بسم الله الرحمن الرحیم
✨️هدیه نثار آقا امام زمان علیه السلام صلواتی بفرستید.
عرض کردیم که پیغمبر خدا دستور داد حرکت بکنند سمت مدینه
حالا اینجا چند تا روایت هست ، یکی اینکه مسعود ابن ناصر سجستانی تو کتاب ولایت روایت کرده که ؛
ابن عباس میگه وقتی در جحفه رسیدیم جبرئیل نازل شد و گفت که یا رسول الله به مردم بگو
حضرت هم صدا زد مردم رو گفت که
آیا من اولی نیستم به مومنان از جانهای اونها؟
گفتند بله یا رسول الله شما اولی هستید.
حضرت فرمود : پس من کنت مولا فهذا علی مولا
اللهم وال من والاه
خدایا دوست بدار هر کسی رو که علی رو دوست داره
و عاد من عاداه
خدایا دشمن بدار هر کسی رو که علی رو دشمن میدارد
وانصر من نصره
خدایا کمک کن یاری کن هر کسی رو که علی رو کمکش میکنه
و اخذل من خذله
هر کسی که اعانت نکرد رها کرد میخواد علی رو خوار بکنه خدایا تو هم او رو خوارش کن.
ابن عباس بنا بر همین روایتی که عرض کردم از اون آقا میگه که ،
به خدا قسم اطاعت علی همون روز به گردن همه مردم واجب شد .
پس این همون روز این واجب شد به گردن همه.
در روایت دیگه هستش که جبرئیل نازل شد این آیه رو آورد :
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک
ای پیامبر ای رسول ابلاغ کن اون چیزی که نازل شده
قرآنهای الان اینجوری نیست قرآنهای قدیم همین جا یه تو پرانتز یه کلمه هم مینوشتند
بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی
در رابطه با علی .
حالا این فی علی در قرآنهای قدیم بوده ولی دیگه انداختنش .
نمیخوام بگم فی علی جز قرآن بوده نه مثلاً به عنوان توضیح قرآن بوده .
اگر که اسم امیرالمومنین تو قرآن اشاره میشد
اسم علی صریح میومد اصلا نمیذاشتن این قرآن دست من و شما برسد
چون تصریح نشده چون قشنگ اسم نیومده وگرنه اونها مثل همون روایت ها آتیش میزدند
شنیدید دیگه قصه ش رو که ابوبکر قرآن رو آورد انداخت تو آتیش
اون قرآنی که توش توضیح داشت ، اون قرآنی که بغلش توضیح نوشته بود. دخترش گفت چیکار میکنی ؟ عمر عثمان اینا قرآن سوزی راه انداختند روایت سوزی راه انداختند
هرچی روایت پیغمبر گفته بود تو کاغذا نوشته شده بود
توی پوست آهو نوشته شده بود پوست حیوانات همه رو انداخت توی اتاق کبریت انداخت آتیش انداخت رفت هوا.
حالا اینجا میگه که خدا میگه که ای رسول ما ابلاغ کن
اونچه که نازل شده به سوی تو از پروردگارت بگو ، ان لم تفعل فما بلغت رسالاتک
اگر نگی رسالت تو به جا نیاوردی ، والله یعصمک خدا نگهت میداره از مردم
نترس ، معلومه یک مسئله مهمی
آخه به اهل تسنن میگی قصه اینه منتا پیغمبر نمی خواست علی رو به عنوان جانشین بگه
گفته هرکی منو دوست دارد علی رم دوست داشته باشد.
میگیم خب اینکه دیگه ترس نداره ، گفتن این ترس داره ؟
من الان بگم اینو دوست دارم شما هم دوست داشته باشید این ترس نداره که پیغمبر انگار میترسه از این قصه
نمیگه ، معلومه بحث دوست داشتن و اینجور چیزا نیست.
بحث سر خلافت سر جانشینی
این آیه نازل شد موقعی که به غدیر خم رسیده بودیم هوا به مرتبهای گرم بود
اگر گوشت بر زمین میافتاد بریان میشد سرخ میشد .
فرمود ندا کنید مردم جمع بشنوند
مقداد و سلمان و ابوذر و عمار رو دستور داد زیر درختان زیر درختان این خارها رو بروبند
بعد فرمود سنگهایی که هست رو روی همدیگه بذارید به شکل یه منبر به اندازه قامت رسول خدا .
یه جامه ای بر روی این منبر از سنگ انداختند مثل کعبه
پیغمبر خدا بر منبر بالا رفت یه خطبه طولانی در نهایت فصاحت و بلاغت ادا کرد تا اینکه گفت اقرار میکنم از برای خدا بر نفس خودم به بندگی
من بنده خدا گواهی میدم از برا خدا به خداوندی و ادا میکنم به اونچه که وحی کرده به من
چی به من گفته همون رو بگم و اگر نگم بلای بزرگی بر من نازل می کند.
حالا چی می خوای بگی که مردمو جمع کردی تو این گرما ،
اونا میگفتنا اون منافقان می گفتند ها
پیغمبر فرمود : مردم جبرئیل نازل شد آیه یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک رسالت کمن ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالاتک
این آیه رو مردم جبرئیل برای من آورده مکررم بر من نازل شد امر کرد
که از جانب خداوند جلیل بگم در حضور مردم اعلام کنم هر سفید و سیاه که علی ابن ابیطالب برادر من
خلیفه من امام است بعد از من.
ایها الناس من میدونم مردم میدونم منافقین به زبونهاشون چیزهایی میگن که تو دلشون نیست
اینو خیلی آسون میدونن ولی پیش خدا این خیلی بزرگه که تو قلبشون یه چیز دیگه است و من رو اذیت میکنند
من رو آزار میدند در باب ، پیغمبر داره میگه مردم شما بعضیاتون منافقید منو اذیت میکنید منو آزار میدید
در باب علی ابن ابی طالب
که شما به من میگید پیغمبر گوشه . که ان شاءالله فردا توضیح میدهم.
منتها یه فضیلت امیرالمومنین رو بگم سر ذوق بیاید سر حال بیاید کیف بکنید.
یه صلوات بفرستید.
خانم فاطمه زهرا می فرمایند اومدم پیش بابام رسول خدا
گفتم بابا جان سلام علیکم
پیغمبر فرمودند دختر عزیزم علیک السلام
گفتم بابا به خدا قسم در خانه علی پنج روز غذا پیدا نمیشه ۵ روزه خود علی هم گرسنه است
به خدا قسم تو خونه ما نه گوسفندی هست نه شتری هست نه هیچی نیست که مثلاً بخوایم شکممونو سیر کنیم
بعد پیغمبر فرمود دخترم فاطمه بیا جلو
خانم فاطمه زهرا میفرماید رفتم جلو فرمود دستتو بذار این مابین کتف من
خانم میگه دستمو گذاشتم مابین کتف پیغمبر دیدم سنگ بسته
به خاطر شدت گشنگی میگه وقتی دیدم سنگ بسته از شدت گشنگی
نالم بلند شد شروع کردم به گریه کردن بعد پیغمبر فرمود
فاطمه جان نزدیک یک ماه در خانههای آل رسول آتیش برای غذا روشن نشده
اما فاطمه جان حالا ببین گرسنگی به کنار
یه چیز دیگه میخوام بگم
اما التدرین ما منزله علی میدونی فاطمه جایگاه علی رو
میخوای برات از علی بگم
هو کفانی امری
علی امر منو کفایت کرد کار منو به دوش زحمت منو دارد میکشد
کار منو بار منو از رو زمین برداشته در حالی که چند سالش بود کفانی امری در حالی که ۱۲ سالش بود
از ۱۲ سالگی داره کارای من انجام میده
و ضرب بالسیف بین یدی در رکاب من شمشیر زد در حالی که ۱۶ سالش بود
و قتل الابطال
پهلوانان نامی عرب رو به خاک زد به زمین زد در حالی که ۱۹ سالش بود
و فرج همومی
غم و غصه عالم رو از چهره من پیغمبر زدود در حالی که ۲۰ سالش بود
و رفع باب خیبر درب خیبر رو از جا کند باب خیبر اون دژ مستحکم ۵۰ نفر نمیتونستن از زمین بردارند
در حالی که ۲۲ سالش بود ، یه مرتبه چهره بی بی درخشش کرد
یه مرتبه خانم فاطمه صورتش شکفته شد از ذوقا از شوق
ببین پیش پیغمبر منتها نتونست دیگه سر جاش وایسه فاطمه زهرا دیگه نتونست تحمل کنه
از جا بلند شد رفت سمت منزل روانه شد سوی مولا علی
وقتی وارد شد درو باز کرد مولا علی دید صورت فاطمه میدرخشه
نور صورت فاطمه تمام خانه رو پر کرده صدا زد فاطمه جان وقتی از پیش من رفتی صورتت اینطوری نبود
گفت علی جان بابام رسول خدا گوشهای از فضائل تو رو گفته
بابام رسول خدا گوشهای از فضائل تو رو گفت من از ذوق و شوق به این حال دراومدم
نتونستم سرجام وایسم اومدم پیش تو
آقا امیرالمومن فرمود کیف لو حدثتک بفضل الله علی کله
فاطمه جان پس اون موقع چه حالی داری که پیغمبر بخواد همه فضائل منو بگه
اگر همه فضایل منو بگه میخوای چیکار کنی .
حالا انشالله شما هم دلاتون آقا بره کجا حرم مولا علی علیه السلام
اگر دلت میخواد یه لحظه دلتو به پرواز در بیار تو آسمان نجف
یه سلام بدیم به امیرالمومنین
السلام علیک یا ابوالحسن و یا علی ابن ابیطالب
یا امیرالمومنین یا حجه الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی الله وقدمناک بین یدی حاجاتنا
یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله
به امیرالمومنین خدایا ما رو ببخش و بیامرز.