حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

?توحید مفضل

✨️جلسه نوزدهم

 

●نثار آقا حجت بن الحسن ارواحنا له الفدا صلواتی بفرستید.

امام صادق علیه السلام در ادامه نکاتی که در رابطه با بدن می‌فرمایند،

حضرت به این نکته اشاره می‌کنند که ،

بدان که در آدمی چهار قوه است.

به جناب مفضل آقا می‌فرماید ،

در آدمی ۴ تا قوه است ،

۱_ جاذبه ، که قبول غذا می‌کند و وارد معده می‌گرداند.

این یه قوه جذبیه که وقتی این غذا وارد دهان شریفتون می‌شه

این همینطور جذب میشه بلعیده میشه میره داخل تا معده .

۲_که نگه می‌داره این قوه نگهدارنده

خب این ولش نمی‌کنه رهاش نمی‌کنه می‌گیره هی ورزش میده

هی باهاش بازی می‌کنه ، ماسکه.

که طعام را نگه دارد در معده و غیر آن تا طبیعت فعل خود را در آن به عمل بیاورد.

۳_ سومین قوه‌ای که تو بدن شریف مبارکتون هست قوه هاضمه.

که غذا را در معده طبخ ، یکی نگه می‌داره ، سوم هضم می‌دهد.

که طبخ می دهد و خالص آن را جدا می‌کند و در جمیع بدن این رو پهنش می کنه.

۴_ دافعه ، که دفع می‌کنه اونچه که از ثقل غذا می‌مونه.

این فضولات بعد از اخذ هاضمه خالص آن را به قدر حاجت منهدر می‌سازد .

پس ۴ تا قوه رو خدای متعال تو بدن من و شما گذاشته

بدون اینکه اصلاً یک مرتبه ما نسبت بهش اصلا فکر کرده باشیم .

خدای متعال این می‌فرماید ، پس تفکر کن در تدبیر این چهار قوت

که در بدن و کارهای آنها برای آنکه بدن به همه محتاج است.

بدنتون به این چهار تا قوه محتاجه. و آنچه از حکمت و تدبیر در این چهار تا قوه مراعات شده ،

و اگر جاذبه نبود ، اینا حضرت دونه دونه یه تربیت فکر اینجا امام صادق داره انجام میده فوق العاده است.

پرورش فکر داره انجام میده امام صادق که فوق العاده است.

اگه همراه باشید با امام صادق ، حضرت داره پرورش ذهن انجام میده فکر داره انجام میده ،

که ما خب یه وقتی میگن آقا فکر کن ، به چی فکر کنیم.

حضرت داره راه فکر کردنو داره یاد میده اولش میگه ببین چهار تا قوه اینجا ،

که اصلا چهار تا قوه خدا قرار داده برات. بعدش میاد میگه اگه این نبود چی می‌شد؟

اینجوری می‌شد اونجوری می شد ، ببین خود این یه تربیت تفکره ،

می فرماید اگر جاذبه نبود چگونه حرکت می‌کرد آدمی برای طلب غذا که قوام بدن به این غذاست.

اگر جاذبه نبود چه جوری آدم می‌رفت دنبال غذا.

اگر ماسکه نبود اون قوه نگهدارنده ، چگونه طعام در جفت می‌ماند ، در شکم می‌ماند

تا معده اون رو هضمش کنه ، این یه قوه ایه، اینو نگهش داشته تا اون معده بیاد کارشو انجام بده .

این اگه قوه ماسکه نبود، مگر هاضمه نبود چگونه غذا طبخ می‌یافت ؟

چه جوری خالص و ناخالصیش جدا می‌شد درست می‌شد ،

تا جدا شود از او آنچه خالص است و غذای بدن می شود و بدل آنچه از بدن به تحلیل می‌رود.

و اگر دافعه نمی‌بود ، اگر قوه دافعه چگونه دفع می‌شد به تدریج ثقل آنچه از هاضمه مانده است؟

بعد آقا امام صادق می‌فرماید : پس نمی‌بینی چگونه موکل گردانیده است حکیم غدیر برای تو

به صنع لطیف و حسن تقدیر خود این قوت‌ها را به بدن .

و قیام نمودن آنها به آنچه صلاح بدن در آن است از برای تو مثلی کنم ،

امام صادق می‌فرماید یه مثال ، بدرستی که بدن به منزله خانه پادشاه است.

این بدن ما به منزله خانه پادشاهه ، و او را در این خانه حشم و غلامان و نوکران و خادمان است.

این بدن ما خونه پادشاهه بعد تو این خونه هم نوکره هم حشمه هم خدمه..

قوام و مدبران که موکلند به مصالح ایشان .

یه سری موکل هست یه سری مدبر هست برای مصالح این خانه ،

یکی از برای رسانیدن مایحتاج حشم و ملازمان به ایشان

ما یه سری چیزها داریم که میاد به این حشم و خدم اون چیزی که نیاز دارن این‌ها رو می‌رسونه.

و دیگری برای قبض آنچه وارد می‌شود ، یه سری چیزا هستند اعضا هستند

یه سری چیزا اینا می‌گیرن و ضبط کردن تا هنگام حاجت .

و دیگری برای به عمل آوردن آن و مهیا کردن ، و به هر یک حسه او را رسانیدن و دیگری برای پاک کردن این خانه از کثافت‌ها .

خب آقا می‌فرماید: پس بدان که پادشاه خلاق حکیم است .

گفتیم بدن به منزله خانه پادشاهه ، پادشاه کیه؟ خلاق حکیمه.

که پادشاه عالمیان است ، این بدن ما خانه پادشاه و خانه این بدن است

خانه این بدنه ، اون پادشاه خداست .

و حشم چیه ؟ اعضا و جوارحند ،

این حشم خانه اعضا جوارحند.

مدبران این خانه کیا هستند ؟

اون چهار تا قوه ان، که امام صادق فرمودند من گفتم خدمتتون.

جاذبه ماسکه هاضمه دافعه

احوال این قوا را بر وجهی که ما ذکر کردیم و به این توضیح شافعی که مبهم ساختیم

مخالف آن طوری است که اطباء در کتاب خود بیان کرده اند.

زیرا که ایشان بر وجهی ذکر کردند که در آن اعمال معرفت امراض بر ایشان آید و

ما به نحوی ذکر کردیم که مرض شک و شبهه را از نفوس خلایق دفع کند.

آقا می‌فرماید که : پس ما اینجوری که ما گفتیم اون چهار تا قوه میشن ،

مدبران این اعضا و جواره میشن حشم و خدم

پس بعضی هاشون میان مثل غلامان و نوکران غذا رو می‌گیرن

بعضیاشون میان مثل غلامان و نوکران غذا رو می‌برن تو آشپزخونه درستش می‌کنن

بعد بعضیاشون مثل غلامان و نوکران اون غذایی که تو آشپزخونه آماده شده

خالص شده درست شده بین همه نوکران و مخلصان و چاکران درگاه

تو این خونه پخشش می‌کنن تقسیم می‌کنن

چقدرم با دقت ، بعد یه سری کثیف کاری هم می‌مونه

یه سری نوکر نوکرم اونجا هستن این غذا رو میندازن بیرون از بدن خارج می‌کنن

اینا تمامش تو بدن من و شما داره اتفاق می‌افته

باید بگیم خدا شکرت ، الحمدلله.

کافیه یک خلل یه اختلال تو یکی از اینا به وجود بیاد

قوه ماسکه دیگه کار نکنه ، غذا رو نگه نداره

میگن آقا مریضه مریض میشه ،کافیه یدونه اش درست کار نکنه

پروتئین دفع می‌کنه ، مگه پروتئین دفع کنه چی میشه آخرش ؟

کلیه هاش از کار می‌افته ، کلیش از کار می‌افته باید انسولین بزنه

کم کم خورده خورده می‌گذره باد می‌کنه باد می‌کنه انا لله و انا الیه راجعون

چهار تا قوه خدا تو وجودت گذاشته مثل ساعت دارن برات کار می‌کنن

تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار

شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

بابا بیا شکر کن ، آقا شکر، تشکر کن.

صل الله علیک یااباعبدالله

امروز صبح دلهامونو ببریم حرم باصفای آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام

یه چند مرتبه از همین راه دور صداش بزنیم بگیم

صل الله علیک یا اباعبدالله

صل الله علیک یا اباعبدالله

صل الله علیک یااباعبدالله

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

این چه شمعی است که جان‌ها همه پروانه اوست

حسین جان یا اباعبدالله

قدیمیا روضه‌خوانیاشون خیلی ساده بود در عین حال خیلی سوزناک

می‌گفتن حسین جان شما رو دعوت به مهمانی کردند

اما به شما آب ندادند حسین جان علی اکبر شما را کشتند

علی اصغر شما را کشتند

اینا رو می گفتن و چه گریه ها می کردن چه اشکی می ریختن

واقعا امام حسین زنده است همین الان صداش به گوش عالم می‌رسه

اون ساعتی که هی صدا می‌زد

هل من ناصر ینصرنی

آیا کسی هست منو یاری کنه یه آقایی می‌گفت یاری کردن امام حسین الان به اینه که

الان یه قطره اشک از این چشمات جاری بشه

بگی حسین جون قربونت برم منم می‌خوام تو رو یاریت کنم

هل من معین یعیننی

هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله

یه کسی هست از حرم من دفاع کنه

حرم رسول خدا دفاع کنه

بیاد یه کمکی بکنه چه کشیدن این زن و بچه امام حسین

داشت خلخال از پای دختر امام حسین بیرون می‌کشید بعد گریه‌ام می‌کرد

همین در عین حال که خلخال می‌کشید از پای دختر امام حسین همین اشکم می ریخت

دختر امام حسین فرمود نانجیب چرا گریه می‌کنی

گفت بدبخت‌تر از من کسی هست که از دختر رسول خدا

از بچه‌های پیامبر شما گفت از دختر رسول خدا از این پاش خلخال بیرون بکشه

فرمود خب نکن . برای چی این کارو می‌کنی

گفت اگه من این کارو نکنم دیگری این کارو می‌کنه

خلخال رو کشید از پای دختر

خب اینا چقدر سختی کشیدن قربون همه شون بشم

السلام علی الحسین

و علی علی بن الحسین

و علی اولاد الحسین

و علی اصحاب الحسین

دامن یکیشون آتش گرفت این دختر وحشت کرده دارهدمی‌دوه

آتش شعله هاش بیشتر داره میشه

راوی میگه دیدم دلم سوخت

دویدم دنبالش که آتش دامنو خاموش کنم

دیدم ترس داره گفتم کاری ندارم می‌خوام آتش رو خاموش کنم

ایستاد آتش و خاموش کردم

میگه یه مرتبه دیدم صدا زد آی مرد عرب آب داری بدی

برام جالب بود ببینم بچه‌ای که یه روز تشنگی کشیده

آب ببینه با آب چه می کنه

میگه یه ظرفی رو پر آب کردم دادم به دستش

صدا زد آی مرد عرب گودال کدوم طرفه

گفتم گودال از این طرفه دیدم داره میره سمت گودال

کجا داری میری گفت بابای غریبم تشنه بود دارم میرم بابامو سیراب کنم

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *