حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

من یه چند جمله هم ذکر مصیبت می کنم منتها یه مقدمه کوچولو بگم.

جناب موسی علی نبینا و آله السلام خب در کوه طور بود خطاب شد یا موسی.

اگر می‌خوای خیلی به من نزدیک بشی خدای عزوجل گفتا ،

گفت موسی اگه می‌خوای خیلی به من نزدیک بشی و من با تو تکلم بکنم

اگر دوست داری حبیب من باشی

دوست داری من تو رو دوست داشته باشم صلوات باید زیاد بفرستی

اللهم صل علی محمد وآل محمد

موسی عرض کرد که بار پروردگارا بگو ببینم این حبیب تو کیه که من باید براش خیلی صلوات بفرستم

که به واسطه صلوات من بر اون حبیب تو تو منو دوست داشته باشی با من حرف بزنی

خطاب شد که موسی حبیب من سر حلقه انبیاست

حبیب من خاتم اسفیاست

محمد مصطفی ست

اللهم صل علی محمد و آل محمد

که اگر این نبود من آسمونو خلق نمی‌کردم

زمین رو نمی‌گسترانیدم

ای موسی بدون که این‌ها همه از نور محمد

اللهم صل علی محمد وآل محمد

بعد فرمود موسی اگه کسی به این اقرار نکنه جاش کجاست

تو جهنمه

موسی علی نبینا و آله السلام عرضه کرد

باز بار پروردگارا مگه من کلیم تو نیستم ندا رسید که یا موسی تو کلیمی

او حبیبه

ای موسی بدان که من با تو در زمین تکلم می‌کنم میای وادی طور و اینا صدات می‌زنم

اما او یعنی پیغمبر اکرم ، او در اعلا علین از پس پرده قاب قوسین او ادنی

که هیچ کسی رو راهی نیست

من او رو می‌نشونم با اوحرف می زنم

من با تو اینجا حرف می‌زنم با او کجا حرف می‌زنم با او در اعلا علین حرف می‌زنم

بعد خطاب شد موسی در وادی طور من بهت گفتم فاخلع نعلیک

یعنی نعلین تو در بیاد

اما گرد نعلین پیغمبر اکرم زینت عرشه گرد نعلین او زینت عرش

موسی او را از نور خودم خلقش کرد و او را از همه عالم برگزیدم

مصطفی یعنی همین دیگه

هرکی او رو دوسش داشته باشه من او رو دوسش دارم

موسی عرض کرد که خدایا بارالها امت او چی

خطاب شد که یعنی امت او هم همین جوریه از بنی اسرائیل بالاتره

خطاب شد که امت پیغمبر رو از همه پیغمبران بنی اسرائیل بیشتر دوست دارم امتشه‌ها یعنی سلمانشو میثمشو مقدادشو …

بعد موسی عرضه داشت که خدایا این امت پیغمبر که اینقدر برترن بالا هستند اینا به چه سببه

بعد خدای عزوجل فرمود که موسی به ۱۰ جهت به ۱۰ خصلت

بعد حالا این ۱۰ تا چیاست اینا رو من نمی‌خوام بگم آخری رو می‌خوام بگم

گفت علت اینکه این‌ها برترند اینه اینه اینه اینه تا رسید به آخری که گفت

یوم العاشورا

روز عاشورا گفت خدایا حالا من قبلیا رو فهمیدم اما این عاشورا رو نفهمیدم

این عاشورا چیه که این‌ها دارند

خطاب شد که عاشورا روزی که فرزندی از حبیب من پیغمبر اکرم که اسمش حسین باشه

او رو اشقیای امت پیغمبر شهیدش می‌کنن با لب تشنه.. با شکم گرسنه..

میگه به مانند گوسفند قربانی سر او را از بدن جدا می‌کند

نه فقط حسینا ، بلکه با ۷۲ تن از یارانش نه همین بلکه اهل و عیالشو به اسارت می‌برند

دوستان و شیعیان پیغمبر از برای حسین گریه می‌کنند عزاداری می‌کند

روز دهم که روز عاشوراست گریه می‌کنند فرمود موسی این گریه اون‌ها

اشکی که اون‌ها می‌ریزند سبب خوشنودی منه

دریای رحمت من به جوشش در میاد

من دریای رحمتم رو برای گریه کنای حسین پی در پی می‌فرستم

ببین گریه کنای امام حسین به این سبب از امت بنی اسرائیل بالاترند

نه فقط از امت بنی اسرائیل از پیغمبران بنی اسرائیل بالاترند

حالا من یه چند جمله هم عرض مصیبت کنم

خوش آن سری که در آن سر بود هوای حسین

خوش آن دلی که در آن دل بود لوای حسین

خوش آن تنی که به کوی حسین سپارد جان

خوش آن بدن که شود خاک کربلای حسین

صلی الله علیک یا اباعبدالله

اومد پشت خیمه‌ها صدا زد علیکن من السلام یا زینب یاکلثوم یا سکینه

یعنی باباتونم دیگه رفت

۸۴ زن و بچه از خیمه دویدن بیرون دور امام حسین

دست امام حسین رو می بوسیدن

پای امام حسین رو می بوسیدن

خودشون رو متبرک به بدن ابی عبدالله می کردند

یه نازدانه ای گفت بابا ما رو تو این صحرا به کی می سپاری

یکی گفت بابا کی ما رو به مدینه برمی‌گردونه

هرکی یه چیزی گفت و افتاد زمین

اما یه مرتبه ابی عبدالله الحسین دیدن که خب الان فرصت مناسب حرکت کنن سمت میدان

ذوالجناحا تیز تک رو ترسم آخر از عقب زینب رسد

هر کاری کرد ذوالجناح قدم از قدم برنداشت

نگاه کرد دید پاهای اسب رو این سکینه خاتون بغل گرفته

گفت بابا امروز هرکی رفته برنگشته

گفت دخترم کنار برو

گفت بابا پیاده شو من رو هم بغل بگیر مانند دختر مسلم دست یتیمی به سر من بکش

صلی الله علیک یا مظلوم یااباعبدالله

اینجا ابی عبدالله از مرکب پیاده شد سکینه خاتون رو به آغوش گرفت

دید گریه می‌کنه صدا زد دخترم

با این اشکات دل منو آتش نزن

گریه‌هاتو بذار بعد من بابا

یا اباعبدالله اینجا اشک دختر را به دست گرفتی

اما این دختر چه حالی داشت اون روزی که وارد گودال قتلگاه شد

صدا زد بابا پاشو ببین عمم زینبو دارن می‌زنن

حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *