دیگری صلاح آید ،

جواب گوییم ؛ می‌گیم صلاح آدمی این است که در دنیا بعضی از مشقت ها و علم ها به او برسه تا ترک گناه بکنه ،

یعنی خدا یه وقت هایی مثلا ابری قرار میده که یه ضرری به تو برسه که گناه نکنی.

یه وقت هایی هوا رو اینقدر صاف نگه می داره یه ضرری بهت برسه که ترک گناه کنی.

چنانچه هرگاه بدن آدمی را بیماری عارض شود و محتاج دواهای تلخ ناگوار تا طبعش را به صلاح آورد.

یعنی مجبور میشه دارو بخوره و فسادی که در مزاجش بهم رسیده زائل بشه ،

میگه داروی تلخ میدم بخوری که اون مزاجت درست بشه ؛

اینجا هم خدا یه وقت هایی ضرر برات قرار میده تا از گناه کردن منصرف بشی دست برداری.

مثلا کشاورزی می بینی اینقدر هوا ابری و بارونی میشه این کشاورزیش مختل میشه از بین میره ،

بعد می‌شینه باخودش دو دو تا چهار تا میکنه میگه خب ما پارسال خمس مالمون رو ندادیم امسال بلا اومد ،

نشد ما یه محصول درست داشته باشیم توبه میکنه ، میگه خب خمس مالم رو بدم ،

به فکر میفته خمس رو رد کنه بره که این مالش جبران بشه.

یه آقایی شنیدم که هی دزد مغازه ش رو میزنه و موفق نمیشه دزده ، بعد آقا گفت : چون من خمس مالم رو میدم دزد موفق نمیشه مالم رو بزنه،

خب اینم یه اعتقاد و باوریه ، همچنین اگر روح او را شرّ و طغیانی عارض شود محتاج می شود به امری چند ؛

که گزند و عِلَم رساننده باشد تا او به درد خود مشغول گردد و از فتنه و فساد باز ایستد.

و وادارد او را به امری چند که موجب صلاح دنیا و عُقبای اوست.

یه جمله هم عرض مصیبت و روضه

سه شنبه های ما الان یه چند وقتیه شده حضرت رقیه ایی

امروز هم دل هامون رو به پرواز دربیاریم تو صحن و سرای حضرت رقیه سلام الله علیها

یکی از رفقای ما نقل می کرد می گفت رقیه از کلمه ی ترقی هست

یعنی آدم رو رشد میده بالا میبره هر کسی توسل به حضرت رقیه داشته باشه

تو مجالس حضرت رقیه بخواد و تلاش بکنه

ان شاءالله ترقی در مصائب ابی عبدالله پیدا می کنه

قربون اون خانمی که چهل منزل پای پیاده پای برهنه واقعاََ سخته

خیلی از این شهدایی که می بینید بچه هاشون رو میارن عکس باباشون رو نشون میدن

می بینید چجوری با عکس بابا شروع می کنه زبون می‌ریزه می بوسه

اما فدای اون دختر بچه ای بشم که بجای عکس بابا سر بابا رو چهل منزل بالای نیزه دید

دلش لک زده بود برای یه ساعت بتونه سر مبارک رو به آغوش بگیره

اینقدرم بی قراری داشت بی تابی داشت بالاخره موفق شد نیمه های شب تو خرابه سر بابا رو بغل بگیره

ولی همین که سر بابا رو بغل گرفت شروع کرد آخه از صبح گفته بود عمه اگر بابا رو ببینم پای کبودم رو بهش نشون میدم

صورت نیلی ام رو بهش نشون میدم اما دید وضع بابا از خودش بدتره

دیگه چیزی از خودش نگفت صدا زد بابا کی رگای گردنت رو بریده

صل الله و علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله

یه نگاه به صورت بابا کرد دید محاسن بابا غرق به خون

صدا زد بابا کی محاسنت رو به خون سرت خضاب کرده

یه نگاهی به دندون بابا کرد بابا کی لب ها و دندانت رو بهم ریخته

معلومه تو مجلس یزید اون نامرد با چوب خیزران با لب و دندانت چه کردن

بعضی ها میگن دستش رو مشت کرد اینقدر به لب و دندان خودش زد

خم شد لبهاش رو گذاشت رو لب بابا

آی حسینی ها آی گریه کنا یه وقت دیدن سراز یه طرف

نازدانه ی ابی عبدالله از یه طرف

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *