حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۱۹۱

●وَ قیلَ لَهُ صِف لَنَا العَاقِلَ فَقال علیه السلام: هُوَ الَّذی یَضَعُ الشَّیءَ مَواضِعَهُ فَقیلَ : فَصِف لَنَا الجَاهلَ، فَقالَ: قَد فَعَلتُ

●به امام گفتند، عاقل را به ما بشناسان، پاسخ داد:

خردمند آن است که هر چیزی را در جای خود می نهد.

گفتند پس جاهل را تعریف کن فرمود با معرفی خردمند، جاهل را نیز شناساندم.

خب این حکمت می‌فرماید که: سوال شد از آقا جانمون امیرالمومنین جان عالم به فداشون که یا امیرالمومنین ،

صف ، یعنی وصف کن، توضیح بده توصیف کن ،

لنا ، یعنی برای ما توصیف کن برای ما عاقل رو، به کی میگن عاقل، عاقل کیه.

فقال علیه السلام اون بزرگوار فرمودند:

هو الذی ، عاقل اون کسیه که یعنی الشیء، هر چیزی رو قرار میده ،

یضع یعنی وضع می‌کنه قرار میده مواضعه، قرار میده هر چیزی رو مواضع جای خودش.

هر کلامی رو جای خودش میگه. هر چیزی رو جای خودش قرار میده. عاقل حساب شده کار می‌کنه درست حسابی کار می‌کنه میزان کارت می‌کنه.

پس اگر یه جایی بره به جا میره ، اگه یه چیزی رو نگاه بکنه به جا نگاه می‌کنه ،

یه چیزی رو بخواد گوش کنه صحبت بکنه هر چیزی که شما حسابشو بکنی ، می‌بینی عاقل به جا انجام میده، جای خودش انجام میده .

خب فقیل ، سوال شد که قیل یعنی گفته شد.

گفته شد که فصف ، یعنی بازم وصل کن توصیف کن ،

لنا الجاهل برای ما جاهل رو بگو کیه؟

آقا جانمون امیرالمومنین فرمودند که:

قد فعلت، گفتم دیگه ،گفتم دیگه یعنی یعنی وقتی میگم عاقل اینجوریه، معلوم شد دیگه جاهل برعکسه .

جاهل هیچ چیزی رو سر جای خودش نمی‌ذاره ، یهو می‌بینی یه حرفی رو میز حرف بی‌ربط.

بعد می‌گفت یه سنگ بندازی میندازه و بعد هزار تا عاقل باید بیان اون سنگرو در بیارن از تو چاه.

پس حالا مرحوم سید رضی رحمت الله علیه ذیل این کلام میگه که ، منظور امام اینه که جاهل کسیه که هر چیزی رو در جای خودش قرار نمیده.

بنابراین همین که آقا ترک وصف جاهل رو می‌کنه ، خود این صفت او محسوب میشه. چون برخلاف وصف عاقله .

عاقل کسیه که درباره هر چیزی می‌اندیشه ،محل مناسب اون رو بررسی می‌کنه که مثلاً به چه صورته بعد اون رو در محل مناسب خودش قرار می‌ده .

مثالم آوردن ، اگر رئیس اداره یا رئیس حکومته ، شایستگی افراد رو در نظر می‌گیره فلان کس به درد فلان کار می‌خوره ،

فلانی بعد فلان جا باشه، همه اینا رو بررسی می‌کنه بعد در نظر میاره هر کدوم رو تو محل لیاقت خود او قرار میده.

یا اگر عبادتی بخواد انجام بده هر کدوم از اجزا و شرایط و واجبات و مستحبات اون رو در جای خودش قرار می‌ده .

اما جاهل نه دیگه همینجوری یرخی کار می‌کنه هرچی شد هرچی شد هرچی شد…

مثلاً واجبات و مستحباتش می‌بینی یک وضعی داره ، شب پا میشه مثلاً به جای اینکه مثلاً نماز شب بخونه ، پا میشه پناه بر خدا ، لغویات انجام میده لهویات انجام میده.

مثلاً به جای اینکه تو اوقات نماز بخونه مثلاً یه کار دیگه انجام میده، این کاراش سر جای خودش نیست،

اما یه عاقل میگه آقا الان وقت نماز شبه ،پا میشه نماز می خونه.

تو مثلاً بعضیا نادونن دیگه ، ماه رمضون که ماه قرآنه، یه صفحه قرآن هم نمی خونه .

می خوام بگم هیچ چیزی سر جای خودش نیست . ماه رمضون که تموم میشه این یهو جو می‌گیرتش خوندنش می‌گیره، شروع می‌کنه آقا کلی مثلاً قرآن می‌خونه .

مثلاً بعضی جاهل اینه، اون موقعی که همه میرن مسافرت …

یه سیستمی داره. یه فکری داده ،جاهلو میگما که این مناسب در نمیاد جور در نمیاد.

لباساش مثلا بری تو خونشم نگاه بکنی می‌فهمی، عاقل اون کسی که لباسشو در میاره می‌ذاره سر جای خودش.

کفششو در میاره می‌ذاره سر جای خودش،

اما جاهل یه لنگه کفشش اینوره،یه لنگه کفشش اونوره. بعد میای تو خونه می‌بینی لباساش پیراهنش این طرف افتاده ، شلوارش اون طرف ،جورابش مثلا رو اپنه.

هر چیزی می‌بینی آقا قیچی قیچی جای خودش نیست، این از زندگی او متوجه میشه که این آقا خیلی جاهله .

حالا شما اگه خواستید خانوما رو بسنجید تو خونه ببینید آقا مثلاً چیزا رو سر جای خودش پیدا می‌کنید یا نه.

مثلاً چسب می‌خوای می‌دونی همیشه جاش کجاست، فلان جاست . میری سریع برمی‌داری اما یه وقتی می‌بینی یه چیزیو می‌خوای خونه رو زیر و رو می‌کنی پیدا نمی‌شه ، پیدا نمی‌کنه این مثلاً این فلانو جز خود این زنه و اجنه‌ها .

اگر خواستید امتحان کنید ببینید خانوم هاتون عاقل ان یا جاهل ، این چیز خوبیه.

خانومم برعکس می‌تونن شوهراشونو امتحان کنن اینجوری .

ببینن این شوهره این مرده ،هر چیزی رو جای خودش قرار میده یا نمیده .

مدارکش همیشه گمه ،مدارکش ، مدارک ماشینش مدارک فلان آقا یه روز می‌ذاره تو کمد، یه روز می‌ذاره زیر فرش، یه روز می‌ذاره فلان..

هیچ، این آدم جاهل ، مرد جاهل وسایلش سر جاش قرار نمیده.

خب اینم از حکمت امروزمون ، به آقا گفتن عاقل رو برای ما بگو کیه، آقا فرمود: عاقل هر چیزی رو جای خودش میزاره.

گفتن جاهلو بگو، آقا گفت گفتم دیگه گفتم دیگه یعنی وقتی عاقل اونه ، مقابلش جاهلم معلومه.

بله لا اله الا الله، خب روز یکشنبه است متعلق به آقا امیرالمومنین و خانم فاطمه زهراست .

من خودم باورم اینه عزیزان که هر کسی بتونه روضه حضرت زهرا سلام الله علیها رو بخونه،

یا هر کسی بتونه تو مجلس حضرت زهرا سلام الله علیها بشینه ، بشینه ها نمیگم اولو گریه کنه مثلاً چه و چه و این‌ها..

نه همین که بشینه، این یه توفیق بسیار بسیار بزرگه

خدا الان اینجا ما رو میگه پیغمبر خدا فرمود :

فاطمه جان خشنودی تو خوشنودی خداست

غضب تو غضب خداست ، فرمود هر کسی فاطمه رو راضی کنه من رو راضی کرده

هرکی منو راضی کنه خدا رو راضی کرده. هرکی فاطمه رو غضبناک کنه منو غضبناک کرد، هر کسی که منو غضبناک بکنه خدا رو غضبناک کرده.

بعد این خانوم تا اون لحظه آخرش تو قنوت نمازاش یه عده رو نفرین می‌کرد بعد دارد این نامردها خواستن خانوم رو ببینند ملاقات کنند عیادت کنند

اومدن وارد بشن حضرت اجازه نداد بعد دست به دامن امیرالمومنین شدن که یا علی تو اجازه بگیر برای ما از فاطمه که ما وارد منزل شما بشیم

خانوم نشسته بودن آقا امیرالمومنین صدا زد گفت فاطمه جان یه عده‌ای می‌خوان تو رو ملاقات کنن اجازه میدی اینا بیان

ببین چقدر حیا چه کوه عفت و ادب

بی بی صدا زد گفت علی جان البیت بیتک

خانه خانه توعه

و انا منم کنیز توام هرچی که تو بگی امیرالمومنین فرمودند فاطمه جان دیگه اینها اومدن دست به دامن شدن

قربونت برم یا علی امروزم ما دست به دامن توییم خانومت فاطمه زهرا رو واسطه قرار دادیم آقاجان

یه عنایتی بکن یا امیرالمومنین ببین آقا امیرالمومنین دیگه کیه

که دشمن دشمنی که دیروز سیلی زده به صورت فاطمش

دشمنی که در خانه‌اشو آتش زده

دشمنی که فرزند اوست در بطن مادر کشته

این اومده همین که دست به دامن امیرالمومنین شده که بیاد داخل خانه من حالا امیرالمومنین آقا جان ما که دیگه این کارا رو که العیاذ بالله نکردیم که

ما جز نوکرهای شمایم جز گریه کنای شماییم

آقا جان امروز چه شود به ما یه نگاهی بکنی

به ذره گر نظر لطف کنی

آقا جان ما که خاکیم به آسمان رویم و کار آفتاب کنیم

یا امیرالمومنین تو رو به حق اون لحظاتی که خانومت فاطمه بین در و دیوار می‌سوخت

صدا می‌زد یا ابتا یا رسول الله

تو رو به اون لحظات آقا جان یه عنایتی بکن این کاسه های گدایی ما پر بشه

وای منو وای منو وای من

میخ در و سینه زهرای من

رحمت خدا به این ناله‌ها امام صادق فرمود هرکی برای مادر ما زهرا بلند بلند گریه کنه

خدا رحمت کنه اون ناله‌ها رو

در وسط کوچه تو را می‌زدن

کاش به جای تو مرا می‌زدن

گوشه چشم تو چرا شد کبود

فاطمه جان مگر علی مرده بود

حالتون خوشه میگم عرضم رو تمام می‌کنم

ایشالا بیاد اون لحظه‌ای که رو بروی ایوان طلای امیرالمومنین بشینیم روضه خانوم رو بخونیم

یه مرتبه به خودش اومد صدا زد فضه بگو ببینم علی رو کجا بردن

گفتم خانوم امیرالمومنینو بردن سمت مسجد دست بسته

می‌خوام بگم آقا جان امیرالمومنین جان عالم فدات

دست بسته می‌کشیدنت از خانه بیرون بردنت سمت مسجد

آقا جان وقتی می‌بردنت از دم در رد شدین تو اون لحظه چشمت به فاطمتو افتاد چه حالی داشتی

یه آقایی می‌گفت مولا داشت رد می‌شد عباشو انداخت رو صورت فاطمه ش

بمیرم برات فضه میگه یهو دیدم خانوم از جا بلند شد فرمود فضه بریم دنبال مولا میگه با چه حالی دوید سمت مسجد خودشو رسوند به امیرالمومنین

دست انداخت به دامن آقا امیرالمومنین گفت به خدا نمی‌ذارم ببریدش

هر کاری کردن او رو از مولا جدا کنند نشد عرضم تمام ها گفت قنفذ دست فاطمه رو کوتاه کن

انقدر با غلاف تو پر به بازوهاش زدن

زهرا جان زهرا جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *