بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۱۸۴
● قال (علیه السّلام): الایِمانُ مَعرفَه بالقَلبِ، و اقرَار بِاللسَانِ، و عَمَل بالارکشانِ
●ایمان معرفت با قلب و اقرار به زبان و عمل به ارکان است.
از آقا امیر المومنین علی علیه السلام جان عالم به فداش سوال شد که ، آقا جان ایمان یعنی چی؟ که هی میگن ایمان .
آقا جانمون امیر المومنین علیه السلام، دنبال ایمانی ، ایمان شناخت قلبیه باوره ، مثلا من یه تصویری ار اقا امیری تو ذهنمه یه تصویری هم از اقا حسنی تو ذهنمه ،خب این چیه ؟
ایمانه نه ، ولی یه کسی میاد میگه که این اقای امیری رو اون اقای حسنی اینا با هم یه نسبتی دارن. بعد یکی میگه اینا نسبتشون چیه میگه اینا مثلا ، باهم پسر عمو پسر خاله آن.
بعدا من پیگیری میکنم دنبال میکنم بله اینا باهم مثلا پسر خاله ان، الان فهمیدم نسبت این دو بزرگوار رو پیدا میکنم ، یه باور پیدا میکنم یه ایمان..
به این میگن معرفت قلبی ، شناخت قلبی پیدا کردم الان من اون تصور قبلی نیست ، یک ایمان، یک باوره.
یک مثال دیگه بزنم مثلا من یه وقتی الان صدای در که میاد در مسجد که میاد یه صدا شنیدم صوت اومد باور میکنم ، ایمان پیدا میکنم یه نفر پشت در هست این الان ایمانه دیگه ، تصور نیست.
پس ایمان ،شناخت قلبیه باور یه جوری ،یا بچه ای که تو دستش تو دست پدره این ایمان داره دلگرمه که بابا هست و خطری باشه پدر این خطر رو دفع میکنه،
مشکلی باشه بابا مشکل رو برطرف میکنه، این جنس اینو نگاه کن جنسش فرق میکنه با اون بچه ای که میگه بابا هست اون بچه ای که تو دستش تو دست بابا میدونه ، واقعا زمین تا آسمون بچه ای که اونجوریه متفاوت.
حالا ما ها هم هممون یه علم داریم هست اما فقط صرف تصور که اقا خدا هست دلگرم هم هستیم که هست یا نیس ،اعتقاد داریم که او قادره یا نه ،
اعتقاد داریم که او عالمه یانه ،اعتقاد داریم که او عادل یا نه ،اعتقاد داریم که او مثلا رحیم یا نه ، خوداین اول قصه اس . یعنی اینکه من اینقدر دلگرمم که الان اگه مشکلی تو زندگیم هست اینه که او درست کرده ببینه.
شناختی که از خدا دارید اون دلگرمی که از خدا دارید ، اینو به زبون بیارید اینم یه مرحلشه .
و مرحله سوم نگاه بکنید عمل به ارکان دین. بعضی جاها تو ذهنم هست که ارکان رو جوارح عمل به جوارح ،
یعنی شما یه وقتی با زبان یه چیزی میگی یه وقتی با انجام دادن با جوارحت، با دست و پات، اونو انجام میدی یعنی این فعل تو حکایت از ایمان داره ،ایمان به خدا داره ،چجوری مثال بزنیم.
مثلا یه کسی میبینی همش میدود دنبال یک سری کار ها بعد ، این چه کاریه ،میگه من دارم برا خدا اینکار رو انجام میدم کارش پس فعلش با دستش با پاش با جانش دارن انجام میده ،
این حکایت از ترس خدا داره حکایت باور به قیامت داره.
مثلا شما زندگیش رو نگاه میکنی میبینی اهل قناعته ،مثلا خیلی خدا ترسه، میری تو زندگیش عملش رو نگاه میکنی عمل به ارکان نمازشو میبینی الله اکبر چه نمازی داره میخونه ، مثلا بچه هاش رو نگاه میکنی مدل تیپش رو نگاه میکنی اینجوریه ،
بنظرم میاد منظور این باشه اینجا نوشته عمل به ارکان و دین شما هم یه توجه بکنید عمل به جوارح ، عمل به ارکان به این مدل.
خب خدا ان شاالله به شما خیر بده ان شاالله که هر سه مرحلش هم داشته باشید ،
معرفت به قلب، هم عمل اقرار زبان ،هم عمل به ارکان .کسی که سر مردم شیره میماله این ایمان اصلا قلبش باور نداره قیامتیه،
یا اگر هم باور داره اقرار هم به زبان داره و میکنه ، اون عملش با اون باورشه حالا چرا این عمل منافیه با باور میشه ، یه جهتش اینه که شاید یه سری چیز های دیگه میاد جلو تظاهم پیدا میکنه ،
مثلا دنیا دوستی خیلیا هستن خدا رو قبول دارن معرفت هم دارن اقرار هم به زبان میارن ،منتها تو عمل میبینی شیش میزنه ،برعکس انجام میده ،
چرا ؟ چون یه چیز دیگه اومده جلو با اون تظاهر پیدا کرده ،بعد این ما بین قرار گرفته کدوم انتخاب کرده مثلا دنیا رو.
اون نفس رو شرک هم نیست ، شرک اینه که ما یه چیزی رو مقام خدایی بهش بدیم و مقام بدیم و بپرستیمش .
حالا شما شاید بگید هوا پرسته ، ولی شرک به اون معنایی که یه چیزی رو میپرسته به عنوان علویت اما نفسش غلبه کرده ، این نفس اژدر هاست.
او کی مرده است از غم بی آلتی افسرده است یهو میبینی این جولان میده خلاصه همه رو بهم میریزه بعضی ها برا نفسشون چنان فتنه میکنن برای نفسشون ،
برای اینکه نفسشون رو آروم بشه دلشون آروم بشه همه رو خراب میکنن میریزن میبرن .
خب پناه بر خدا روز جمعه س متعلق به آقامون حجت ابن الحسن
یه روضه ای بخونیم ، که ان شاالله آقا امام زمان مجلس ما رو ببینه
اون خیلی مهربونه آقاس و ان شاالله امروز یه عنایتی بهمون بکنه همین اول قصه یه چند مرتبه بگیم
یا ابا صالح مهدی ادرکنی
اقا جان ، نگاهمون بکنید پسر فاطمه
با امام زمان یه جورم میشه صحبت کنیم یابن الزهرا یه نگاهمون کنید تو رو جان جد غریبت حسین
این روضه ای که من میخوام بخونم شما هم یه عنایتی به ما بکنید روضه ی عمو جانت عباس میخوام این روضه رو بخونم که شما یه نگاهی کنید
فرمود اگر از بلندی بخوای زمین بیفتی سریع دستت رو میاری جلو
چرا مثلا خدا نکنه از نردبون از بالا پشت بوم اتفاقه دیگه افتادی سریع اولین کاری که میکنی این اختیاری هم نیست غریزی میکنه اولین کاری که بشر میکنه این دستاشو میاره جلو دست میبینی یه وقت میشکنه اما صورت آسیب نمیبینه
میبینی پهلوم سالمه فرمود اما من وقتی میخواستم از رو اسب زمین بیفتم دست در بدن نداشتم تمام اون تیر هایی که خورده بودم اینا دو مرتبه از بدنم فرو نشست
سقای دشت کربلا ابوالفضل ابوالفضل دستش شده از تن جدا ابوالفضل ،ابوالفضل
یه جور دیگم میشه بگیما
ای با وفا ابوالفضل
هرکی گره به کارش داره
مشگل گشا ابوالفضل
روضه ی من این باشه همچین که اومد سمت خیمه ها دیدن آقا یه دست به کمر گرفته
یه دست به ذوالجناح گرفته نازدانه سکینه خانم صدا زد بابام آیا از عموم خبر دارین
ابی عبدالله نتونست جوابی به نازدانه بده رفت تو خیمه عباس یه وقت دیدن خیمه رو کشید این خیمه فرو ریخت
حکایت این که از بچه ها دیگه این خیمه صاحب نداره دیگه عمو بر نمیگرده
صدا زد زینبم برید لباس اسیری به تن کنید حسین جان حسین جان