بسم الله الرحمن الرحیم
افوض امری الی الله
ان الله بصیر بالعباد
و الحمدالله رب العالمین
باره الخلائق اجمعین و باعث الانبیاء و المرسلین صلاة و السلام علی حبیب اله العالمین
ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطاهرین
ولعن الدائم علی اعدائهم اجمعین
و قال الحکیم فی محکم الکتابه
اذ قال یوسف لابیه یابت انی رایت احد عشر کوکبا و الشمس و القمر رایتهم لی سجدین
این آیه که خدمت شما عرض کردیم به سمع شما بزرگواران رسید،
یه بحث بسیار بسیار مهمی رو مطرح میکنه به نام خواب ، که این خواب بالاخره یه بخشی از زندگی ماست و تو این خواب یه اتفاقهایی میافته یه چیزهایی دیگه میشه .
کلمه رویا ، میگن فلانی رویا دیده از همون ماده رویته، دیدن .
خوابی که دیده حالا از زمان پیغمبری بوده به نام حنظله ، او هر چی می گفته ؛ مردم حرف منو گوش کنید خدا شما رو میبره بهشت ،
اگر حرف منو گوش نکنید خدا شما رو میبرتتون تو جهنم، بعد از این جایی که شما میرید باباهاتون الان یا تو بهشتن یا تو جهنم مردم می گفتن ،
حنظله بیخیال این دنیاس دیگه ، غیر این دنیا چیزی نیستش که تمومه دیگه، این دنیا تموم بشه.
این میگفت ، بعد از این دنیا عالم دیگه ای هست جهان دیگه ی هست، ما قراره به اونجا منتقل بشیم.
اونها گفتن نه این خبرا نیست، تا اینکه تا اون موقع هیچکی خواب نمیدیده چیزی به نام خواب نبوده .
خدا برای اینکه مفهوم آخرت و مفهوم معاد یه خورده آسون بشه برای اینا ، خواب رو برای اینا آورد.
اینا خوابیدن ، صبح پا شدن این گفت فلانی من بابامو خواب دیدم ، خواب دیده بودم بابامو. دیدم اومد باهام حال و احوال کرد و اینا گفتش که پسرم چطوری یه دستی رو سر من کشید.
اون یکی گفت فلانی من بابابزرگم شصت سال پیش از دنیا رفته ، اون دیدم بعد اینجا پیغمبر گفت دیدید گفتم اینها که میمرن ، میرن یه جا دیگه از اونجا به بعد ، این خوابها درست شد.
و تو روایت داریم که می فرماید:
النوم اخ الموت ، خواب برادر مرگه .
مثلاً شما تو جلسه نشستی پای منبر آقای سرا پا تقصیر نشستی ، همینجوری داری گوش میکنی یهو میری ،
میگه مرگم همینطوری . دیدی یهو رفتی اصلاً میگی عه من کی رفتم ؟؟!!
من صبح خیلی خسته بودم اومدیم اینجا نماز صبحم خوندیم ، یه مجلس روضه هم داشتیم و برگشتم تو ماشین .
ماشینو پارک کردم همین جوری که سوئیچو میخواستم در بیارم یهو رفتم ، ببین مرگ همینطوریه مرگ اینجوریه ، تو کوچه داری میری یهو چی تموم ، خلاص.
خوابیده ، بغلیش بیداره یهو پا میشه میگه آخ آخ دیدم دنبالم کرده بودن و اینا فرار کردم بالای درخت ،
و اینا درختو اینجوری تکون میدادن و من از بالای درخت افتادم .
میگه بابا من که کنارت بودم تو چجوری اینا رو دیدی؟ آقا دیدم .
مرگم همینجوریه اینهایی که می میرن بغل دستشون بشین شما هیچی نمیبینی اما اون داره ملائکه ها رو می بینه و اینها آمدن.
خواب یه چیز عجیب و غریبیه، خواب یکی از الطاف الهیه.
ببینید قصه که خدا میخواد برای حضرت رسول بگه بهترین قصهها.
جلسه گذشته عرض کردیم این قصه بهترین قصههاست ، این بهترین قصهها رو خدا با خواب شروع میکنه.
من دیدم بعضیا میان مثلاً میگه یه منبری رو می بینن داره از خواب میگه و این جور چیزها تخریبش می کنن ،
میگن اون آدم بی سوادیه ، همش رو منبر میشینه خواب میگه.
منم میگم بابا خدا بهترین قصه ها شو با چی شروع کرده با خواب ، اونم نه با یه خواب با چند تا خواب شروع کرد؛
مثلاً همین اولش قصه ، خواب حضرت یوسفه به دنیا اومد فرزند یازدهم بود.
بعد او هم یکی دیگه به دنیا اومد اسمشو گذاشتن بنیامین .
تو خونه حضرت یعقوب یه درختی بود وقتی یه پسر به دنیا میاومد یه شاخه هم از این درخته رشد میکرد،
یه خورده شاخه بزرگ که میشد حضرت یعقوب برمیداشت این شاخه رو میبرید عصا میکرد، چوب دستی میکرد .
این عصا و چوب دستی رو میداد به اون پسره که به دنیا اومده ، عصا فقط مال پیرمردا نبود، عصا بچهها هم عصا دستشون میگرفتن .
ولی حضرت یوسف که به دنیا اومد دیگه این درخته شاخه ازش رشد نکرد ،
همه برادرا چوب دستی داشتن حضرت یوسف چوب دستی و عصا نداشت.
اومد به باباش گفت باباجون اینها همه چوب دارن ،همه عصا دارن ،چرا من ندارم ؟
جبرائیل نازل شد، خدا عصای یوسف رو از بهشت قرار داده ، یه عصا برای حضرت یوسف از توی بهشت آوردن ،
دیدن این خیلی برای بقیه برادرها حساسیت درست کرد ، خداست دیگه خدا اینجوریه .
حضرت یوسف یه خواب دید،خواب دید که با برادراش یه جا هستن بعد همه چوبشونو زدن زمین ،
حضرت یوسفم اومد این چوبشو زد زمین، عصاشو زد زمین یه مرتبه این عصای حضرت یوسف رشد کرد، رشد کرد،درخت شد،
شاخ و برگ گرفت، سرد شد، همه رو پر کرد، یهو دید یه طوفانی اومد همه چوبهای برادرها از ریشه دراورد و از زمین درآورد و برد.
فقط موند عصای حضرت یوسف ، این خوابش رو برای پدر تعریف کرد،برادرای دیگه هم شنیدن یه مقدمه اینجوری شما بشنوه .
خوابشو گفت اون یکی هم فهمیدن .برادرای دیگه هم فهمیدن این خواب رو .
همون جا این برادرا گفتن این پسر فکر ریاست تو سرشه، نمیگه خدا خواسته این یه مکنتی برسه.
میگن اون خودش می خواد بر ما آقایی بکنه، اون می خواد رییس ما بشه ، او می خواد آقایی کند بر ما ، که بعد از اون خواب این خواب دیده شده.
این خواب همین که الان آیه ش رو خواندم ،
اذ قال یوسف لابیه هنگامی که یوسف علی نبینا و آله و السلام به پدرش گفت:
گفت :یا ابت ، ای پدر من
چقدر قشنگ صدا میکنه باباشو ،بچهها یاد بگیرید پدراتون رو ، مادرتون رو خیلی محترمانه صدا کنید،
خیلی مودبانه ، حتی من به بزرگترا هم میگم به خودمم میگم اگر میگید باباهاتون از دنیا رفته، باباهایی که از دنیا رفتنو هم مودبانه صداشون کنید، محترمانه صداشون کنید .
گاهی اوقات میشه رفقا ، بچه ها انسان توفیقاتی به دست میاره از دعای پدر و مادر .
آسیدشهاب الدین مرعشی آیت الله ، ایشون
می فرماید: من بچه که بودم مادرم میگفتش که برو بابات رو صدا کن بیاد غذا ،
برای شام صدا کن بیاد میرفتم ، میدیدم این پدر من اینجوری کتاب تو دستشه این پاهاشم دراز کرده .
بعد اینقدر خونده ، خونده ، همین جوری خوابش برده میگه می اومدم صورتم رو می گذاشتم کف پای پدرم ،
اینجوری نوازش می دادم کف پای پدرم رو با صورتم ، پدرم پا میشد.
تا چشمش به من میافتاد می دید من صورتم رو گذاشتم کف پاش می گفت پسرم انشالله خیر دنیا و اخرت ببینی ، انشالله عاقبتت بخیر بشه .
آیت الله مرعشی میگه من توفیقاتی که به دست آوردم از دعای پدرم به دست آوردم با همین کارا ،با همین کارها به دست آوردم .
یا ابت پدر جان خواب دیدم ، انی رایت
خواب چی دیدی؟
احد عشر ، یازده تا ستاره . مفصله کجا بودم روی کوه بودم چی شد ، چون خیلی مطلب هست میخوام از دست ندم اون مطالب رو،
۱۱ تا ستاره دیدم . والشمس ، خورشید و دیدم ماه رو هم دیدم اینا از آسمون اومدند.
رایتهم لی سجدین ، به من سجده کردن.
اینو که جناب یعقوب شنید گفت هیس صداشم درنیار. حالا پس ببینید بحث خوابه.
اینکه خوابها چند مدله .خدا رحمت کنه علامه طباطبایی رو ،
این تفسیر المیزان علامه طباطبایی رو شهید مطهری فرمودند:
دویست سال بعد مردم تازه میفهمن چیه ، این دوره زمانی متوجه نمیشه این یعنی چی. دویست سال دیگه بیاد المیزان بفهمن یعنی چی.
علامه طبا طبایی می فرماید که خوب دقت کنید، سه تا عالم وجود داره .
یک . عالم طبیعت ، همین که الان توشیم .
دو . عالم مثال ، همونی که بعد از مرگمون میریم اونجا برزخ ، عالم مثال .
سه . عالم عقل ، عالم عقل قیامته .
اون موقع اسرافیل میدمه بعد همه میریم اون ور اونجا میشه عالم عقل.
این روح ما تجرد داره مجرده ، خب وقتی که میخوابیم چشممونو میبندیم این حواسمون که از کار میافته ،
اون روح کارشو شروع میکنه. اگر روح خیلی کامل و خیلی خوب باشه این میره از عالم عقل صاف و شفاف و از عالم عقل قشنگ مطلب صاف و زلال دریافت می کنه میاره پایین.
قشنگ تو عالم خواب میبینه خواب روشن، بهش میگن خواب روشن دیده ،
خواب خوب دیده یعنی اصلاً نیاز به تعبیر دیگه نداره.
اونیکه میبینه روح کامل قشنگ صاف دریافت میکنه این تعبیر نمیخواد ، مثل مثلا خواب حضرت ابراهیم که خواب دید پسرش اسماعیل رو برده قربانگاه ،برده قربانگاه که قربانی کنه این دیگه تعبیر نمیخواد .
یا اینکه و اوهینا الی ام موسی ،
ما وحی کردیم به مادر حضرت موسی ، این وحی کردیم به مادر حضرت موسی خواب بوده. چه جوری حضرت ابراهیم خواب دید که اسماعیلشو برد قربانگاه ،
گفتیم وحیه دیگه ، اونجا وحی بود اینجا هم که مادر حضرت موسی خواب دید پسرشو گذاشت توی یه صندوقچه اینو هل داد توی آب ،
این خواب بود منتها خوابش از جنس وحی بود، ببین اینها دیگه تعبیر نمی خواد که روشن ،مشخصه .
بعضی روحها پس خیلی کامله ،خیلی قشنگ میره صاف و زلال دریافت میکنه میاد پایین.
منتها بعضی روح ها نه، کامل نیست این روح ها یه خورده ناقصند ، این مطالبو دریافت میکنن منتها تو قالبهای خاص .
مثلاً علم رو تو قالب نور دریافت میکنه .
یا مثلاً ازدواج رو تو چه قالبی دریافت میکنه؟ مثلا میبینه کت خریده میاید میگه حاج اقا تعبیرش چیه؟ انشالله چند وقته دیگه ازدواج می کنی.
یا مثلا جهل رو توی تاریکی مثلا می بینه توی قالبهای مختلف، صاف و زلال نمیبینه.
مثلا میبینه سوار اسب شده ، سوار چی شده مختلفه خوابها قالبش مختلفه این هم دوتا .
سومین روح ها، روحهایی هستن که خیلی پلشت ، خیلی روح ها روح های داغونه اینها اصلاً دریافتی ندارن ،دریافتیش صفره صفره ،پایبن ، زیر صفره .
خدا حفظ کنه حاج آقای قرائتی ، گاهی اوقات مثالهاش ،مثالهای خیلی جالبیه .
میگه که همینی که علامه طباطبایی فرموده، همین که علامه فرموده رو ما با یه مثال جا میندازیم .
بعضی تلویزیون ها هست خب دیدی چقدر صاف نشون میده، شفاف نشون میده از آمریکا.
تو آمریکا یه چیزی داره پخش میشه و ارسال میشه ، سیگنالاشو این آنتن دریافت میکنه تو تلویزیون قشنگ نشون میده این مال روح هایی کامله .
بعضی روح ها انتن ها هستن آنتن های چی هستن ضعیفند.
مثلا یه فیلم رو نگاه میکنی جونت درمیاد هی برفک میزنه ، ای بابا ولش کن نخواستیم ، خاموشش کن. اینها روح دوم هستند.
یه سری آنتنا هم هستند آنتن نیستد ، اصلا روشن میکنی این کانال سیاه ،این کانال سیاه اینها روح ها اینها ازخاص و احلامند.
یه سری ها هم هستند خواب نمی بینن. پا میشن یه جا نشستن یکی میگه من دو بیت شعر بلدم شروع میکنه به خوندن ،
اون یکی میگه من یه سوره بلدم میشینه میخونه،
نوبت به اون یکی میرسه میگن تو چی بلدی؟ میگه هیچی ، چیزی به ذهنش میاد الکی الکی میگه بله من یه خواب دیدم ،خواب دروغ ،جعل می کنه اونها که خواب دروغ درست میکنن خواب ندیدنا جعل خواب میکنن.
اونایی که خواب درست میکنن برای مردم تعریف می کنن ، میگن روز قیامت دو تا جو بهشون میدن میگن یالا این دو تا جو رو با هم گره بزن.
بعد میگه آخه این جو به این جو نمیره ، یه پس گردنی میزنن برای چی دروغ درست کردی ، خواب دروغی درست کردی.
بله ما خواب دیدیم با امام زمان علیه السلام داشتیم میرفتیم، برای چی خواب درست میکنی،خواب دروغین .
میگن سه نفر بودن یکی مسیحی، یکی یهودی،یکی هم مسلمان .
اینها داشتن میرفتن بعد این مسلمون روزه بود ، رسیدن به یه شهری .
کدخدای اون شهر اومد یه طبق حلوا آورد پیش اینا ، گفت ما نذر داریم هر کسی میاد تو روستامون یه طبق حلوا میبریم براش ،
دم افطار بود این مسلمونه دوست داشت که الان حلوا رو بذارن و شروع کنن و،
اینا اونا نامردی کردن گفتن نه این الان گشنشه بیاد بشینه همه رو توی یه لقمه می خوره.
بهش گفتن که یه خورده حوصله کن ما دستامونو کثیفه ،صبح بشه میریم سر چشمه دستامون رو میشوریم با دست تمیز اون موقع حلوا رو می خوریم.
این مسلمونه هم دید تنهاس اینها نامردن یکی یهودیه ویکی ارمنیه یه چیزی بگه دعوا میشه و ترک میخوره ، گفت :باشه
بخوابیم فردا صبح . خوابیدند،
نصفه شب این مسلمونه شکمش قارو قور می کرد از گشنگی و اینها ، روزه هم بود طفلی هر کاری کرد خوابش نرفت،
از این پهلو به اون پهلو این طرف ، اون طرف نمیشه این دونفر هم قشنگ خوابیدن ،خواب عمیق.
گفت آقا وقتشه نقدو بچسب ، نسیه رو رها کن
رفت اونها خواب بودن ، طبق حلوا رو برداشت همه رو خورد تهشم با این انگشتش برق انداخت این طبق رو هم دمرو کرد گذاشت زمین ،
اومد خوابید راحت ، بعداونها از خواب پاشدن گفتن بیاید خوابهامون رو تعریف بکنیم .
حالا نمی دونستند حلوا نیست ، بیایید خواب مون را تعریف بکنیم هرکی بهترین خوابو دیده همون حلوا رو برداره ببره تنهایی بخوره نوش جونش گفتن باشه .
یهودیه خیلی چیز یهودیا ناقلان ، عجیب و غریب .
یهودیه یه خواب همونجا درست کرد گفت ، بله من خواب دیدم جناب موسی کلیم اومد گفت چرا اینجا خوابیدی ،
دستتو به من بده دست منو گرفت و منو برد کوه طور بعد اونجا دیدم موسی کلیم داره با خدا حرف میزنه ،
خدا هم داره باهاش حرف میزنه ، من صدای خدا رو شنیدم یهو یه نوری تلالو کرد، این کوه متلاشی شد فخر موسی صعقی عجب خوابیه بهترین خواب ها .
ارمنی هم بلند شد گفت منم خواب دیدم، خواب من بهتر از خواب توست ، گفت من خواب دیدم جناب عیسی مسیح اومد گفت پسرم عزیزم دستتو به من بده ،بریم ،
گفتم کجا ؟ گفت آسمان چهارم .
رفتیم آسمان اول این بود آسمان دوم این بود آسمان سوم این بود رفتیم تا اسمان چهارم.
همه ملائکه آمدن تعظیم کردن ،خضوع کردن، خشوع کردن، خدا قوت، گفت خواب من از خواب یهودیه بهتر بود گفتن باشه .
حالا ببینیم مسلمونه چی خواب دیده. مسلمونه گفت والا منم خواب دیدم نبی مکرم خاتم النبیین اومد رسول خدا اومد گفت ،
بیچاره اون که رفت طور. اونم که رفت آسمون چهارم ، پاشو برو حلوا رو بخور پاشو برو حلوا رو بخور.
ما هم پاشدیم رفتیم حلوا رو خوردیم .
گفتن خواب این بهتره ،حالا خواب جعل ، خواب اونایی که خواب درست میکنن قیامت دو تا جو بهش میدم یالله اینها روبهم گره بزن .
بعضی هم ماشالله انقدر میخوابن همش خواب خواب می بینن .
حضرت سلیمان مادرش بهش میگفتش که پسرم زیاد نخواب، زیاد نخواب که خواب زیاد تو روز قیامت فقیرت میکنه،
محشور میشی در حالتی که فقیرهستی، تلاش کن، زحمت بکش.
حالا بحث ما اینه که علامه طباطبایی فرمودند ما سه تا عالم داریم :
عالم طبیعت عالم مثال عالم عقل
خوابها را هم گفتیم :
خوابهایی که صاف هستند
خوابهایی که یه خورده کدر هستند تو حالت قالب به ما نشون داده میشه
حالت اضغاص و احلام ، سومم
بعضی از علما سفارش کردن که شما اگر می خواهید خواب خوب ببینید ، چون ببینید یه بخشی از زندگی ما همین خواباس دیگه.
اگر میخواید خواب خوب ببینید برید تو حمام روح . حمام روح چیه؟
حمام روح استغفاره .
میگن کسی که حمام نره مثلاً یه هفته دو هفته حمام نره چی میشه…
صلی الله علیک یا ابا عبدالله