حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه چهل و نهم

 

در رابطه با خطبه فدکیه عرض کردیم که فاطمه زهرا سلام الله علیها

می‌فرماید که شما در چه وضعیت اقتصادی بودید زندگیتون به چه شکلی بود چی می‌خوردید

مثلاً آبی رو می‌خوردید که ادرار شتر توش بود غذاتون چی بود روده خشک گوسفند

یه چنین وضعی داشتید مردمی بودید که هر لحظه می ترسیدید

که مردمان دیگه بیان شما رو بربایند و ببرند مثل یه عقابی که میاد

یه کبوتری رو برمی‌داره می‌بره خب هیچی به هیچی نه کسی متوجه میشه

نه کاری داره برای چی برده شما مثل آتشی بودید که

طرف میاد آتیش خودش رو روشن کنه یهو وسط راه انقدر عجله داره

و سرعت داره که هر لحظه ممکنه که اون آتیش چی بشه شما این بودید

شما اینجوری بودید خب این که خانم این‌ها رو داره یادآوری می‌کنه

برای این‌ها ببینید یه لحظه از این کلمات خارج بشید

من یه مثال براتون بزنم ببینید مثال عرض می‌کنم مثلا دختر حاج قاسم

بعد از اینکه پدرش خب ملکوتی شد و آسمانی شد آمد مثلاً از مردم تشکر کرد

گفت دم شما گرم خدا خیرتون بده خدا حفظتون کنه

مثلاً شما اینجوری ملت قدردانی هستید شما ما ملت چی هستید کلی تشکر کرد

جا داشت حضرت زهرا سلام الله علیها هم وقتی پدرش از دنیا رفت

بیاد همین کارو بکنه دیگه بگه خدا خیرتون بده خدا عوضتون بده

اما داره می‌زنه تو سرشون میگه شما اینجوری بودید اینجوری بود فلان بودید

فلان بودید پدر من شماها رو نجات داد پس معلومه قصه قصه‌ایه عجیب و غریب

اینا معلومه یه کارایی کردن ما به اهل تسنن می‌گیم چیکار کردید که

دختر پیغمبر اینطوری اومده حالا مثلاً مثاله دیگه تو مثال که مناقشه نیستش

مثلاً اگر بعد از اینکه حاج قاسم آسمانی شد می‌ریختن خونه مثلاً حاج قاسم

رو آتیش می‌زدن مثلا بچه‌هاش رو می کشتند خب اون موقع دختر حاج قاسم چیکار می‌کرد

می گفت این بود مزد این همه زحمت و این بود مزد چی و اینا این همه خدمت

خب ببینید خانم چی می فرماید حالا با این مقدماتی که من گفتم

پس خدا به وسیله پدرم شما رو نجاتتون داد انقضکم یعنی نجات شما

شما علاوه بر اینکه از نظر آخرت بر لب آتش جهنم بودید

از نظر دنیایی هم بسیار ضعیف بودید بیچاره بودید

ولی خدا به وسیله پدرم رسول خدا شما رو نجات داد شاید خب حضرت

می‌خواهند بفرمایند که شما که خودتون چیزی نبودید خدا به وسیله

پدر من و شوهر من حالا حضرت علی رو بعداً اشاره می‌کنه یه چند فقره جلوتر اشاره می‌کنه

شما رو نجات داد و حالا شما دارید نمک به حرامی می کنید

بعد از این همه حوادث ناگوار و بعد از اینکه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم

به افراد شجاع ولی بی‌منطق از مشرکین مبتلا شد حالا می‌گیم اینا کیا بودن

آدمای خیلی شجاعی بودن ولی بی‌کله بی‌منطق که این‌ها ابتلات پیامبر بود

پیامبر به اینا مبتلا شده بود مثل کیا آقا کی می‌تونه بگه مثل عمربن عبدود ها

که اینا بی‌کله بودن مثل اون یکی … مرحب و این‌ها خدمتتون عرض بکنم که

بعد از این ببینید حضرت چی می‌فرماید این یه اصطلاحه یه ضرب المثل عربی

توی لغت به معنای زن کوچک و اون یکی زن بزرگ

یه آقایی بوده تو عرب به نام جُدی این زن نداشت مجرد بود

وقتی می‌خواست ازدواج کنه رفت یه زن قد کوتاه گرفت

این زن با او خیلی ناسازگاری کرد و تا می‌تونست جودی رو اذیت کرد

جودیم دیگه طاقتش سر اومد و بالاخره آمد این زن قد کوتاه رو طلاقش داد

بعد مردم گفتن آخه نمیشه بی زن و این‌ها برو یه زن دیگه بگیر

این سری رفت یه زن قد بلند گرفت از قضا زن قد بلند از زن قد کوتاهم چی بدتر اونم شروع کرد و

روز اینو شب اینو سیاه و ظلمانی کرد دیگه اینم زن قد بلند رو نتونست تحمل کنه زن قد بلند رو هم طلاق داد

یه مدتی مجرد زندگی کرد مردم بهش گفتن که نمی‌خوای یه زن دیگه‌ای بگیری

گفت بعد کوچیکه و بزرگه دیگه ابداً ازدواج نمی کنم

یعنی بعد اون خانم قد کوتاه و خانم قد بلند دیگه زن نمی‌خوام

از زن گرفتن پشیمون شدم بعد این شد ضرب المثل که عرب هر وقت می‌خواد

مثلاً بگه که آقا خیلی بلا سرم اومده من رفتم یه هیئتی گفتم خوبه

شما این هیئت رو دارید و این‌ها همتون جمعید و یکی غذا درست می‌کنید

گفت حاج آقا رنج دوران‌ها دیده‌ایم رنج دوران‌ها …راست میگه

گاهی اوقات می‌بینی آقا چه حوادث سختی گرفتاری‌هایی چه مشکلاتی

حضرت ببینید چه ضرب المثلی میاره اینجا ببینید چطور آشناست به فن بیان و این‌ها

که می‌فرماید دوباره من متن رو بخونم بعد اون حوادث از اون ضرب المثل استفاده می‌کند

بعد اینکه پیامبر به افراد شجاع ولی بی‌کله بی‌منطق از مشرکین مبتلا شد

شما کدومتون جرات می‌کردید مقابل این‌ها وایسید

خب بعد از اینکه به گرگ‌های عرب مبتلا شد به شجاعانی از مثل

که همانند گرگ درنده خو بودند کار گرگ چیه درندگیه دیگه

منطق و حساب سرش نمشه که گوسفندها رو همینجوری می دره

مثل انسان نیستش که به اندازه احتیاجش از گوسفند استفاده بکنه

هرچی جلوی راهش برسه میدره خانم می فرماید اون عرب ها هم

گرگ صفت بودند کارشون قتل و غارت و این‌ها از منطق بویی نبرده بودند

و بعد از اینکه مبتلا شدند به متمردین اهل کتاب به خصوص مسیحی‌ها

خدمتتون عرض می‌کنم که اهل حمله و یورش نبودن ولی خب اینها سرپیچی

می‌کردند بله مثل یهودی‌های مدینه که باعث خیلی از جنگ‌ها شدن

و این‌ها بعد تو اون فیلم محمد رسول الله شما نگاه بکن ببین

اصلاً رد پایی از یهودیا می‌بینی کارگردان یهودی میاد یه فيلم میسازه

اصلاً شما احساس می‌کنی یهودیا با مسلمونا چی بودن خواهر برادر بودن

در حالی که اینا خانم می‌فرماید خیلی اذیت کردن هرزمان

ابنها آتش جنگ رو روشن می‌کردند خدا اون آتش رو اموش می‌کرد

خب منتها همینجوری نمیشه که خاموش بشه که

وسیله می‌خواد دیگه وسیله خاموش کردنش چی بود

یا هر زمان که شاخ شیطان ظاهر می‌شد هر وقتی که شاخ شیطان ظاهر می‌شد

یعنی هر وقت که یه توطئه‌ای از سمت دشمنان صورت می‌گرفت

شاخ شیطان کنایه از قوت و قدرت دیگه که مظهر اون افراد فریب خورده هستند

حضرت می‌فرماید که هرگاه مشرکان دهان باز می‌کردند

هروقت شاخ شیطان ظاهر می‌شد هر وقت بفرمایید مشرکین دهن باز می‌کردن پیغمبر چیکار می‌کرد

پیامبر برادرش علی رو در حلقوم اینا می‌فرستاد

هر وقت شاخ شیطان ظاهر می‌شد دهان باز می کردند علی رو می‌فرستاد

خب اینجا دیگه جا نداره من جلوتر برم چون جلوتر برم

این بحث چی میشه نفله میشه و چون وقتمون محدوده این‌ها

اینجا من کار دارم یه خورده در مورد این عبارت توضیح بدم

شما فعلاً تا همین جاشو با من باشید خب پس مقدمه‌هایی که خانم فدمودند چیدند تا اینجا

که خدا خاموش کرد این آتیش را خدا خاموش کرد این فتنه‌ها رو

به چه صورت به چه شکل با امیرالمومنین

خب خدا انشالله به آبروی امیرالمومنین جلسات ما رو برکت بده

و انشالله از این جلسات خروجی که برامون باشه یه محبت ویژه باشه نسبت به امیرالمومنین

صلی الله علیک یا اباعبدالله

امروز می‌خوام دل‌هاتونو ببرم در خانه کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه الصلاة و السلام

این آقایی که خب پیغمبر در خصوصش فرمودند

هرکس که برا غریبی حسنم گریه کنه خدا چشمان او رو در قیامت گریان محشور نمی‌کنه

فرمود برا غربت حسنم ماهیان دریا گریستند

برا غربت حسنم مرغان آسمان گریستند

حالا به قول استاد شما می فرمودند شما ها هم کمتر از این ها نباشید

به چشماتون التماس کنید برای غریبی امام حسن ببارد

این آقایی که انقدر غریب بود انقدر غریب بود تو خونش مسمومش کردند

در خانه مسمومش کردن اون زن ملعونه وقتی که زهر رو تو کوزه ریخت

آقا وقتی از اون خواست اون آب نوش جان بکنه همین که از گلوش پایین رفت

چه زهری بود چه سمی بود که حضرت فوراً صدا زد گفت برید خواهرم زینب رو صدا کنید

عمه سادات آمد دید رنگ پریده گفت برادر برم دکتر خبر کنم

گفت نه برادرم حسین رو خبر کن وقتی برادر آمد سر برادر رو به دامن گرفت

همینجور قطرات اشک می‌چکه رو صورتش

بعد یه مرتبه چشم باز کرد دید حسینش گریان صدا زد حسین جان

برا من گریه نکن لایوم کیومک یا اباعبدالله

هیچ روزی مثل روز تو نمی‌شه یعنی اگر من اینجا جان میدم سر منو به دامن گرفتی

اما کربلا کی می‌خواد سر تو رو به دامن بگیره

من اگر آب می‌خوام به من شیر می‌دید اما کربلا تو وقتی تو آب بخوای چه می‌کنن

با سنگ به صورتت می زنن با تیر به پهلوت می زنن

صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله زینت دوش نبی

روی زمین جای تو نیست

خار و خاشاک زمین

منزل و ماوای تو نیست

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *