بسم الله الرحمن الرحیم
💫توحید مفضل
✨️جلسه هفتاد و هفتم
●نثار آقا امام زمان علیه السلام صلواتی بفرستید.
در رابطه با توحید مفضل حضرت صادق در رابطه با وسعت هوا فرمایش می کند،
می فرماید: ببین هوا چقدر وسعت داره.
مثلاً هوا اینجوری نیستش که تو کوه ها باشه ما بریم هوا رو برداریم بیاریم تو شهر ،
مثل زغال سنگ ، مثلا یه جا هست برمی دارن میارن توی شهر هوا هم یه جوری بود که وسعت نداشت یه جا بود میرفتیم میآوردیم،
چقدر هوا می خواهی ؟ یک کیلو ، شما چقدر می خوا هی ؟
شما مثلا تعدادتون زیاد تره دو کیلو ببر ، نه این وسعت حالا می تونست اینجوری بشه یا نه؟
بر فرض میشد دیگه هوا اینجوری باشه بریم بیاریم وسعت نداشت اگر وسعت نداشت باید میرفتیم هوا رو می آوردیم.
حضرت میفرماید : پس حکمتش آن است که اگر این گشادگی را نمی داشت ،
هر آینه نفس مردم از کثرت این بخارها و گازها و اینها که در هوا جمع میشه ،
هر آینه دونه دونه خفه می شدن شما می بینید وسعت هوا این همه ماشین دود می کنه ،
این همه آلودگی هست و اینا سه سوت میره کجا اصلا میره هوا ، حالا کجا میره تو هوا این وسعت هوا رو خدا وکیلی ببین.
و هر آینه گنجایش نداشت ابر و فلان سایر کائنات از آن به عمل آید ، شما میبینید تو همین گستردگی هوا ،
گشادگی هوا ابرها تشکیل میشن و قبل از این اشاره به منافع اینها شد .
و آتش حالا آتش نیز چنین است که اگر در هوا پهن میبود مانند نسیم و آب مثلاً هر آینه عالم آتیش می گرفت.
اگر آتش تو هوا پهن بود تمام عالم میشد می سوخت.
و چون پیوسته مردم را به آن احتیاج هست از یه طرف نمیشه ،
تو مثلاً مثل هوا پهن باشه آتیش هی برسه مثل نسیم دیدی چجوری به ما میرسه
حالا آتیشم میخوایم مثل هوا بهمون تو هوا مثل هوا پهن باشه ، مثل نسیم به ما برسه می سوزیم.
اما در عین حال نیاز شدیدی به آتیش داریم پیوسته مردم به این آتیش نیاز دارن ،
و اکثر مصالح مردم موقوف به آتیشه . پس گویا مخزون گردانیده او را خدا مخفی کرده ،
ذخیره کرده در سنگ و آهن و چوب ، به اعتبار آنکه استعداد وجود آتیش رو توی اینها خدا قرار داده ،
هر وقت که مردم بخوان یه فیتیله و روغن و هیزم میارن روشن می کنن ، احتیاجشون رو برآورده می کنن.
خدای متعال ببین چیکار کرده ، اون آتیش رو مثل هوا قرار نداده ،
بعد که به این شکل پس اگر همیشه میبایست آتش را به فیتیله و روغن و یا به هیزم نگهدارند کار بر مردم دشوار میشد.
مثلا اگر این استعداد داره این هیزم استعداد سوختن داره ، یعنی اینجور نیستش که ما آتیش مثلا یه جا باشه نگهداریم
بعد بیایم هی موقع استفاده ازش اون موقع نگهداری این آتیش سخت میشد.
ولی خدا استعدادش رو قرار داده میان یه جرقه توش می ندازن روشن میشه.
و اگر مانند آب و هوا منتشر بود عالم میسوخت.
پس به نحوی تقدیر آن فرموده که به منافع آن منتفع گردد و از مفاسدان آن معترض باشن
و به آن تحصیر آتش را مخصوص انسان گردانیده برای شدت احتیاجی که به آن دارد.
اما حیوانها (بهائم) ، نیازی به آتیش دارند؟ نه
پس ایشان را به آتش تمتعی نیست و در مصالح خود به کار نمیفرمایند.
وچون حق تعالی چنین مقدر گردانیده ، لهذا برای آدم کفها و انگشتها برای تحصیر آتش و استعمال آن عطا کرده
خدا به آدم انگشت داده. حیوانات انگشت دارن؟بیشترشون غالباً اکثراً سم دارن.
اما انسان برای تحصیر آتیش نیاز به انگشت داره، عطا کرده ایشان را به صبر در مشقتها
و صدمه ها تا به ایشان نرسد از نیافتن آتش آنچه به آدمیان.
منتها خدای متعال به حیوانات یه لباسهایی داده که اصلا نیازی به آتیش و اینجور چیزا ندارن.
و تو را خبر دهم از منافع آتش به امر صغیری که منفعتش عظیم است ،
و آن چراغی است که مردم میافروزند شبها شما چراغ روشن می کنید.
حالا سابقا اینجوری بوده الان برق خیلی لمس نمیشه سابقا شما یادتونه دیگه ،
بچه بودید یادتونه منم که بچه بودم یادمه ، چراغ روشن می کردن فیتیله داشت و نفت داشت.
اینها ببینید این چراغی که مردم روشن میکنن و شبها حوائج خودشون رو برآورده میکنن به کار میبرند.
و اگر این نبود مردم شبها اگر آتیش نبود ، چراغ نبود مردم شبها مثل مردگان قبرها بودند.
امام صادق می فرماید : مثل مرده های قبرها بودن ، همین مون باید می رفتیم توی جامون می خوابیدیم تا صبح بشه .
ولی شما یه چراغ روشن میکنی کارات رو انجام میدی همه کار درشب تار نمیتوانستن ،
اگر نبودا چراغ نبود حالا من الانم میگم این برق هم مال خداست ،
مال بشر نیستش که اگر همین برق نبود شما شب نمیتونستید کتابت کنید ، خیاطی کنید،
نساجی کنید چگونه میشد ؟ حال کسی که او را دردی عارض میشد ، نصف شب شکمش درد می گیره یا تب می کنه
این چراغ نبود چجوری میخواستی بری دنبال دوا، چجوری میخواستی بری دنبال دکتر چجوری میخواستی بری بیمارستان؟؟
و منافع آتش پختن غذاها ، گرم کردن بدنها ، سرد میشه بخاری رو روشن میکنی،
خشکانیدن جامهها و تحلیل اشیاء می خواهی یه چیزی رو تبخیرکنی ، تحلیلش کنی
زیاده از آن است که احصای آن توان نمود و از آن ظاهر ترست که محتاج به بیان باشد بلکه از آتش روشنتر از این نیازهای مردم.
و لذا خدای متعال به ما توفیق بصیرت بده نسبت به این نعمتهای الهی .
آتیش می بینی بگو الحمدالله خدایا چیکارکردی اصلاعجیبه وغریب میشه ،
می خواهی حموم بری ، کارهایی دیگه می خوای بکنی خیلی ما غرق در نعمتیم باید بگیم الحمدالله
منتها حالیمون نیست باید بگیم استغفرالله .
یه ذکر طلاییه.
خدایا ، بارلها ما را ببخش و بیامرزد.
عاقبتمون رو ختم بخیر کن. مریضامون رو شفا بده.
یه سلامم اینجا بدیم به ارباب دو عالم حسین عزیز دل فاطمه
عزیز دل مصطفی ست عزیز دل عالم خلقت
همه عالم ابی عبدالله رو دوست دارن امام حسن ابی عبدالله رو دوست داره
کیه که امام حسین رو دوست نداشته باشه
حسین حبیب خداست حسین علیه السلام بهترین خلق خداست
حالا امروز صبح صدا بزنیم ابی عبدالله حسین جان
ما یه تصویری از یه طلبه دیدیم که تو این ایام گرفتنش زدنش لباسش رو از بدنش بیرون درآوردن
بعد انقدر شدید زدن این طلبه رو بعد آوردنش انداختنش یه طرفی
این رفیق رفقاش هی در به در دنبالش می گشتن پیداش کنن بعداز ساعتها پیداش میکنن
این پتو رو که میزنن کنار نگاه میکنن صورتش رو نمیشناسن
تشخیص نمیدن ببین چقدر بد زدن که حالا تشخیص نمیدن این رفیق ماست
هی نگاهش می کنن این طرف اون طرف میکنن متوجه نمیشن آقا برش میدارن میارن بیمارستان بعد یه تحقیقاتی
تازه متوجه میشن عه عه این رفیق ماست این هم انگشترشه شکسته اما من میخوام بگم
لا یومک یومک یا اباعبدالله
ای کاش کربلا فقط پیراهن غارت میشد
همچی رو به غارت بردن هر چی بود به غارت بردن
اگر اونجا یه انگشتر شکسته ای مونده بود
کربلا نه انگشتی بود نه انگشتری بود
بالاتر از این بگم اگر اینجا سری در بدن بود اما کربلا سری در بدن نبود
صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
تو گودال خواهرش داره صدا میزنه داداش أانت اخی آیا تو برادر منی
یعنی باور نمی کنم تو برادر من باشی
یا اباعبدالله
یه وقت یه نازدانه ای دامنش رو می کشید نگاه کرد دید دختر ابی عبدالله
گفت جان دلم چیه دخترم
گفت عمتی هذا نعش من؟
این بدن بدن کیه داری باهاش حرف میزنی
صدا زد دخترم هذا نعش و ابیک
این بدن بابته
حسین جان حسین جان حسین جان